موضوع روز:

عارف سلیمی

هراس نهفته در بیانیه "هراس"

Monday, July 29, 2019



نقدی بر بیانیه "استعمار داخلی و هراس از آزادسازی"

دکتر کامران متین در مصاحبه ای که بی بی سی فارسی با او، به عنوان تحلیلگر مسایل سیاسی، درباره گفتگوهای چهار حزب کردستانی با جمهوری اسلامی داشت، هراس جمهوری اسلامی از احتمال "آزادسازی" شرق کردستان در صورت وقوع درگیری میان آمریکا و ایران را به عنوان یکی از علل  تمایل رژیم به گفتگو با این احزاب نام برده بود  و صرفا به خاطر همین واژه "آزادسازی" با هجمه طیفهای مختلف مرکزگرایان ایرانی ( اعم از مارکسیست، اسلامی، لیبرال، ولایت مدار، جمهوریخواه، سلطنت طلب و ...) مواجه شده بود.

در واکنش به هجمات مرکزگرایان، چند روز پیش بیانیه ای با امضای "جمعی از روزنامه نگاران، نویسندگان، فعالان سیاسی و حقوق بشر کُرد" در حمایت از دکتر کامران متین منتشر شد. این نوشته کوتاه ضمن قدردانی از حمایت آن رفقای عمدتا چپ کرد از دکتر متین، سعی بر آن دارد که چند نکته و نقد در مورد عبارات به کار رفته در متن بینایه مطرح کند. امید است که به سعه صدر به آن بنگرند و اگر موجب آزردگی خاطر شد، به بزرگواری خود ببخشند.

1. استعمار داخلی یا استعمار؟
در عنوان و متن این بیاینه، از اصطلاح "استعمار داخلی" برای بیان رابطه دولت مرکزی با ملیتهای تحت ستم درون مرزهای کنونی ایران استفاده شده است. در پایان نیزظاهرا در توضیح استفاده از این اصطلاح، به کتاب اسماعیل بیشکچی (کردستان مستعمره بین المللی) و نیز تاریخ شکل گیری حزب کارگران کردستان (پ.ک.ک) ارجاع داده شده و از آن به عنوان "میراث نظری غنی و سودمندی درباره موضوع بازتولید مناسبات استعمار کلاسیک در کردستان" نام برده شده است. 

همانطور که آن رفقا هم می دانند مفهوم "استعمار داخلی" به ویژه در دهه های اخیر بیشتر در مورد محروم ساختن آن دسته از طبقات اجتماعی (اقلیتهای اتنیکی، نژادی، ذینی/مذهبی و.. ) به کار رفته که عموما ادعای سرزمینی ندارند و خواسته های اصلی شان رفع تبعیض، توسعه متوازن و برخورداری از سهم برابر از قدرت و ثروت است.

در سالهای اخیر اصطلاح "استعمار داخلی"، ظاهرا، از سوی برخی از فعالان آذربایجانی برای توضیح مناسبات سلطه گرانه طبقه حاکمه ایران، در زبان فارسی راوج یافته است. از آنجا که این اصطلاح در زبان فارسی نسبتا جدید است، به نظر می رسد که بیشتر ناظر به مفهوم متاخر "استعمار داخلی" باشد نه آنچه که در آثار برخی مارکسیستها در اوایل قرن گذشته آمده است. مفهوم متاخر "استعمار داخلی" بویژه از زمان شکل گیری جنبش سیاهان آمریکا به رهبری مارتین لوترکینگ و تاحدودی نیز پس از تداوم نابرابریهای اجتماعی در کشورهای تازه استقلال یافته (سابقا مستعمره) آفریقایی، مطرح شده است. یک تفاوت عمده  "استعمار داخلی" با مفهوم کلی "استعمار" در این است که در اولی استعمارگران و استعمار شوندگان هردو خود را متعلق به یک "ملیت" یا "چهارچوب ملی" می دانند و استعمارشوندگان خود را یک ملت جدا از ملیت طبقه حاکمه نمی شناسند. برای نمونه جنبش سیاهان آمریکا هیچ ادعایی در مورد زبان مادرِی، مطالبات فرهنگی، خودمختاری، فدرالیسم و ... ندارد.

اگر رفقای محترم کتاب اسماعیل بیشکچی و یا تاریخ شکل گیری پ ک ک را مطالعه کرده باشند، متوجه خواهند شد که مقصود آنها دقیقا مفهوم کلی و کلاسیک "استعمار" بوده است و هیچ سنخیتی با آنچه در چند دهه اخیر به ویژه متاثر از جنبش سیاهان آمریکا، به عنوان "استعمار داخلی" مطرح شده، ندارد. هم بنیانگذاران پ.ک.ک و هم بعدا اسماعیل بیشکچی از کردستان به عنوان "یک مستعمره بین المللی" و نه مستعمره داخلی، نام برده اند. حتی شکل گیری و رواج اصطلاحاتی چون "باکور"، "باشور"، "روژهلات و "روژاوا" در ادبیات سیاستی جنبش پ.ک.ک، دقیقا متاثر و پیامد همان تعریف کلی و کلاسیک از استعمار است. برای همین است که هنوز هم در ادبیات رسمی پ.ک.ک علی رغم کنارنهادن مطالبه دولت-ملت مستقل کردستان، هنوز از هم از دولت ترکیه به عنوان "دولت اشغالگر" یاد می شود نه "حکومت دیکتاتور" یا "مستبد". شما وقتی که به "استعمار داخلی" پناه ببرید دیگر نمی توانید دولت مرکزی را "اشغالگر" بنامید.

در مورد ایران، مفهوم "استعمار داخلی" بیشتر برای بیان وضعیت اقلیتهای دینی مانند بهاییها، زرتشتیها و غیره مناسب است (حتی شاید بتوان استثمار زنان و دگرباشان جنسی در جامعه مردسالار ایران را با مفهوم "استعمار داخلی" تبیین کرد)؛ نه در مورد مساله ای با ابعاد بین المللی و دست کم منطقه ای مانند مساله کردستان. توجه رفقا را به این نکته جلب می کنم که مساله کردستان نه آنگونه که ناسیونالیستهای افراطی کرد مدعی اند به زمان کوروش و ماد برمی گردد و نه آنگونه که تئوری پردازان مرکزگرا می گویند صرفا مولود عدم توسعه یافتگی یا دستهای خارجی است. مساله کردستان به طور ویژه و مشخص برخاسته از مفهوم "مرزهای ساختگی" در سرزمین کردهاست. این مفهوم تاحدودی از زمان جنگ چالدران شروع شده است و به ویژه در پی سایکس-پیکو بروز عینی تری یافته است. مفهوم "مرزهای ساختگی" به عنوان سنگ بنای بروز مساله کرد در هر چهارکشور حاکم بر سرزمین کردستان، دقیقا با "استعمار" به معنای کلی و کلاسیک آن قابل بیان است نه "استعمار داخلی".

این نگرانی وجود دارد که ترویج مفهوم فروکاسته "استعمار داخلی" به جای مفهوم کلی "استعمار" در مورد مساله کردستان و سایر ملیتهای تحت ستم- که دغدعه اصلی شان، ورای سهیم شدن در قدرت و ثروت، اذعان به هویت فرهنگی-زبانی و ایجاد سیستم اداری-سیاسی در یک جغرافیا/سرزمین مشخص می باشد-  در نهایت به فروکاستن سطح مطالبات خلق کرد و خلقهای تحت ستم به مواردی چون "مشارکت واقعی در قدرت سیاسی"، "توسعه اقتصادی مناطق حاشیه ای" یا حداکثر "حق آموزش زبان مداری در سطوح ابتدایی" و به طور کلی "مطالبات شرمگنانه اصلاح طلبان کرد" از حاکمیت منجر شود.

امید است که امضا کنندگان محترم بیانیه به خاطر نوعی خودسانسوری و یا احیانا  "هراس" از انگ "ناسیونالیست" بودن از سوی چپهای مرکزگرا، استعمار واقعا موجود در "کردستان" را به "استعمار داخلی" فرونکاسته باشند.

2. کردستان ایران یا شرق کردستان؟
احیانا برخی از رفقای امضا کنننده بیانیه به یاد داشته باشند، که در اوایل فعالیت وبسایت "پایگاه خبری و تحلیلی روژ" نیز این مساله به عنوان یک تناقض مطرح شده بود. آن اوایل، ناخواسته و به تبعیت از بیشتر مطالب و وبسایتهای فارسی فعالان کرد در آن سالها، در بخش کردی از "روژهلات کردستان" و در بخش فارسی از "کردستان ایران" برای یک جغرافیای مشخص استفاده می شد. اما مدتی بعد در پی یک گفتگوی داخلی تصمیم گرفته شد که در بخش فارسی نیز مانند بخش کردی اصطلاح "شرق کردستان" به کار برده شود. یک استدلال هم این بود که آن دوگانگی برآمده از نوعی خودسانسوری و خودفریبی است؛ از آن  نوع خودسانسوری که بیشتر در میان "چپهای شرمنده" تاریخ مبارزات سیاسی خلق کرد بویژه در شرق کردستان به چشم می خورد. برای روشن شدن مطلب توجه رفقای محترم را به دو نام رسمی و کاملا متفاوت یکی از احزاب انشعابی "کومله" جلب می کنم. حزب تحت رهبری "عبدالله مهتدی" در دو زبان کردی و فارسی دو نام رسمی کاملا متفاوت دارد. به زبان کردی "کومله انقلابی زحمتکشان کردستان ایران" و به زبان فارسی تنها "کومله کردستان ایران" است. به نظر میرسد که آقای مهتدی و پیروانش به خاطر حساسیت برخی محافل ملی گرای فارس به مفاهیم عموما رادیکال "انقلابی" و "زحمتکشان" تن به آن دوگانگی داده اند. رفقا، باور کنید استفاده از اصطلاح "کردستان ایران" به جای شرق کردستان به ویژه از سوی فعالانی که آشنایی حداقلی با جنبش "شمال کردستان" دارند، تفاوت چندانی با همان نگاه "دیپلماتیک" و "مصلحت اندیشانه" آقای مهتدی درباره نام سازمان مطبوعش ندارد. 

به ویژه این انتقاد بیشتر از آن جهت وارد است که در جای جای بیانیه هنگام اشاره به "شمال کردستان" از اصطلاح باکور استفاده شده است و تنها در مورد بخش شرقی کردستان بر کاربرد "کردستان ایران" به جای "شرق کردستان" پافشاری شده است. آیا این پافشاری برای رعایت خاطر "رفقای چپ مرکزگرا" و  "چپهای ایرانی" بوده است یا نگرانی از اینکه مبادا ادبیات بیانیه به ادبیات "کردهای ناسیونالیست" نزدیک شود؟ آیا به نظر نمی رسد که بیانیه ای که در محکوم کردن "هراس" مرکزاگریان از "آزادسازی" صادر شده، خود به خاطر "هراس" از انگ چپهای مرکزگرا دچار خودسانسوری شده است؟

3. تعداد کم امضا کنندگان
شاید تراژیک ترین مورد در رابطه با پیامدهای مصاحبه دکتر متین با بی بی سی، آن جمله پایانی خود او در مقدمه جوابیه اش به هجمه ها بود که نوشته بود (نقل به مضمون) تنها سه تن رفقهای فارس از او حمایت کرده اند... در آن ماجرا، فاجعه بزرگتر از همدستی "ناسیونال سوسیالیستها"ی خودچپ پندار فارس با برتری طلبان مرکزگرا، سکوت (شاید توام با رضایت) اکثر چپهای مرکزگرا بود. چه تراژی ای از این بالاتر که از میان تمام مدعیان چپ ایرانی تنها سه نفر(آنهم به صورت خصوصی) حاضرشده اند از کامران متین ومفهوم کاملا روشن و برخاسته از سنت چپ "حق تعیین سرنوشت" برای خلق کرد دفاع کنند؟ این موضوع در مورد فعالان و احزاب و گروههای چپ کرد هم صدق می کند. آیا واقعا در شرق کردستان که از دیرباز به یکی از پایگههای جنبشهای چپ حتی در سطح منطقه خاورمیانه شهره بوده است، تنها همین تعداد از رفقا حاضر شده اند، بیانیه ای در حمایت از دکتر کامران متین امضا کنند؟  آیا بقیه فعالان چپ یا گروههای چپ کرد تاکنون هیچ موضعی جمعی در رد هجمه های صورت گرفته علیه کامران متین گرفته اند؟ آیا رفقای تهیه کننده این بیانیه هیچ تلاش کرده اند تا تعداد امضا کنندگان حداقل به اندازه نیمی از متن بیانیه باشد یا آنکه صرفا به دید و رویت محفل کوچک "رفقای خودی" رسانده اند؟

علاوه بر موارد فوق، از متن نسبات طولانی و غیر یکدست بیانیه چنین به نظر می رسد که هریک از امضا کنندگان محترم بنا به صلاحدید خویش جملاتی به آن افزوده اند. بیانیه در بعضی جاها دچار نوعی انقطاع شده است و در چند جای دیگر انگار یک یا دو پاراگراف در لابه لای متن آن جای داده شده است؛ تاحدودی شبیه آشی است که بیشتر از یک آشپز داشته است.


Telegram Icon

به تلگرام پایگاه خبری و تحلیلی روژ بپیوندید

مطالب مرتبط:

قاتلانی بی خبر از مقتول؛ روایت قتل امید حسنی

روایت قتل زانیار الله مرادی در سنندج

بازداشت سه فعال سیاسی و مدنی در مهاباد

"راه خوشبختی انسان کورد از استقلال کوردستان می گذرد"

استعمار داخلی و هراس از "آزادسازی"

کلمات کلیدی:


بازنشر مطالب پایگاه خبری و تحلیلی روژ تنها با ذکر منبع مجاز است

تحلیل خبر

analis picture

قاتلانی بی خبر از مقتول؛ روایت قتل امید حسنی

آسمان شهر ابری است و از شب گذشته باران امان نمی دهد. شهر همچون تمام روزهای انقلاب "ژن، ژیان، آزادی" ملتهب است وآبستن حوادث تلخ و شیرین. مردم هنوز عزادار زانیار الله مرادی و عیسی بیگلری هستند؛ دو جوانی که شامگاه ۲۳ آبان و در جریان اعتراضات مسالمت آمیز در عباس آباد به قتل رسیده بودند. سومین روز مراسم جان باختن این دو جوان مصادف شده با چهلم شهدای ۱۶ مهر.

یکشنبه ۲۸اسفند۱۴۰۱/ ۱۴:۵۵


خبر


مصاحبه

Interview Picture

هیچکس نباید از انتقاد من برای تضعیف HDP استفاده کند. من عضو HDP هستم و خواهم ماند. من می خواهم همه این را به خوبی بدانند

پنجشنبه ۱۱خرداد۱۴۰۲/ ۱۷:۵۶