موضوع روز:

"تنها هشت روز صاحب خانه بودیم"

Saturday, November 9, 2013


یویو نیوز
ترجمه از فرانسه: صلاح بایزیدی
ترجمه از کُردی: عارف سلیمی

"روژدا"ی یازده ساله داخل چادر خانواده شان در اردوگاه پناهجویان سوریه ای ر کردستان عراق نشسته است. آخرین نقاشی اش را نشان می دهد: چهره دخترکی را کشیده است که اشک روی گونه هایش جاری است.

روژدا به "مونیکا پینا"ی گزارشگرمان گفت: "دختره خوشبخت نیست. او دیگه هیچ چیزی توی زندگی براش نمونده".

کمی آنسوتر، عمر چهارده ساله گفت: "چیزی که من دیدم هیشکی ندیده. من هواپیمای جنگی، بمب، اسلحه و تانک و مهمات رو دیدم. یه جور هراس وحشتناکی رو دیدم."

روژدا و عمر هردو بچه های جنگ هستند. جنگی که از دو سال پیش تاکنون گریبان سوریه را گرفته است. آنان از اقلیت کرد هستند و حدود هفت ماه است که به همراه خانواده شان ناچار شده اند سوریه را ترک کرده و به کردستان عراق فرار کرده اند؛ اما ظاهرا شهرها روی خوش به آنان نشان ندادند و از همین روی "کمپ دومیز" در بیابانی برهوت و دور از شهر تاسیس شد.

دومیز دومین کمپ بزرگ پناهجویان سوریه ای در کردستان عراق است. حدود شصت هزار نفر در آن به سر می برند که نیمی از این تعداد کودک و نوجوان هستند. عمر و روژدا هم مانند سایر این کودکان، آسیب دیدگان جنگی هستند که زندگی آنها را زیرورو کرده است. آنها در آرزوی یک زندگی معمولی هستند.

روژدا می گوید: "وقتی که ساختمان مدرسه مون رو بمباران کردند من اونجا بودم. مادر اومد دنبالم تا من رو از دست ارتش سوریه نجات بده و مخفی ام کنه.

عمر هم می گوید: "ما با جنگ کنار اومده بودیم. حتی می تونستیم زیر بمبارانها هم بخوابیم."

روژدا ابتدا غربت را چیزی شبیه جدایی تصور می کرد. می گوید: "من دمشق رو ترک کردم اما قوم و خویش و خانواده ام اونجا موندن. ته دلم خیلی غم و غصه می خوردم. چون اونا اونجا بودند و من اینجا. پیش خودم می گفتم که چرا اونا دنبالم نمیان. حتما باید دلیلی داشته باشه. اونا خونه خودمون بودن. خونه ای که از خیلی سال پیش مشغول درست کردنش بودیم."

"هادیه ابراهیم حمکو"، مادرش می گوید: " ما به مدت نه سال پول پس انداز کردیم تا خانه ای در دمشق بخریم." او که 43 ساله است و از چهره اش پیداست که رنج و مشقت بسیاری متحمل شده است، نمی تواند جلو جاری شدن اشکهایش را بگیرد. "ما تنها هشت روز توی خانه خودمان زندگی کردیم. هواپیماها آنجا را بمباران کردند و ما هم از آنجا رفتیم."

روژدا، عمر و خانواده آنها نمی خواستند از سوریه خارج شوند. اما خشونت، ترس و گرسنگی آنان را وادار ساخت راه مرزها را درپیش گرفته و به کردستان عراق پناه بیاورند. روژدا و عمر، هر کدام یک سال از مدرسه عقب افتاده اند. آنها امسال نتوانستند به مدرسه بروند. چون ظرفیت هر سه مدرسه روستا پر شده بود و دیگر جا نداشتند. اما در نهایت از سوی یک مرکز ویژه کودکان و نوجوانان به نام "آکتید" (آژانس همکاری و فنی توسعه) که یک سازمان غیردولتی فرانسوی است و از ماه آوریل گذشته شروع به فعالیت کرده است، پذیرفته شدند.

ابراهیم خلیل هم پناجو است. او در شهر حمص دانشجوی زبان بوده است. او از سوریه فرار کرده تا ناچار نشود به ارتش سوریه یا نیروهای اپوزسیون ملحق شود. وی پس از آمدن به کمپ دومیز، می خواهد به زندگی کمپ نشینی اش معنا ببخشد. ابراهیم به مرکز آکتید پیوسته تا در زمینه صیانت از کودکان فعالیت کند.

وی می گوید: "ما راهکارهای مختلفی برای کودکان آسیب دیده اتخاذ کرده ایم. مساله اصلی، تمرکز بر ویژگیها و خصوصیات مثبتی است که هر یک از این کودکان دارا می باشند. با برجسته کردن این ویژگیها کودکان اینجا بهتر می توانند شرایط موجود را تحمل کنند."

عمر نیز مانند بقیه کودکان اینجا، آزمونهای مختلفی به منظور ارزیابی میزان آسیبهای روانی وارد آمده بر او از سر گذرانده است. مرکز مذکور فعالیتهای فرهنگی، نظارتی و درمانی را به افراد نیازمند ارایه می دهد. عمر کاملا پرمشغله است: "ما به زبون کردی درس می خونیم. این برای من خیلی مهمه. چون زبون مادریمه و توی سوریه ممنوع بوده."

روژدا هم اهمیت ساعاتی را که در این مرکز به سر می برد، در ک می کند: "ما این بازی می کنیم. تئاتر یاد می گیریم. برامون داستان می خونند. جای خیلی خوبیه. چون می تونیم جنگ رو از یاد ببریم وخیلی به اون فکر نکنیم."

بودجه هر دو مرکز ویژه کودکان و نوجوانان از محل پول جایزه صلح نوبلی که به اتحادیه اروپا اختصاص یافت، اداره می شود. این بودجه با پیشنهاد "کودکان آشتی" که به کودکان جنگ کمک رسانی می کند، اختصاص داده شده است. ابتدا برای 250 نوجوان تامین اعتبار شده بود. اما هر هفته به طور متوسط پذیرای هزار کودک است که با توجه به جمعیت سی هزار نفری کودکان این کمپ احتمال دارد این آمار باز هم بیشتر شود.

ابراهیم خلیل با ابراز نگرانی از این وضعیت گفت: "فکر می کنم که اگر این وضعیت ادامه یابد، کودکان کمپ دیگر قادر نخواهند بود به زندگی عادی برگردند. آنها هر چقدر هم مقاوم باشند، در صورت ادامه زندگی در این کمپ توان مقاومت خود را از دست می دهند."

هزاران کودک در مرزهای سوریه چشم انتظار امنیت هستند تا بتوانند محیطی برای بازی کردن داشته باشند. اما در دومیز همه آنها می دانند که فرار از جنگ به منزله دوری از خانه و کاشانه شان است.





Telegram Icon

به تلگرام پایگاه خبری و تحلیلی روژ بپیوندید

مطالب مرتبط:

کلمات کلیدی:


بازنشر مطالب پایگاه خبری و تحلیلی روژ تنها با ذکر منبع مجاز است

تحلیل خبر

analis picture

قاتلانی بی خبر از مقتول؛ روایت قتل امید حسنی

آسمان شهر ابری است و از شب گذشته باران امان نمی دهد. شهر همچون تمام روزهای انقلاب "ژن، ژیان، آزادی" ملتهب است وآبستن حوادث تلخ و شیرین. مردم هنوز عزادار زانیار الله مرادی و عیسی بیگلری هستند؛ دو جوانی که شامگاه ۲۳ آبان و در جریان اعتراضات مسالمت آمیز در عباس آباد به قتل رسیده بودند. سومین روز مراسم جان باختن این دو جوان مصادف شده با چهلم شهدای ۱۶ مهر.

یکشنبه ۲۸اسفند۱۴۰۱/ ۱۴:۵۵


خبر


مصاحبه

Interview Picture

هیچکس نباید از انتقاد من برای تضعیف HDP استفاده کند. من عضو HDP هستم و خواهم ماند. من می خواهم همه این را به خوبی بدانند

پنجشنبه ۱۱خرداد۱۴۰۲/ ۱۷:۵۶