موضوع روز:

آمنه کاکه باوه؛ از صفوف پیشمرگه تا نمایندگی پارلمان سوئد

Tuesday, March 8, 2016



توضیح زیر عکس: [آمنه کاکه باوه عضو پارلمان سوئد( سمت چپ)، ایستاده در کنار سه عضو دیگر سازمان انقلابی زحمتکشان کردستان ایران یا کومله در یکی از کمپ های این حزب در کوه های عراق در اواخر دهه ۱۹۸۰ میلادی. (عکس از آمنه کاکه باوه)]

محمود بوزارسلان/ المونیتور
ترجمه: ان ان اس روژ

دیاربکر، ترکیه - در تاریکی مطلق یکی از شب های سال ۱۹۹۱ حدود پنجاه نفر پیاده از منطقه تحت کنترل کُردها در شمال عراق به سمت مرز ترکیه راه می پیمودند. آنها بدون سلاح بودند و لباس های محلی بر تن داشتند. هنگامی به نزدیکی مرز رسیدند، یک بالگرد شناسایی ترکیه بر فراز آن منطقه به پرواز درآمد و همین مساله نقشه آنها برای عبور مخفیانه از مرز را بغرنج کرد. تنها یک زن همراه آن گروه پنجاه نفره بود- یک زن نوزده ساله به نام آمنه کاکه باوه. تصمیم داشتند شبانه به دور از دید بالگرد و نیروهای مرزبانی خود را به شهر مرزی سلوپی در ترکیه [شمال کُردستان. م] برسانند. کاکه باوه جوان هرگز تصور نمی کرد که در راهی قدم گذاشته است که به اشتغال سیاسی در اروپا ختم می شود.

آمنه کاکه باوه یک کُرد ایرانی است که زمانی عضو سازمان انقلابی زحمتکشان کردستان ایران، که بیشتر با نام کومله شناخته می شود، بوده است و در دوران کودکی/ نوجوانی اش به عضویت نیروی پیشمرگه کومله درآمده است.

او که اکنون نماینده پارلمان سوئد است، اخیرا به شهر آمد/ دیاربکر رفته بود تا تازه ترین تحولات مربوط سرکوب هایی که این روزها به خاطر چریک های شهری کُرد در ترکیه در جریان است را از نزدیک مشاهده کند.

وی در مصاحبه ای با المونیتور بخش های جالب توجهی از زندگی اش را که ۴۴ سال پیش با تولد در یک خانواده فقیر کرد آغاز شد، با ما درمیان بگذارد.

کاکه باوه که در شهرستان سقز، غرب ایران، در خانواده ای با هشت فرزند به دنیا آمده است. او در همان سنین کودکی برای کمک به امرار معاش خانواده اش از راه دستفروشی شروع به کار کرد و یا آنکه به عنوان کارگر در مزارع خانواده های ثروتمند کار می کرد. پیوستن تعداد زیادی از اطرافیانش به کومله عاملی مبدل شد که علاقه به مسایل سیاسی را در وی برانگیخت.

او می گوید: "برای اولین بار در ایران، کومله زنان را به عضویت نیروهای پیشمرگه درآورد. این برای من [همچون] یک مدینه فاضله بود. مبارزه زنان برای آزادی در جایی چون منطقه ما که زنان به راحتی شوهر داده می شدند و بچه می آوردند، بیشتر شبیه یک رویا بود. همین موضوع بود که مرا به کومله علاقه مند کرد."

آمنه کاکه باوه علی رغم مخالفت والدینش در سن ۱۳ سالگی به کومله پیوست و پیشمرگه شد. او ایران [شرق کُردستان] را به سوی کمپ های کومله در کوهستان های همجوار با مرز عراق [جنوب کردستان] ترک کرد. او که تا آن زمان هنوز به مدرسه نرفته بود، در آنجا خواندن و نوشتن را به زبان های کُردی و فارسی آموخت. او همچنین همزمان با اوج دوران جنگ میان ایران و عراق در دوره های آموزش نظامی نیز شرکت کرد. در ماه مارس سال ۱۹۸۸ در روزهای پایانی جنگ، رژیم صدام حسین شهر کُردنشین حلبچه در نزدیکی مرز ایران را بمباران شیمیایی کرد. به فاصله کوتاهی پس از آن کمپ کومله در نزدیکی شهر "رانیه" نیز هدف حمله شیمیایی قرار گرفت و در اثر آن ۳۷ نفر از اعضای گروه جان باختند. کاکه باوه که در آن زمان در [منطقه ای] در همان نزدیکی ها مستقر بود سریعا به کمک رفقایش شتافت، اما خود نیز تحت تاثیر گازهای سمی قرار گرفت و مجروح شد. او ۷۲ نفر دیگر از رفقایش را نیز در جریان دومین حمله شیمیایی در نزدیکی رودخانه سیروان از دست داد.

طی مدت شش سالی که در صفوف کومله بود، بارها مرگ را به چشم خود دید؛ چه در مواقعی که در چنبره حملات هوایی و زمینی گرفتار می شد و چه در جریان درگیری هایی که میان گروه های کُرد رقیب به وقوع می پیوست.

پس از آنکه منطقه شمال عراق [اقلیم کُردستان] به کنترل نیروهای کُرد درآمد، مداخلات ایران در آن منطقه نیز شروع شد؛ و کاکه باوه و رفقایش آنجا دیگر جایی نداشتند. اکنون دیگر مقصد آنها ترکیه بود. 

او با اشاره به خروج اش از عراق می گوید: "پس از عقب نشینی نیروهای صدام از اقلیم کُردستان، دخالت های فزاینده ی ایران نیز آغاز شد. آنها مزدوران شان را می فرستادند تا رفقا را ترور یا زهرخورد کنند. آن روزها تعداد زیادی از رفقایمان را از دست دادیم. از سوی دیگر مشکلاتی نیز در داخل خود کومله بروز کرده بود. من جزو آن ۵۰۰ نفری بودم که تصمیم گرفتیم سازمان را ترک کنیم و به سمت ترکیه برویم."

کاکه باوه و رفقایش پس از طی مسیر پر خطر خویش در مرز و رسیدن به شهر سلوپی، سوار اتوبوسی به مقصد آنکارا شدند. در آن مسیر او ظلم و ستمی را که آن ایام بر سر کُردهای ترکیه می رفت از به چشم خود دید.

"ما نه پاسپورت داشتیم و نه کارت شناسایی. پلیس در مسیر ما را متوقف کرد. من به آنها گفتم که اصل و تبارم آذری است. به خاطر اینکه گفته بودم خانواده ام در کُردستان [ایران] زندگی می کنند، بسیار عصبانی شده بودند. تا آن روز نمی دانستم که مقامات ترکیه ای تا این حد نسبت به شنیدن واژه "کُرد" حساسیت دارند. رژیم صدام و ایران هر دو حکومت های دیکتاتوری بودند، اما حتی آنها نیز حساسیتی به خود کلمه "کُرد" نداشتند. این مساله برای من کاملا تازگی داشت.

آنها در آنکارا خود را به دفتر سازمان ملل متحد معرفی کردند و در خواست پناهندگی دادند. "ما به دفتر سازمان ملل گفتیم که پیشمرگه بوده ایم و برای آنها توضیح دادیم که ایران و صدام چه بر سرمان آورده بودند. سه ماه بعد با درخواست پناهنگی ما موافقت شد، کارت شناسایی و کمک هزینه دریافت کردیم."

کاکه باوه می گوید که آنها خانه ای اجاره کردند. "ترک ها وقتی که دریافتند ما پناهنده هستیم، خیلی به ما کمک کردند...."

همه آن گروه پنجاه نفره در یک خانه با هم زندگی می کردند؛ مدتی در آنکارا، زمانی در کایسری و مدتی هم در کرشهیر به سر برده اند و آنگونه که خود او می گوید: "هر جایی که می رفتیم با ما خیلی خوب برخورد می کردند."

سرانجام پس از یازده ماه اقامت در ترکیه، دری به سوی یک زندگی جدید به روی کاکه باوه گشوده شد. درست زمانی بود که هیاتی سوئدی آمد و پانصد پرونده پناهنگی را قبول کرد.



کاکه باوه که تا آن زمان سواد درست و حسابی نداشت، در سوئد در رشته فلسفه و علوم اجتماعی تحصیل کرد و حتی تا مقطع فوق لیسانس پیش رفت. اکنون دیگر "کومله" به گذشته تعلق داشت. اما با وجود این فعالیت های سیاسی کاکه باوه ادامه پیدا کرد. او به حزب چپگرای سوسیالیست و فمینیست پیوست و همزمان در شهرداری استکهلم و نیز رادیوی "صدای زنان" مشغول به کار شد. تمرکز ویژه او بر موضوع حقوق زنان قرار داشت.

در سال ۲۰۰۸ برای اولین بار و در پی جابجایی با یکی از همکارانش که به خاطر مشکلات سلامتی اش کناره گیری کرده بود، بر کرسی پارلمان نشست. او در دوره های بعدی انتخابات در سالهای ۲۰۱۰ و ۲۰۱۴ نیز کرسی پارلمانی خود را حفظ کرد.

کاکه باوه هیچوقت به ایران بازنگشته است و تنها یکبار با خانواده اش در کُردستان عراق ملاقات کرده است. او می گوید: "خانواده ام هنوز در ایران زندگی می کنند. ما از طریق تلفن باهم صحبت می کنیم. من دیگر هیچگاه به ایران بازنگشتم."

وی همچنین می گوید که وقتی که سیزده ساله بوده "ایران می خواست من را بکشد. بنابراین چرا باید برگردم؟ من به عنوان یک فعال حقوق بشر هنوز هم از رژیم ایران انتقاد می کنم. اگر برمی گشتم احتمالا آنها دستگیرم می کردند."

این روزها همچنین درگیری های خونین در مناطق کُردنشین ترکیه در جنوب شرق آن کشور نیز از دید و نظر آمنه کاکه باوه دور نیست. او می گوید که در این اواخر دو بار از دولت سوئد در رابطه با این مساله سوال کرده است. یکبار او از دولت سوئد پرسیده است که چه اقداماتی می تواند برای اعمال فشار بر آنکارا و حزب کارگران کردستان، پ.ک.ک، برای بازگشت بر سر میز مذاکره انجام دهد. و یکبار نیز با خاطر نشان دادن اینکه برچسب تروریست بودن پ.ک.ک به مانعی بر سر مذاکرات تبدیل شده است، پرسیده است که سوئد برای خارج ساختن پ.ک.ک از فهرست سازمان های تروریستی اتحادیه اروپا چه اقدامی کرده است.

کاکه باوه در نظر دارد پس از بازگشت به سوئد، با کمیسیون امور اتحادیه اروپا در پارلمان آن کشور دیدار کند و به آنها بگوید که کشورهای اروپایی قبل از آنکه با اعطای کمک های مالی به ترکیه برای مقابله با موج مهاجرت پناهجویان به سمت اروپا موافقت کنند، باید مساله کُردها را به آن کشور گوشزد نمایند.


Telegram Icon

به تلگرام پایگاه خبری و تحلیلی روژ بپیوندید

مطالب مرتبط:

قاتلانی بی خبر از مقتول؛ روایت قتل امید حسنی

روایت قتل زانیار الله مرادی در سنندج

بازداشت سه فعال سیاسی و مدنی در مهاباد

"راه خوشبختی انسان کورد از استقلال کوردستان می گذرد"

هراس نهفته در بیانیه "هراس"

کلمات کلیدی:


بازنشر مطالب پایگاه خبری و تحلیلی روژ تنها با ذکر منبع مجاز است

تحلیل خبر

analis picture

قاتلانی بی خبر از مقتول؛ روایت قتل امید حسنی

آسمان شهر ابری است و از شب گذشته باران امان نمی دهد. شهر همچون تمام روزهای انقلاب "ژن، ژیان، آزادی" ملتهب است وآبستن حوادث تلخ و شیرین. مردم هنوز عزادار زانیار الله مرادی و عیسی بیگلری هستند؛ دو جوانی که شامگاه ۲۳ آبان و در جریان اعتراضات مسالمت آمیز در عباس آباد به قتل رسیده بودند. سومین روز مراسم جان باختن این دو جوان مصادف شده با چهلم شهدای ۱۶ مهر.

یکشنبه ۲۸اسفند۱۴۰۱/ ۱۴:۵۵


خبر


مصاحبه

Interview Picture

هیچکس نباید از انتقاد من برای تضعیف HDP استفاده کند. من عضو HDP هستم و خواهم ماند. من می خواهم همه این را به خوبی بدانند

پنجشنبه ۱۱خرداد۱۴۰۲/ ۱۷:۵۶