جنگ با ما می اید...
Tuesday, March 29, 2016
Telegram
مریم بالنگی
***
۱
همسرم
نگران من نباش
اکنون سرزمینم را به یاد نمی اورم
به خاطر عزیزت بیاور
که ما هرگز نمی میریم
چرا که در ایران یک بار
شهید هم شدیم
با صدای مردی که قرآن می خواند
وقت کشیدن ناخن های من ضجه های تو
وقت شکستن صدای بطری
همسرم نگران من نباش
اکنون سرزمینم را به یاد نمی اورم
به خاطر عزیزت بیاور
که ما هرگز نمی میریم
چرا که نما شبی در عراق
شهید هم شدیم
با صدای بمب افکنی امریکایی
تو یونیفرمت را از تنت در اوردی
وسط دو کلانشیکف
با من هم اغوش شدی
هنسرم نگران من نباش
اکنون سرزمینم را به یاد نمی اورم
***
۲.
کلاشینکف را زمین می گذاری
میگویی برومریم
عراق خانه ای برای زندگی ما ندارد
ازجنگ های صلیبی فرارم میدهی
سوارقطارم میکنی
لب هایم را میبوسی
میگویی منتظرم باش
درصف کوره ی آدم سوزی ایستاده ام
سرم رابرمیگردانم
نه جاده نه تو
نه صدای من
خبرنگار با لبخندی روشن
از خاورمیانه بگو
می گویم خاورمیانه
مردی با چشم های زیتونی
که برای اخرین بار در اغوشت می گیرد
و تو را به سرزمینی امن می فرستد
می گوید و جنگ
می زنم زیر گریه
ما می رویم
اما جنگ با ما می آید...
مطالب مرتبط:
کلمات کلیدی:
بازنشر مطالب پایگاه خبری و تحلیلی روژ تنها با ذکر منبع مجاز است