موضوع روز:

نگاهی به داستان " پایان" رضا علیپور

Friday, September 23, 2016

کامیل افشار

 

ما با داستانی ضد داستان مواجهیم. داستانی با دو خط روایی جدا که در پایان به هم متصل می شود که البتە داستان محدود به خط های آخر نمی ماند و از این محدودە در می گذرد، که احتمالا پایان ذهنی و سوبژکتیو داستان با کشتن یکی، به احتمال زیاد شخص نویسندە، مواجهیم. پایانی باز که به خوانندە محول شدەاست، و ذهن او پایان دهندەی آنست، یا نیست، ازین لحاظ متن، متنی خوانندە محور است. حال دو داستان کدامست؟ اولین داستان، داستان خود نویسندەاست. نویسندە با استفادە از تکنیک " اتصال کوتاە" که تکنیکی پست مدرنست ما را به بیرون متن و زندگی خود نویسندە ارجاع می دهد. و در جریان ساخت و تکامل داستان و دشواری کار نویسندە، بی واسطە قرار می دهد. داستان خود فریاد می کشد که من یک داستان هستم و داعیەای بیش از این ندارم، بر خلاف داستان نویسان کلاسیک که از بس به واقع نمایی می پرداختند که خوانندە را دل زدە می کردند. با توجه به این شواهد شکی نیست که اثر، مدرن، و پیشتر از آن پست مدرنست. 

داستان دوم: خود داستانیست که نویسندە برای نقاش تعریف می کند و نقاش به دلیل شباهت داستان با زندگی وی ظنین شدە و در تلفن با نویسندە درگیر شدە بنابر این پایان ناگفتەی داستان با جنگ و جدلی همراە بودە و احتمالا به مرگ نویسندە منجر خواهد شد که نقاش وی را تهدید به مرگ می کند - اینجا اشارەی زیرکانەی نویسندە ذهن خوانندە را به کاوش و کشف می اندازد و در ساخت اثر دخیل می کند -. نقاش پیشنهاد می دهد: " دوست دختر " کشتە شود که نقاش منظورش نویسندەی داستانست. حال آنکه نویسندە قبلا همچین پیشنهادی را، سهل انگارانه رد کردە و آنرا به تمسخر گرفتە است -که احتمالا به خوانندە و حدسیات وی هم گوشە نظری داشتەاست اما...-

"گفتم: اینکه تقلید محضە که نویسندە توی داستانش بمیرە، بعدش من از قرتی بازی های امروز خوشم نمی آد".

شاید نویسندە حدسیات خوانندە را رد می کند و شاید هم به آن علامت می دهد در هرحال نویسندە در ادامه، وقتی که نقاش می گوید این واقعەای بین او و زنش - از قضا دیشب این داستان - بودە از خود دفاع می کند: " اینکه داستان منه این حرفا چیە" اما گویا کار از کار گذشتە است و چیزی که نویسندە لوسش می خواند بعدا اتفاق می افتد، البتە با توجه به شناختی که از نقاش پرخاشگر و نویسندەی آرام داریم به این پایان می رسیم.

آخر داستان جذاب بود " منتظر پایان نشستەام" رابطەی ترامتنی نوع پیرامتنی با رمان بزرگ در جستجوی زمان از دست رفتەی مارسل پروست دارد. که داستان به پایان رسیدە و آنوقت است که نویسندە تازە می خواهد از فردا دست به کار شود. یا شبیه داستان آغاز دنیا در کتب مقدس است که زندگی درست موقعی آغاز می شود که خدا از ساختن دنیا فارغ شدەست. 

داستان از قصد و با آگاهی نویسندە فاقد روابط علت و معلولیست و "اتفاق" جای آن نشستەاست. که ممکنست ما را به جهانبینی نویسندە رهنمون کند.

البتە رمان ها و داستان های مدرن این امکان را به ما قبلا دادە اند، که جهانبینی نویسندە در زیر ساخت اثر و عمق آن نهفتە هستند. این از امتیاز های کاراست و طنزی زیبا به اثر دادەاست که آمیزەای کمیک - تراژیک است - تلخترین نوع تراژدی - و مرگ نویسندە ای بی گناه به خاطر اتفاقی بیگانه.

کلیت کار چیز بدیعی بود که البتە دیالوگ های اولیە خوب جا نیفتادە بود که بهتر بود به گونەای دیگر نوشتە می شد و نویسندە دقت بیشتری به خرج می داد.

پیشنهاد من

نویسندە: " باز پایان"

 دیالوگ نقاش در جواب دیالوگ نویسندە را حذف کردە و به توصیف مستقیم شخصیت او بپردازد، که به صورتی دور از زیبایی شناسی بعد از آن می آید که اضافی هست و قابل حذف، از آن جهت که برای رسیدن به شکل و ساختاری محکم هر چیز باید جایگاه خود را داشتە باشد و غیر قابل چشم پوشی، که البتە مشخص است نویسندە داستان را صیقل دادە اما نه در حد امکان...

البتە این داستان می تواند به گونەای دیگر و تاویل و ساختاری دیگر باشد. شاید با شخصیتی مواجهیم که در داستانی در گذشتە، کشتە شدە لذا در صدد انتقام نوسیندەاش بر آمدەاست: " اینکه شروعشە اگە مثل کارای قبلیت باشە یکی باید بمیرە" 

نویسندە: " کدومشون، مردە؟"
- داستان قبلیت هم شوهرە مردە

که در ادامه پیشنهاد می دهد نفر سومی، یعنی خود نویسندە بمیرد و... که این خود بر انگیزانندەی این احتمال است و پر بی راهە هم نیست. البتە احتمالات دیگری هم می توانست باشد، مثلا دیالوگ نویسندە با پرسوناژش، و اشارە به جایگاه خدایی بودن او که بالا سر پرسوناژ هایش قرار داشتە و شاهدی بر این ماجرا بودە، اما این امکان رد است چون حداقل اشارە ای نمی بینیم. 

نویسندە به خوبی از دو زبان لوگو و خطی بهرە گرفتەاست. او شخصیت خلق نکردە چون توجەی خوانندە را به چیزی دیگر، به قصە و تجربەی کار و آنچە در پایان و حتا بعد از آن می آید جلب می کند. رمز موفقیت کار، بکر بودن آنست در همچین مجال اندکی.


Telegram Icon

به تلگرام پایگاه خبری و تحلیلی روژ بپیوندید

مطالب مرتبط:

"بلا چاو" – سرودی اعتراضی جهان را فتح می کند

حذف و سانسور نام "کردستان" در سیاحت نامه اولیا چلبی در ترکیه

نمایشنامه کُردی در " نمایشگاه بین المللی شیکاگو"

برگزاری دومین دورەی فستیوال فیلم روژاوا در قامیشلو

کیوان کریمی آزاد شد

کلمات کلیدی:


بازنشر مطالب پایگاه خبری و تحلیلی روژ تنها با ذکر منبع مجاز است

تحلیل خبر

analis picture

قاتلانی بی خبر از مقتول؛ روایت قتل امید حسنی

آسمان شهر ابری است و از شب گذشته باران امان نمی دهد. شهر همچون تمام روزهای انقلاب "ژن، ژیان، آزادی" ملتهب است وآبستن حوادث تلخ و شیرین. مردم هنوز عزادار زانیار الله مرادی و عیسی بیگلری هستند؛ دو جوانی که شامگاه ۲۳ آبان و در جریان اعتراضات مسالمت آمیز در عباس آباد به قتل رسیده بودند. سومین روز مراسم جان باختن این دو جوان مصادف شده با چهلم شهدای ۱۶ مهر.

یکشنبه ۲۸اسفند۱۴۰۱/ ۱۴:۵۵


خبر


مصاحبه

Interview Picture

هیچکس نباید از انتقاد من برای تضعیف HDP استفاده کند. من عضو HDP هستم و خواهم ماند. من می خواهم همه این را به خوبی بدانند

پنجشنبه ۱۱خرداد۱۴۰۲/ ۱۷:۵۶