امروزه آزادی به چه معناست؟
Thursday, December 18, 2014
Telegram
مصاحبه گاردین با اسلاوی ژیژک
ترجمه از انگلیسی: یاسر گلی
برای آنکه حقیقتا آزاد باشم که هرآنچه را که میخواهم انجام دهم، مطمئنا میخواهم دولت و افرادی را داشته باشم که مراقب چیزهایی باشند، که نه تنها انتخاب من نیستند، بلکه حتی بدون اینکه چیزی درباره آنها بدانم.
از آن سو، ما تا چه حد از این آگاهیم کە وقتی آزادانه انتخاب میکنیم، انتخابهای ما از پیشتعیین شدهاند.
به این دلیل است که فکر میکنم که آخرین افشاگریهای ویکیلیکس بسیار مهماند. افشاگریهایی درباره "TISA". یک توافقنامه تجاری فوقمهم - توافقی درباره جریان آزاد منابع مالی و اطلاعات - چیزی که خطوط اقتصاد جهانی در دهههای آینده را از پیش تعیین خواهد کرد.
و نه فقط این مذاکرات محرمانه هستند، بلکه آموختهایم که حتی هر توافقنامهای که مورد قبول واقع شود، به خودی خود برای پنج سال محرمانه خواهد ماند.
خطرناکترین فرم نا-آزادی، آن نا-آزادیای است که حتی به این شیوه نیز درک و مشاهده نمیشود. متعاقبا فرم دیگری از آزادی وجود دارد، که من فکر میکنم تاثیر فاجعهباری دارد و نباید آنرا دستکم بگیریم.
اواخر دهه 90، هنگامی که هنوز میلوشویچ بر سر قدرت بود، در چندین مورد با ناسیونالیستهایی که احتمالا دستی در پاکسازیهای قومی هم داشتند، ملاقات کردم.
ولی حال حاضر از این کرده خود شرمگینم، اما با آنها به گفتگو نشستم و به من یک درس کوتاه و حیرتآوری دادند، این که ناسیونالیسم و بنیادگرایی چگونه کار میکنند.
آنها به من گفتند، ما دنیای غربی و لیبرال شما همچون دنیایی با قوانین دستوپاگیر میدانیم. شما تمام وقت ما را با پیامهای به لحاظ سیاسی درستتان بمباران میکنید، که راسیست نباش، مراقب چیزی کی میخوری باش ، خودت و فرزندت با دیسیپلین باشید و غیره.
آنها با سادگی هرچه تمامتر به من پاسخ دادند که، دوست دارم هر چه میخواهم بخورم، سیگار بکشم، هرآنچه را که دوست دارم بدزدم، دوست دارم زنان را کتک بزنم و به آنها تجاوز کنم و غیره. و تبدیل شدن به یک ناسیونالیست، با چندتا پاکسازی قومی، این آزادی وحشتناک را به من میدهد.
به همین دلیلی است که جا نمیخورم، وقتی میبینم در مناطق تحت کنترل داعش در عراق و سوریه، فقط بنیادگرایی مذهبی وجود ندارد، بلکه آنجا تجاوز دسته جمعی، کشار آزادانه، شکنجه و غیره نیز وجود دارند.
شما میبینید، این مشکل خود بنیادگرایی است. فقط این نیست که هیچ آزادیای آنجا وجود ندارد، بلکه وجود نوعی از آزادی غلط نیز هست، انفجار این عدم وجود آزادی.
برای من والاترین شکل آزادی، عشق است .در اینجا من یک احساساتی و رمانتیک پیر هستم. اساسا عشق یعنی اینکه شما به طور کمال و تمام خودتان را وقف دیگری کنید.
شما یکی از آزادیهای انتخاب کلیدی خودتان را برای مبادله با شراکت جنسی پس میزنید و غیره.
من فکر میکنم که ایده امروزین ما عشق بدون حادثه است. و شما میدانید که من در این مورد چند آژانس ازدواج را پیدا کردم که روی این موضوع مشغولند. آنها میگویند که ما این امکان را به شما ارائه میدهیم که بدون هیچ گونه دردسری عاشق شوید.
نه! من فکر میکنم که تنها عشق آزاد همان اتفاق است. [ همان اتفاقی بودن عشق] شما تنها در خیابان قدم میزنید، پایتان روی یک پوست موز لیز میخورد، خانمی به شما کمک میکند و شاید این به عشق زندگیاتان تبدیل شود. اما شما نمیتوانید این را پیشبینی کنید، بدون این اتفاق، عشق بی عشق.
پس درس ما این است که آزادی واقعی در پیگیری و پرسش از پیشفرضهای هرآنچه که توسط دمودستگاه ایدئولوژیکی و خود ایدئولوژی به ما داده میشود، معنی خود را مییابد. هدف من دادن چند موعظه شفاف و صریح به شما نیست ، بلکه به سادگی [نشان دادن] راهی است که واقعیت را در زندگی روزانهامان تجربه میکنیم. برای به پرسش گرفتن هرآنچه، حتی خود مفهوم آزادی نیز.
مطالب مرتبط:
کلمات کلیدی:
بازنشر مطالب پایگاه خبری و تحلیلی روژ تنها با ذکر منبع مجاز است