موضوع روز:

ایستادن کنار زنان کُرد برای جنگیدن با داعش شبیه چیه؟

Tuesday, August 22, 2017



broadly
برگردان از انگلیسی: سما.ش

کیمبرلی تیلور نخستین زن بریتانیایی است که به سوریه رفته و در کنار نیروهای کُرد برعلیه داعش مبارزه میکند. اینجا بخش اول از سه گانه خاطرات روزانه او در سوریه را میخوانید. 

توضیح نویسنده: در ماه مارس سال گذشته، کیمبرلی اولین و تنها زن بریتانیایی بود که برای به دست گرفتن سلاح بر علیه داعش به سوریه رفت. درعرض چند روز و پس از ورودش به سوریه، این دانشجوی  ۲۸ ساله ریاضی اهل بلکبرن به یگان های حفاظت  زنان ( ی.پ.ژ) پیوست. یگان های مدافع زنان یکی از گروه های زیرمجموعه یگان های مدافع خلق (ی.پ.گ ) است که [اعضای آن] تا به امروز در کنار آنها مبارزه کرده اند. در سه ماه گذشته کیمبرلی – که در میان دوستانش با اسم کیمی و به عنوان یک رفیق [با نام سازمانی] زیلان دیلمار شناخته می شود- با نبرد آزاد سازی رقه پایتخت بالفعل داعش همراه شده است. 

اواخر مارس چندین بار از طریق سکایپ با کیمبرلی گفتگو کردم تا بیشتر با چگونگی زندگی یک زن در خط مقدم جنگ علیه داعش آشنا شوم. دو روز بعد، او برای جنگیدن علیه داعش در نبردی که شاید شدبد ترین مقاومت داعش را با خود به همراه داشته باشد به رقه اعزام شد. این سخنان او هستند. این گفتگوها برای فهم بهتر ویرایش شده اند. 


جمعه:

تغییر موقعیت مان در جبهه دیروز تمام شد، بنابراین چند روز مرخصی داریم. برای همین تصمیم گرفتم با وَن لوجتسیک برای دیدار دوستان قدیمی و همچنین کمی خرید به قامیشلو شهری درشمال شرقی سوریه برم. من به تی شرت و جوراب احتیاج دارم. چیز عجیبی در مورد  جوراب های سوری وجود دارد و اون این هستش که آنها معمولا پاهای من را بدبو میکنن؛ اصلا مهم نیست چند بار اونا رو بشوریم و [البته] سورخوین هم نمیخواد حرف زدن در مورد اینکه پاهای بدبویی دارم رو تموم کنه. 

جوراب رو گرفتم و واسه ناهار به پیش ۳ زن غربی دیگر که اونام عضو ی.پ.ژ هستن رفتم، یکیشون کانادایی و دو نفر دیگشونم سوئدی هستن.  یه آبجو و دوتا همبرگر داشتم. اصلا نمیتونم توضیح بدم که بعد یه ماه فقط کنسرو مرغ و پنیر دالیا خوردن چه لذتی داره. تو یه سال تنها ۳ تا آبجو خوردم. دختران کُرد به خاطر دلایل مذهبی اجازه ندارند آبجو بخورن و شما هم نمیتونید پیش اونا آبجو بزنید. آبجوش مزه بهشت میداد و فکر کنم کمی هم سرخوشم کرد. 

به طور عجیبی شبها دلتنگ خانوادم میشم 

قامیشلو پایتخت روژآوا (منطقه مستقل کُردی در شمال سوریه) است. اصلی ترین چیز تصویر عبدالله اوجالان  بنیانگذارپ.ک.ک و رهبر جنبش آزادی کُردستان که برروی هر دیواری نظر شما را به خود جلب میکنه. او اینجا به نام آپو در (کردی به معنی عمو ) شناخته میشه و مدت ۱۸ سال هست که در جزیره ای در ترکیه زندانیه و  در اونجا بود که فلسفه اجتماعی و محرک سیاسی انقلاب روژآوا رو تبیین کرد. 

به همین دلیل هستش که من اینجام. البته که میخوایم داعش رو نابود کنیم. اما یه چیز دیگه هم اینجا در جریانه و داره اتفاق میافته؛ فقط جنگ نیست/ یه جنبش ضد سرمایه داری و سکولار و سازگار با محیط زیست که رهایی زنان رو در مرکز مبارزه قرار میده. اونا همه جنبه های [منفی] جامعه را از میان برداشته و [جامعه] را از نو ترسیم می کنند. تحصیل و آموزش برای دختران و پسران صرف نظر از طبقه ٫قومیت برای همه از ۷ سالگی تا ۱۵ سالگی اجباری است. حتی برای همه دانشگاه ساخته و سیستم همکاری دولتی و مدیریت مشترکی میان زن و مرد وجود داره که در هرسطح از قدرت بصورت مشترک هستش. 

در ی.پ.گ و ی.پ.ژ افسران و مامورین توسط نیروها انتخاب شده و مردان و زنان دوشادوش هم و درکنارهم مبارزه میکنن. هرچند اونا مجبور شده اند بعضی از ارزشهای سنتی و فرهنگ اسلامی رو حفظ کنن؛ مردان ی.پ.گ و زنان ی.پ.ژ باهم زندگی کرده با هم میجنگدند اما جدا از هم غذا میخورن و میخوابن. مردان ی.پ.گ نمیتونن خودشون رو مقابل زنان عریان کنن و همینطور زنا هم نمیتوانند ساق پا و چاک پستوناشون رو را نمایان کنن. 

بعد از خوردن همبرگر برای دیدار دوستای کُردم در واحد قبلی و صرف چای رفتم و در مورد اینکه چرا به ی.پ.ژ پیوستیم صحبت کردیم. خه‌زال (غزال ) برای مثال اهل کوبانیه؛ شهری که اونجا داعش در سال ۲۰۱۴ صدها غیر نظامی رو کشت. از خه زال پرسیدم چرا به ی.پ.ژ ملحق شدی؟ گفت :اوه جنگ کوبانی. 

جنگ باعث شد که بسیاری از دختران ی.پ.ژ اهل کوبانی باشند. اما بعدش دوباره من صحبت کردم و او دلیل اصلی اش رو به من گفت: خانواده اش قول ازدواج اون رو بدون رضایت خودش به یکی از پسر عموهاش داده بودند. "من بهشون گفتم که من نمیخوام با اون ازدواج کنم، ولی به حرف من گوش ندادن. درست زمانی که اونا سعی کردن مراسم عروسی رسمی ترتیب بدن، فرار کردم تا به ی.پ.ژ بپویندم."



این یک مسئله و معضل بسیاری از داوطلبین کُرد در اینجا است. اکثر اونا میگن به خاطر جنگ و مبارزه به ی.پ.ژ پیوستن. اما در حقیقت بسیاریشون به عنوان یه زن خاورمیانه ای با محدودیت ها و باید و نبایدهای زیادی مواجه هستن. ی.پ.ژ به اونا امکان فرارکردن میده. 

البته این به این معنی نیست که همه آنها از [ترس] ازدواج اجباری فرارکردن. امیرا دختر عربی که من از تابور(جوخه) قبلی ام میشناسمش از یک خانواده طرفدار اسد بوده و روستای اونا سال گذشته توسط داعش نابود شده بود. خواهر هشت ساله اش در اعتراض به حضور ضمامداران جدید روی دیوار می نویسد: " بدون رهبرمان [اسد] زندگی دیگر وجود ندارد." پیکارجویان داعش هم اورا به ساختمانی بلند می برند و [به پایین پرت می کنن] و بعد چندین بار با ماشین از روش رد شده و نابودش می کنن. 

امیرا فرارکرد و برای انتقام گرفتن به ی.پ.ژ پیوست. 

همچنین دخترای ایزدی{ای هم} هستند که دختران کُرد برای نجات دادنشون تلاش میکنن. داعش هزاران دختر و زن ایزدی رو از سال ۲۰۱۴ از منطقه شنگال درعراق ربوده. بیشتر اونا به رقه منتقل شده اند تا بعنوان برده جنسی به کار گرفته شوند. داستان هایی که در مورد اونا میشنوی بسیار رنج آورن، مثل داستان یه دختر هفت ساله ایزدی که در ازای یک نخ سیگار معاوضه اش کردند. زنان برای داعش بی ارزش تر از کثافت هستند. [برای اونا] ما بی ارزش تر از آتش جهنم هستیم. 

به شدت دلتنگ خانوادم هستم، به خصوص شب ها این دلتنگی بیشترمیشه. دلتنگ حرف های روزمره بی پایان با بابام که در خانه مان در لیورپول در مورد سیاست ٫زندگی و چرت و پرت های روزمره میزدیم هستم. و دلتنگ خوراک پای روستایی معروف مادرناتنی ام تو روزای یکشنبه. 

علاوه بر این خیلی دلتنگ و نگران مادربزرگم هستم. آخرین باری که شب کریسمس باهاش حرف زدم  گفت که پدربزرگم فوت کرده، ما سه نفر خیلی بهم نزدیک بودیم. احساس بدی دارم که نتونستم برای مراسم تدفینش به خونه برگردم. مادربزرگم از اینکه من اینجام و او تنهاست بیزاره. 

پلیس ماه ها براساس قانون ضدتروریسم خونوادم رو اذیت کرد. گوشی موبایل و کامپیوتر شخصیشون رو از اونا گرفته و انگارقراره هرهفته سوالهایی ازشون بپرسن. حالا دیگه تنها نگرانی و ترس خانواده ام امنیت و سلامت من نیست بلکه از شرایط زندگی خودشون نیز در انگلیس میترسن. اونا میدونن که من تروریست نیستم و میفهمند چرا اینجام و هرکاری که بخوام بکنم از من حمایت میکنن. 

اما هنوز نمیتونم به خونه برگردم. البته نه فقط به خاطر اینکه اگر برگردم ممکنه دستگیر بشم. باید یک کارهایی رو انجام بدم و تا زمانی که انجامشون ندم اینجا رو ترک نخواهم کرد. این برای یک مسئله بزرگتر از من و خانواده ام است ٫ برای امکان [ایجاد] یه دنیای بهتر. اما فقط در جنگیدن با داعش خلاصه نمیشه، اونا تنها بخشی از این قضیه هستن و زمانی که از بین بروند ی.پ.ژ هنوز مبارزه اش ادامه داره؛ علیه فاشیسم٫علیه پدرسالاری و برای حقوق زنان در سراسر خاورمیانه. 

آیا میخوام بمیرم؟ البته که نه! اما صادقانه باید بگوم دیگه حتی به مرگ فکر نمیکنم. فقط به زندگی وزیستن فکرمیکنم. من به این انقلاب با همه وجودم ایمان دارم. و امیدوارم که این مدل روزی الهام بخش تغییر نه تنها در خاورمیانه بلکه در سراسرجهان را مهیا شود.


Telegram Icon

به تلگرام پایگاه خبری و تحلیلی روژ بپیوندید

مطالب مرتبط:

تقدیر از رئیس پلیس متهم به دست داشتن در کشتار سوروج (پرسوس)

آغاز تحقیقات پیرامون کمک تسلیحاتی ترکیه به بوکو حرام

با خیانت بە کردها، اروپا بە خود خیانت میکند

روابط اردوغان با داعش

شکایت ایزدی ها از دولت آلمان به دلیل امتناع از اجرای عدالت

کلمات کلیدی:


بازنشر مطالب پایگاه خبری و تحلیلی روژ تنها با ذکر منبع مجاز است

تحلیل خبر

analis picture

قاتلانی بی خبر از مقتول؛ روایت قتل امید حسنی

آسمان شهر ابری است و از شب گذشته باران امان نمی دهد. شهر همچون تمام روزهای انقلاب "ژن، ژیان، آزادی" ملتهب است وآبستن حوادث تلخ و شیرین. مردم هنوز عزادار زانیار الله مرادی و عیسی بیگلری هستند؛ دو جوانی که شامگاه ۲۳ آبان و در جریان اعتراضات مسالمت آمیز در عباس آباد به قتل رسیده بودند. سومین روز مراسم جان باختن این دو جوان مصادف شده با چهلم شهدای ۱۶ مهر.

یکشنبه ۲۸اسفند۱۴۰۱/ ۱۴:۵۵


خبر


مصاحبه

Interview Picture

هیچکس نباید از انتقاد من برای تضعیف HDP استفاده کند. من عضو HDP هستم و خواهم ماند. من می خواهم همه این را به خوبی بدانند

پنجشنبه ۱۱خرداد۱۴۰۲/ ۱۷:۵۶