موضوع روز:

خامنه ای در راه معاویه؟

Wednesday, November 17, 2021

عارف سلیمی، سعید ریزوندی
نسخه عربی این مقاله در سایت النهار: لینک


در میان شیعیان بویژە شیعیان دوازدە امامی، معاویە ابن ابوسفیان، بنیانگذار سلسلە اموی یکی از منفورترین اشخاص است. برای شیعیان و بویژه مان روحانیون شیعه هرگونه شباهت به معاویه توهینی بزرگ تلقی می شود.

همانطور که انتظار میرفت نام ابراهیم رئیسی "تدارکاتچی" مورد عنایت خامنه ای، در بی رونقترین انتخابات تاریخ جمهوری اسلامی، از صندوقها بیرون آورده شد و به این ترتیب او رسما ردای بدشگون صدارت عظمایی را بر تن می کند.

بدشگون از آن جهت که به درازای تاریخ حداقل هزار ساله ایران، کمتر پیش آمده است، شخص دوم مملکت اعم از وزیر اعظم، نخست وزیر یا رئیس جمهور (ما به ازای کنونی وزیر اعظم) نفرین ردای صدارت گریبانش نگرفته باشد و آینده سیاسی یا حتی حیاتش برسر آن نگذاشته باشد. (حسنک وزیر، وزیر دربار سلجوقیان، امیرکبیر صدر اعظم ناصرالدین شاه قاجار، مصدق و هویدا نخست وزیران زمان شاه، میرحسین موسوی نخست وزیر خمینی و هاشمی رفسنجانی، خاتمی، احمدی نژاد و روحانی روسای جمهور دوره خامنه ای چند نمونه بارز هستند). 

در این میان، آیت الله علی خامنه ای، رئیس جمهور دوران آیت الله خمینی، از معدود استثناهای تاریخ ایران است. آیت الله خامنه ای شاید تنها کسی در تاریخ چند هزار ساله ایران است که از کرسی بدشگون صدارت بر تخت سلطنت/ولایت مطلقه تکیه زده است. هرچند او نیز در زمان حیات آیت الله خمینی، گاهی چندان مورد عتاب شخص اول مملکت قرار می گرفت که به گواه رفسنجانی، از سر بیچارگی و درماندگی بر پشت بام ساختمان ریاست جمهوری می رفت و زار میزد.

و اکنون که ابراهیم رئیسی شاگرد باوفا و گوش به فرمان خامنه ای به کمک عنایت و دوپینگ ویژه او بر کرسی ریاست جمهوری می نشیند، این سوال مطرح می شود که آیا او نیز مانند روسای جمهوری خلف خویش یا اکثر نخست وزیران و صدراعضمان تاریخ ایران بدشگونی کرسی صدارت دامنش را می گیرد، یا اینکه چنانچه برخی گمانه زنی می کنند، او نیز مانند خامنه ای قرار است از منصب صدارت بر تخت ولایت جلوس کند؟ آیا واقعا اصرار خامنه ای بر اعطای کرسی ریاست جمهوری به رئیسی از آن روست که قصد دارد او را برای جانشینی خویش آماده کند یا آنکه نقشه دیگری در سر دارد؟

ابراهیم رئیسی: ابوموسی اشعری در ردای عمروعاص

ابراهیم رئیسی، از نخستین سالهای حاکمیت ملایان، زمانی هنوز در دهه بیست زندگی اش بود، تا زمان گزینشش به عنوان رئیس جمهور آینده، در قوه قضاییه بوده است. پله های ترقی در این  قوه را به تدریج طی کرده است. نیروهای اپوزیسیون جمهوری اسلامی و اکثر قریب به اتفاق اصلاح طلبان  او را یکی از بدنامترین قضات جمهوری اسلامی و یکی از اعضای هیات مرگی می دانند که در قتل عام هزاران زندانی سیاسی دست داشته است. هیات مرگ هیاتی چند نفره از قضات جمهوری اسلامی بود که در اواخر جنگ به فرمان خمینی و به منظور پاکسازی هزاران زندانی سیاسی مخالف جمهوری اسلامی تشکیل شد. 

ابراهیم رئیسیی هم شهری و شاگرد ویژه درسهای "فقهی" خامنه ای است. آنگونه که می گویند از همان سالهای آغازین رهبری خامنه ای علاوه بر شاگردی، گماشته گوش به فرمانش نیز بوده است.

تحصیلات او در سطح ششم ابتدایی است و از آنجا که از همان سنین بیست و چند سالگی وارد قوه قضاییه شده است، تحصیلات حوزوی درست و حسابی هم نداشته است. استاد عمده او طی چند دهه گذشته، آیت خامنه ای بوده است که خود اعتبار استادیش از نظر روحانیون غیرحکومتی حوزه های شیعه مورد مناقشه است.

 او و چند تن دیگر از مقامات بلندپایه قوه قضاییه، از جمله غلامحسین محسنی اژه ای ( اخیرا از سوی خامنه ای به جای رئیسی به ریاست قوه قضایه منصوب شد)، از معدود قضات "کاملا" مورد اعتماد ولی فقیه هستند که طی سی دو سال گذشته رسیدگی به بسیاری از پرونده های مهم فساد مقامات بلندپایه جمهوری اسلامی را عهده دار شده اند. پرونده هایی که از زاویه ای دیگر می توان آنها را در راستای تصفیه های درونی ساختار قدرت جمهوری اسلامی و در راستای استحکام هرچه بیشتر قدرت مطلقه خامنه ای ارزیابی کرد.

از چهار سال پیش زمانی که به عنوان کاندید اصلی جناح راست (جناح کاملا وفادار به خامنه ای) وارد عرصه رقابتهای انتخاباتی ریاست جمهوری شد، همزمان با حفظ موقعیت قضایی اش، پایش به جریانات سیاسی درونی نظام جمهوری اسلامی هم باز شد. از آن زمان تاکنون گمانه زنیهای فراوانی در مورد اینکه او احیانا یکی از بختهای اصلی رهبری آینده جمهوری اسلامی در فردای مرگ خامنه ای است، می دانند.

اما آیا واقعا ابراهیم رئیسی آمده است تا مانند خامنه ای از جایگاه ریاست جمهوری بر تخت ولایت مطلقه تکیه بزند؟ یا اینکه او نیز به سرنوشت اکثر وزرای اعظم ایرانی دچار خواهد شد؟ یا شاید هم هیچکدام. شاید او به همراه محسنی اژه ای مامور است تا مقدمات ولایت موروثی و بنیانگذاری سلسله خامنه ایها را را فراهم کند؟

برخلاف گمانه زنیها، ابراهیم رئیسی شانس چندانی برای جانشینی خامنه ای ندارد. او علاوه بر کم سوادی و ضعف قدرت سخنوری، دست کم به دولیل زیر نمی تواند گزینه مناسبی برای تکیه بر کرسی ولایت مطلقه فقیه، حتی میان بسیاری از طرفداران صولگرای خامنه ای باشد. نخست آنکه سویی همانگونه که به خاطر گذشته بسیار منفورش در قوه قضاییه جمهوری اسلامی به شدت بدنام است. این بدنامی مانعی جدی در رسیدن او به مقامی است که دستکم تاکنون برای جناحهای درونی نظام جمهوری اسلامی جایگاهی مقدس و غیرقابل انقاد داشته است. عمکرد ابراهیم رئیسی در قوه قضاییه بارها از سوی اصلاح طلبان و حتی بعضا اصولگرایان طرفدار خامنه ای، مورد انتقاد قرار گرفته است.

دلیل دیگر و البته محکمتر آنکه، مقام رهبری، در نظام جمهوری اسلامی، از چنان اختیارات گسترده ای برخوردار است که تنها با نظامهای سلطنتی مطلقه ایرانی قابل مقایسه است. این اختیارات مطلق می تواند تمام دست اندرکاران کنونی جمهوری اسلامی و منصوب خامنه ای را به این اندیشه وادارد که مبادا ولی فقیه آینده، به شرط بقای جمهوری اسلامی، همان بلایی سر آنها بیاورد که خامنه ای طی 32 سال گذشته برسر نزدیکترین یاران خمینی آورد. این نگرانی بیش از همه  و بویژه می تواند متوجه بیت خامنه ای و فرزندش مجتبی شود. اصولا چه تضمینی وجود دارد در فردای مرگ خامنه ای، فرزندان او نیز، از سوی رهبر آینده، به سرنوشت فرزندان خمینی دچار نشوند؟ حتی اگر آن رهبر آتی، گماشته گوش به فرمانی چون ابراهیم رئیسی باشد. مگر خود آیت الله خامنه ای گماشته گوش به فرمان خمینی نبود؟

اما یک احتمال را می توان به عنوان دلیل تلاش خامنه ای برای اعطای کرسی ریاست جمهوری به ابراهیم رئیسی متصور بود و آن فراهم کردن مقدمات لازم برای موروثی کردن ولایت است.

ترفندهای پیدا و پنهان 

سی و دو سال پیش زمانی که خامنه ای با دوپینگ هاشمی رفسنجانی و احمد خمینی (فرزند ایت الله خمینی) به عنوان جانشین بنیانگذار جمهوری اسلامی تعیین شد، چه از نظر فقهی و چه از نظر سیاسی جزو "رجال" طراز اول ایران محسوب نمی شد. حجت اللاسلامی بود یک شبه آیت الله شده بود. 

بسیاری از مقاماتِ آن زمان جمهوری اسلامی، به ویژه افراد نزدیک به آیت الله خمینی، شان سیاسی، فقهی و حتی مبارزاتی خود را بالاتر از شان رهبر جدید می دانستند. تا پیش از مرگ خمینی افراد سرشناس جناح چپ، که به خط امامیها معروف بودند و پستهای کلیدی حساسی در دست داشتند، اختلافات جدی با جناح خامنه ای و رفسنجانی داشتند. آنها به ویژه از طریق میرحسین موسوی نخست وزیری که به خامنه ای تحمیل شده بود، عملا او را به ئیس جمهوری تشریفاتی تبدیل کرده بودند.

البته خامنه ای جزو افراد سرشناس جناح راست محسوب می شد. اما درون همین جناح هم افرادی مانند هاشمی رفسنجانی، مهدوی کنی، کاشانی و مصباح یزدی کم و بیش بانفوذتر از  خامنه ای بودند. هاشمی رفسنجانی به عنوان رئیس پارلمان و نماینده خمینی در امور جنگ (او قایم مقام فرماندهی کل نیروهای مسلح بود) قدرت و نفوذی به مراتب بیشتر از خامنه ای داشت و عملا مقام دوم مملکت، پس از خمینی، محسوب می شد.

همچنین در گوشه و کنار ایران نیز هنوز، افرادی روحانیونی چون عباس واعظ طبسی متولی آستان قدس رضوی در خراسان، طاهری اصفهانی امام جمعه اصفهان، آیت الله دستغیب امام جمعه شیراز و بسیاری از امامان جمعه مراکز استانها، بودند که در مقام نمایندگان دست نشانده خمینی، به مثابه تیولداران زمان قاجار، امارتهای مقتدر محلی برای خود دست کرده بودند. از آنجا که آنها احکام امارتهای محلی شان را از بنیانگذار جمهوری اسلامی گرفته بودند، حذف یا برکناری شان از سوی خامنه ای چندان آسان نبود.

علاوه بر اینها، سپاه پاسداران، ارتش و نهادهای اطلاعاتی هنوز تاحد زیادی وابسته به اشخاص و نهادهای نزدیک به بیت خمینی و به ویژه هاشمی رفسنجانی بودند. بسیاری از مقامات نظامی و امنیتی حتی در چهار سال اول زمامداری خامنه ای، کم و بیش جزو افراد نزدیک به هاشمی رفسنجانی، اولین رئیس جمهور بعد از مرگ خمینی، محسوب می شدند. اصولا هاشمی رفسنجانی در دوره اول ریاست جمهوری اش قدرتمندترین مقام جمهوری اسلامی نام برده میشد. برادرش محمد هاشمی ریاست سازمان عریض و طویل رادیو و تلویزیونی دولتی را به عهده داشت. همچنین روسای بسیاری از سازمانهای فرهنگی و رسانه ای حکومت نیز وابسته به رفسنجانی بودند. هاشمی رفسنجانی عملا در راس یک امپراطوری عظیم مالی، رسانه ای و نظامی امنیتی قرار داشت که گویی یکی از افرادش را به عنوان رهبر جدید جمهوری اسلامی منصوب کرده است. به حدی قدرت داشت که مردم او او را اکبرشاه می نامیدند. 

نهادهای مذهبی خارج از ساختار حکومت نیز، به ویژه حوزه های علمیه هنوز کاملا حکومتی نشده بودند. مراجع طراز اولی چون گلپایگانی، اراکی، منتظری و ... هنوز در قید حیات بودند و سطح سواد فقهی رهبر جدید را چندان تایید نمی کردند.

بازی عمامه و تخت با ترفندهای پیدا و پنهان

اما خامنه ای طی سی و دو سال گذشته با ترفندهای پیچیده ای که به ترفندهای سریال "خانه پوشالی" بی شباهت نیست، همه رقبای احتمالی و همه کسانی را که زمانی خود را هم شان و هم طراز او می دانستند، از صحنه بیرون کرد. در سالهای پایانی زمامداری خمینی، در ائتلاف با احمد خمینی و هاشمی رفسنجانی، علاوه بر حذف آیت الله منتظری از قایم مقامی رهبری (آنهم درست سه ماه قبل فوت خمینی)، مقدمات حذف مقامات بلندپایه وابسته به جناح چپ را نیز فراهم کرد. سپس در انتخابات مجلس چهارم شورای اسلامی، سال 1371، به کمک چاقوی نظارت استصوابی شورای نگهبان طرح حذف فله ای خط امامیها را اجرا کرد. افرادی مانند موسوی اردبیلی(رئیس دستگاه قضایی)، موسوی خوینیها، کروبی، میرحسین موسوی و بسیاری دیگر، که در زمان خمینی مقامات طراز اول مملکت بودند، کاملا به حاشیه رانده شدند. 

ازسال 1372، طرح تضعیف بیت آیت الله خمینی را کلید و به رفاقت و ائتلاف نانوشته اش با احمد خمنی پایان داد. در سال 1373 به محض آنکه احمد خمینی دهان به انتقاد از نحوه اداره کشور گشود، به طور ناگهانی و به طرز مشکوکی فوت کرد. بسیاری تصور می کنند که طی با دسیسه ای به قتل رسیده است. از همان سالها کم کم با هاشمی رفسنجانی رئیس جمهور محبوب و رفیق دیرینه اش زاویه پیدا کرد.

خامنه ای او با استفاده از اختیارات وسیعی که در قانون اساسی جمهوری اسلامی به ولی فقیه داده شده است، فرماندهان بلندپایه سپاه و ارتش را تغییر داد و افراد وفادار به خود را جای آنها گذاشت. همان سالها در چند حادثه هوایی، که به باور برخی مشکوک به نظر می رسد، تعداد زیادی از فرماندهان ارتش و سپاه کشته شدند.

همچنین برادر رفسنجانی را از ریاست صدا و سیما کنار گذاشت و علی لاریجانی یکی از اعضای خانواده پرنفوذ لاریجانی را که از ستونهای جناج منسوب به خامنه ای بودند، جای او گذاشت.

از اوایل دهه 1370 جناح راست، به دو شاخه راست سنتی و راست مدرن تبدیل شد. هاشمی رفسنجانی رهبر جناح راست مدرن و راست سنتی نیز وابسته به خامنه ای بود. اعضای راست سنتی که بازار سنتی ایران، کارتلهای بزرگ اقتصادی زیر نظر مستقیم خامنه ای، نهادها و سازمنهای مذهبی و فرهنگی جمهوری اسلامی را در اختیار داشتند، تحرکات خود را علیه جناح رفسنجانی و جناح راست مدرن آغاز کردند. از سال 1372 همزمان با شروع دور دوم ریاست جمهوری رفسنجانی، گروههای تندرو موسوم به لباس شخصی، با حمایت سپاه و بسیج سر برآوردند و فشارهای فراینده غیرقانونی خود را با حمله به موسسه های فرهنگی، سینماها و انتشاراتیها آغاز کردند. جناح راست حتی بسیاری از مهره های خود را کابیته رفسنجانی تحمیل کردند. سید محمد خاتمی که تا آن زمان همواره وزیر فرهنگ و ارشاد جمهوری اسلامی بود، تحت فشار جناح راست سنتی استعفا داد و جای او را مصطفی میرسلیم از اعضای بلندپایه هیاتهای موتلفه اسلامی، یکی از قدرتمندریت تشکلهای راست سنتی که بازار را در اختیار داشت، گرفت. به طور خلاصه خامنه ای تا سال 1375 با توسل به اختیارات گسترده اش، تقریبا تمامی نهادهای امنیتی، اطلاعاتی، نظامی و رسانه ای را به طور کامل از چنگ رفسنجانی در آورد.

رفسنجانی و جناج چپ که اکنون با عنوان جناح اصلاح طلب خور را از نو بازسازی کرده بوند، از زمان انتخابات مجلس پنجم در سال 1375 و بویژه انتخابات ریاست جمهوری ششم در سال 1376 دست به مجموعه تلاشهایی برای بازگشت به قدرت زدند. اما ترفندهای خامنه ای از آن زمان تاکنون همه آن تلاشها را درنهایت بی فرجام ساخت.

خامنه ای از اوسط دهه هشتاد شمسی، طرح حذف کامل رفسنجانی  از ساختار قدرت را که اکنون دیگر کاملا تضعیف شده بود، کلید زد. ابتدا فرد کمتر شناخته شده ای مانند محمود احمدی نژاد را علم کرد تا خانواده رفسنجانی را بزند، و زد. سپس در جریان انتخابات ریاست جمهوری 1388 جناح رفسنجانی و نیز جریان موسوم به اصلاح طلبان را چنان منکوب کرد که در نهایت چهار سال بعد ناچار شدند برای حفظ آنچه دارند، به یک شخصیت برآمده از جناح راست به نام حسن روحانی متوسل شوند. در نهایت در سال 1395 با مرگِ مشکوک هاشمی رفسنجانی، پرونده خانواده او و جناح منسوبش به نظر می رسد برای همیشه بسته شده است.

اکنون دیگر نوبت خانواده یا خاندان لاریجانیها بود تا از سر راه بیت خامنه ای برداشته شوند. خانواده لاریجانی اگرچه در طول همه سالهای گذشته جزو وفادارترین خاندان به خامنه ای بودند، اما هیچ تضمینی نبود که در آینده موی دماغ بیتش نشوند. به این ترتیب طرح تضعیف لاریجانیها هم همزمان با حذف رفسنجانی به اجرا در آمد.

خامنه ای ابتدا صادق لاریجانی را همزمان با پایان ریاست ده ساله اش بر قوه قضاییه، تضعیف کرد. انتشار اخبار و گزارشها در مورد فساد سیستماتیک در قوه قضاییه، بازداشت اکبر طبری معاون اجرایی صادق لاریجانی در قوه قضاییه و قتل مشکوک قاضی منصوری در رومانی، حتی پخش اخبار و گزارشهایی در مورد جاسوسی دختر صادق لاریجانی برای آمریکاییها، که گفته می شود منشا انتشار آنها از بیت رهبری بوده است، و بسیاری رویدادهای دیگر سالهای اخیر مرتبط با خانواده لاریجانی را می توان در همین راستا ارزیابی کرد. 

این اواخر نیز در جریان انتخابات نمایشی ریاست جمهوری اخیر علی لاریجانی برادر صادق لاریجانی که به مدت دوازده سال رئیس پارلمان بود، توسط اکثریت اعضای شورای نگهبانی که بی واسطه و با واسط منصوب خامنه ای هستند، "رد صلاحیت" شد. و به این ترتیب کارنامه خانواده یا خاندان لاریجانیها هم دست کم برای چندین سال بسته شده است. 

خامنه ای، معاویه و رضا شاه جمهوری اسلامی

اکنون، با آغاز ریاست جمهوری ابراهیم رئیسی، اکثر قریب به اتفاق منصوبان خمینی یا در قید حیات نیستند یا از دایره قدرت بیرون رانده شده اند. در حوزه های درون مرزهای ایران دیگر مرجع تقلید "برجسته ای" نمانده است که مرجعیتش را مدیون وابستگی به بیت خامنه ای نباشد. اصولا دیگر، چه در جناح راست و چه در جناح چپ به جز بیت خامنه ای "بیت" دیگری در ایران نمانده است.

حسن خمینی نوه آیت الله خمینی  را ناچار شده است، به صلح امام حسن تن بدهد. کرک و پر فرزندان هاشمی رفسنجانی کاملا ریخته است. سید محمد خاتمی و اصلاح طلبها عمامه و کلاهشان را دو دستی چسبیده اند تا باد نبرد. حسن روحانی نیز ضعیفتر از آن است بتواند چشمداشتی جز دریافت حقوق بازنشستگی دوران ریاست جمهوری اش داشته باشد.

علاوه بر اینها، مجلس خبرگان که ظاهرا قرار است رهبر آینده را تعیین کند، متشکل از روحانیونی است که حتی تایید سواد حوزویشان را از اعضای شورای نگهبان منصوب خامنه ای گرفته اند.

به طور خلاصه، ابراهیم رئیسی در شرایطی وارد کاخ "پوشالی" ریاست جمهوری می شود که بیت خامنه ای بیش از هر زمان دیگری به دربار شاهان صفوی، قاجار و پهلوی شبیه شده است. مشاوران ویژه خامنه ای در امور مختلف اقتصادی، سیاسی، خارجه، اکنون عملا وزرای بیت رهبری اند.

اکنون دیگر، آیت الله خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی و مرجع خود خوانده شیعه، بیش از شخصیت تاریخی دیگری، به معاویه ابن ابوسفیان، بنیانگذار خلافت اموی ( که منفورترین شخصیت تاریخی نزد شیعیان است)، شباهت دارد. 

معاویه فرزند ابوسفیان نیز، مانند خامنه ای، پس از آنکه اکثر قریب به اتفاق صحابه بانفوذ محمد پیامبر مسلمانان فوت یا حذف شدند، نخست به کمک عمروعاص پایه های خلافت خود را مستحکم کرد و سپس با فراغ بال بنیان خلافت موروثی را گذاشت. از سوی دیگر، رفتار خامنه ای بی شباهت به سیاست رضا خان بنیانگذار سلسله پهلوی نیست. همانگونه که رضاخان با ضبط و مصادره تدریجی اموال بسیاری از خوانین بزگ آن زمان، سرکوب عشایر پرنفوذ در گوشه و کنار ایران، و حذف تدریجی رجال دوران قاجار، در عرض چند سال به بزرگترین مالک ایران تبدیل شد، خامنه ای نیز با کنترل مطلق امپراتوریهای عظیم مالی وابسته به سپاه، بنیاد مستعضفان، آستان قدس رضوی، بنیاد علوی  و ... به مالک بی چون و چرای مملکت تبدیل شده است. همچنین در دو دهه گذشته تحت عنوان خصوصی سازی، مالکیت بسیاری از شرکتهای بزرگ دولتی به نهادهای شبه دولتی تحت نظارت مسقیم بیت خامنه ای واگذار شده است. نهادهای مانند قرارگاه خاتم الانبیا سپاه پاسداران، آستان قدس رضوی، بنیاد مستعضفان، بنیاد علوی و ... قسمت اعظم اقتصاد ایران را در اختیار دارند و در عین حال از دادن مالیات به دولت معاف هستند.

اینجاست که انتخاب یا انتصاب ابراهیم رئیسی و محسنی اژه ای می تواند برای تضمین موروثی کردن قدرت در بیت خامنه ای سرنوشت ساز باشد. طبق قانون اساسی رئیسی و محسنی اژه ای دو مقام بسیار منفور، حتی در میان بسیاری از طرفداران رژیم جمهوری اسلامی، هستند که مطابق قانون اساسی در صورت مرگ خامنه ای به همراه یکی از فقهای شورای نگهبان (منصوب خامنه ای) شورای موقت سه نفره رهبری تا تعیین رهبر جدید را تشکیل خواهند داد و البته هیچکدام از اعضای این شورای سه نفره به تنهایی هیچ شانسی برای رهبری جدید جمهوری اسلامی ندارند. بنابراین به احتمال زیاد باید از هم اکنون مقدمات لازم برای گذاشتن عمامه ولایت برسر مجتبی خامنه ای را فراهم کنند. چه بسا همانگونه که معاویه به کمک عمروعاص مقدمات بنیان نهادن خلافت موروثی خویش را فراهم کرد، برای ابراهیم رئیسی نیز چنین نقشی در نظر گرفته شده باشد. با این تفاوت که ابراهیم رئیسی دستکم تا الان نشان داده است بیشتر به ابوموسی اشعری شبیه است تا عمرو عاص. به عبارت دیگر ابراهیم رئیسی ابوموسی اشعری است که خامنه ای ردای عمروعاص بر تنش کرده است تا ولایت را درون بیت خویش موروثی کند.

 
 

Telegram Icon

به تلگرام پایگاه خبری و تحلیلی روژ بپیوندید

مطالب مرتبط:

"تعویق همه پرسی منطقه را با جنگی خونین مواجه می کند"

"عراق باید یکپارچه بماند"

انقلاب مرد ، زندە باد انقلاب

سردشت؛ حمله مجدد نیروهای نظامی به کولبران

کشته و مجروح شدن ۶ کولبر در مریوان

کلمات کلیدی:


بازنشر مطالب پایگاه خبری و تحلیلی روژ تنها با ذکر منبع مجاز است

تحلیل خبر

analis picture

قاتلانی بی خبر از مقتول؛ روایت قتل امید حسنی

آسمان شهر ابری است و از شب گذشته باران امان نمی دهد. شهر همچون تمام روزهای انقلاب "ژن، ژیان، آزادی" ملتهب است وآبستن حوادث تلخ و شیرین. مردم هنوز عزادار زانیار الله مرادی و عیسی بیگلری هستند؛ دو جوانی که شامگاه ۲۳ آبان و در جریان اعتراضات مسالمت آمیز در عباس آباد به قتل رسیده بودند. سومین روز مراسم جان باختن این دو جوان مصادف شده با چهلم شهدای ۱۶ مهر.

یکشنبه ۲۸اسفند۱۴۰۱/ ۱۴:۵۵


خبر


مصاحبه

Interview Picture

هیچکس نباید از انتقاد من برای تضعیف HDP استفاده کند. من عضو HDP هستم و خواهم ماند. من می خواهم همه این را به خوبی بدانند

پنجشنبه ۱۱خرداد۱۴۰۲/ ۱۷:۵۶