ناجه العلی
دانشگاه سواس لندن
برگردان: مهتاب.م
چکیده
این مقاله خشونتهای جنسی داعش در عراق علیه زنان، خصوصاً زنان ایزدی را در بستر سابقه تاریخی خشونت جنسی و جنسیتمبنایِ گستردهتر مورد بحث قرار میدهد. مقاله همچنین به مباحثات فمینیستی در مورد چگونگی رویکرد و تحلیل خشونت جنسی و به صورت وسیعتر خشونت جنسیتمبنا به ویژه در عراق و به صورت کلیتر در خاورمیانه ورود میکند. من با به رسمیت شناختن اهمیت موقعیتمندی ، استدلالم را بر علیه مواضع دوگانه و در راستای نیاز به نگاه کردن به هر دو شکل ساختاری کلان قدرت مربوط به امپریالیسم، نئولیبرالیسم و جهانی شدن از یک سو، و نمودهای بومی پدرسالاری، تفاسیر مذهبی و رویهها و هنجارهای فرهنگی از سوی دیگر ارائه میکنم. در پایان، مقالهی حاضر این مسئله را مورد مداقه قرار میدهد که همبستگی فمینیستی فراملیتی در ارتباط با خشونت جنسی داعش در عراق چه شکلی خواهد داشت.
کلمات کلیدی:
زنان ایزدی، اقلیم کردستان عراق، خشونت جنسیتمبنا، داعش، موقعیتمندی
مقدمه
رخدادهای اخیر در عراق، در همسایگی آن در سوریه و نقاط دیگر در منطقه که دولت خودخواندهی اسلامی (که با نام داعش نیز شناخته میشود) بر آنها تسلط دارد، به وضوح مرزهای قساوتهای غیرانسانی را گستردهتر کرده است. روایتهای بازماندگان خشونت جنسی به دست داعش، فراتر از هولناک است. با این حال، خشونت جنسی، به صورتی که امروزه شاهد آنیم، در خلأ اتفاق نیفتاده، بلکه زنان و مردان عراقی در دوران پیش از حمله به عراق نیز مانند دورهی پس از آن با خشونت جنسی و به طور گستردهتر خشونت جنسیتمبنا مواجه بودهاند. بدون اینکه بخواهم قتلعام و خشونتهایی که داعش مرتکب شده را کماهمیت نشان دهم، چندی است در مورد علاقه و توجه کم و محدودی که توسط رسانهها، سیاستگذاران و عموم در ارتباط با تداوم خشونت جنسی و جنسیتمبنا در عراق امروزه، و بلکه حتی پیش از پیدایش داعش در عراق ابراز شده، احساس پریشانی و اضطراب میکنم. چنان که محققان فمینیست مانند سینتیا انلو (۱۹۸۷، ۱۹۹۰، ۲۰۰۰)، سینتیا کاکبرن (۱۹۹۹، ۲۰۰۴،۲۰۰۷) و انیک.تی.آر.ویبن (۲۰۰۴، ۲۰۱۱) و برخی دیگر استدلال کردهاند، ما نیاز داریم تسلسل خشونت را پیش و پس از درگیریها و جنگها، و از سطح شخصی/خانگی تا سطح بینالمللی تشخیص دهیم. به طور عینیتر، مرتکبان خشونت جنسی و جنسیتی طیفی گسترده در عراق هستند؛ از آن جمله شبهنظامیان متصل به حکومت عراق و دیگر احزاب سیاسی، گروههای شورشی مختلف که علیه حکومت و اشغالگران پیشین میجنگیدند، باندهای تبهکاری، اعضای خانواده و تا سالهای اخیر، نیروهای اشغالگر هم بودند.
پریشانی و اضطراب من از عدم قطعیت فزاینده در تاکتیکها و استراتژیهای فمینیستی در این موقعیت بحرانی تاریخی نیز ناشی میشود. برای من بسیار سخت بوده که تصمیم بگیرم همبستگی فراملی فمینیستی، در وضعیتی که بسیاری فمینیستهای عراقی و مقاومت کُردها در مقابل داعش که در رُژاوا (شمال سوریه) و در جاهای دیگر در منطقه میجنگند، درخواست مداخله نظامی به صورت حملات هوایی را دادهاند، چگونه باید باشد. من که به شدت علیه این ایده که مداخلهی نظامی در بستر حمله به عراق در سال ۲۰۰۳ و اشغال متعاقب آن میتواند آزادی زنان را همراه داشته باشد استدلال کردهام (العلی و پرت ، ۲۰۰۳)، صورتبندی و بیان همان موضع شفاف در مباحثات مربوط به حملات هوایی هدفمند در رژاوا (کردستان غربی، شمال سوریه) و بهصورت گستردهتر در سوریه را غیرممکن میدانم، وضعیتی که در آن واکنشهای من نسبت به موقعیت پیشین بسیار با قطعیت کمتر و درهم بوده است.
در ادامه، استدلال خواهم کرد که مهم است اشکالِ حادِ خشونت جنسی در ارتباط با داعش را تاریخی کرده و آن را در بافتار ش ببینیم، نه به منظور کوچک شماردن ابعاد و پیامدهای آسیبزننده آن، بلکه برای عمیقتر کردن فهممان در مورد ریشهها، وضعیت و راههای مقابله با آن. من با این مقاله قصد دارم در مباحثات فمینیستی اخیر در مورد اینکه چگونه با خشونت جنسی در خاورمیانه برخورد کنند و آن را توضیح دهند، ورود کرده و در عین حال به شیوههای مختلفی که خشونت جنسی از آن طریق به ابزاری در دست طیفی از هیئتها و بازیگران سیاسی تبدیل شده است، توجه کنم. در سطح گستردهتر، هدف من این است که در مباحث در مورد چالشهای سیاست فراملی فمینیستی مشارکت کنم و چیزی به آن بیافزایم.
این مقاله بر مبنای تحقیقات جاری من در مورد مفاهیم جنسیتی در دیکتاتوری حزب بعث، جنگ، حمله، اشغال، نظامیگری و افراطیگری اسلامی در عراق مرکزی و جنوبی و اقلیم کردستان عراق (اقلیم) است. در طول ۱۵ سال گذشته قصد داشتهام که هنجارها و روابط جنسیتی در عراق، اقلیم کردستان و جوامع پراکنده از این مناطق در جهان را ثبت و تحلیل کنم. بدین منظور هم در مشاهدات، فعالانه شرکت داشتهام و هم اینکه تاکنون عمدتاً با زنان عراقی و همچنین با تعدادی از مردان مصاحبه کردهام. در این مقاله من هم از مطالبی که پیش از این چاپ شده (العلی ۲۰۰۷، العلی و پرت ۲۰۰۹) و هم مواد اولیهی چاپنشده و تجربی که اخیراً از طریق مصاحبههای غیر رسمی با فعالان حقوق زنان ساکن بغداد، اَمان، اربیل، سلیمانیه و لندن، گردآوری شدهاند، بهره خواهمبرد. در ادامه، پیش از پرداختن به جنایتهای مرتبط با داعش، خشونت جنسی را مورد بحث قرار میدهم و اینکه چگونه ابزاری شده است و/ یا در زمان رژیم بعث و در دورهی پس از جنگ مورد بیتوجهی قرار گرفته است. به هر روی، من کار را با مداقه و تأمل در مورد اهمیت موقعیتمندی هنگام پرداختن به مسئلهی خشونت جنسی در عراق آغاز و مقاله را با اشاره به چالشهای صورتبندی و بیان یک سیاست منسجم فراملی فمینیستی و همبستگی در این لحظه حساس تاریخی، تمام میکنم.
موقعیتمندی متقاطع
من اغلب هنگام صحبت در مورد خشونت جنسی در عراق با این مسالهی بغرنج مواجه بوده ام. خشونت جنسی شایع است. هیچ شکی در آن نیست. با این حال، ابزاری کردن سیاسی خشونت جنسی نیز گسترده است، و اغلب هم در وسعت و هم در خطرات آن حساسیتزایی و اغراق شده است. از این ابزار برای دیگری ساختن و محروم کردن افراد از خصائص انسانی استفاده میشود، چه در رابطه با درگیریهای میان مذاهب، روابط متقلبانه و پیچیده میان رهبران سیاسی غرب و خاورمیانه، یا اهریمن ساختن از پناهجویان و مهاجران. برای مثال، افرادی از ما که در اروپا زندگی میکنیم با مباحثات وسواسگونه در مورد جرایم ناموسی در سیاستهای مهاجرتی اروپا آشنایی داریم. بدون شک، جرایم ناموسی و قتلها یک مشکل جدی هستند، خصوصاً در رابطه با مناطق کُردنشین و جوامع کُرد پراکنده در اروپا (علینیا ، ۲۰۱۲؛ بغیکانی ، ۲۰۰۵، ۲۰۱۰؛ مجاب ۲۰۰۱، ۲۰۰۳). با این حال روایتهای رسانهای و سیاستی در مورد جرایم ناموسی اغلب به طرزی باورنکردنی ذاتگرایانه و با زدن داغ ننگ و سرسری گذشتن از کنار انواع وضعیتهای پیچیده همراه هستند. مباحثات اخیر در مورد آزار جنسی زنان در در جشن سال نو در کلن توسط کسانی که به نظر میرسید اغلب مهاجران و پناهجویان خاورمیانهای و شمال آفریقایی باشند، دشواری پرداختن به خشونت جنسی و نژادپرستی به صورت همزمان را آشکار کرده است.
گفتمانها در مورد خشونت جنسی اغلب به عنوان بخشی از گفتمانهای فرهنگگرای نژادپرستانه و مذهبی تنظیم میشوند: جایی که فرهنگِ "وحشیانه" آنها ذاتاً متفاوت با فرهنگ متمدن ما ست، و آنجا که این تفاوت بیشتر و شدیدتر نشان داده میشود در مسئلهی بدن زنان و برخوردها در گرایشهای جنسی نادگرجنسگراهنجار است. من با ارزیابی لیلا ابولقود (۲۰۱۳) در کتاب آیا زنان مسلمان نیاز به نجات دارند؟ موافقم که مقصر دانستن فرهنگ، "تنها به معنای بیمعنیکردن فرهنگها، تهیکردن نظامهای اخلاقی از پیچیدگیشان، و پنهان کردن مداخلات اجتماعی و سیاسی که هیچ جامعهای را از آن راه گریزی نیست، نبوده؛ بلکه به معنای پاک کردن تاریخ است" (ابولقود، ۲۰۱۲:۱۳۶). من همچنین با ابولقود در این مورد نیز موافقم که آن چه اغلب در مباحثات نایده گرفته میشود شناسایی تغییر و تحولات تاریخی پویا و اقتصادِ سیاسیهای خاصی است که بر زنان، مردان، خانوادهها و زندگی روزمرهی همهی جوامع تاثیر میگذارد (همان).
در کار مشترک قدیمیتر خود با نیکولا پرت (۲۰۰۹) که با عنوان چه نوع آزادی؟ زنان و اشغال عراق منتشر شد، ما در مورد این بحث کردیم که از زمان سقوط رژیم بعث در سال ۲۰۰۳ بر سر زنان در عراق چه آمدهاست؟ لفاظیهای رسمی زنان عراقی را در صحنهی مرکزی قرار دادهاند، اما ما نشان دادیم که در واقعیت حقوق زنان و زندگی آنها، به نام دستورکارهای سیاسی رقیب مورد استثمار قرار گرفته است. ما همچنین سعی کردیم این دید گسترده- حتی میان برخی فعالان صلح و ضدجنگ متجدد- را به چالش بکشیم که امری ذاتی در فرهنگ مسلمانان، خاورمیانهایها و عراقیها، در تشدید خشونت و نقض سیستماتیک حقوق زنان مسئول است. ما استدلال کردیم که اسلام یا "فرهنگ" نبود که زنان عراقی را به درون خانههایشان کشاند. در عوض، ما شرایط اجتماعی اقتصادی سیاسی واقعی که به سرعت در حال تغییر بود را در کنار طیفی از عوامل ملی، منطقهای و بینالمللی مقصر میدانیم (العلی و پرت، ۲۰۰۹).
طی سالهای گذشته، من زمان و انرژی زیادی را به عنوان یک فرد دانشگاهی و به عنوان یک کنشگر صرف بحث و استدلال علیه "فرهنگیکردن" مسائل مرتبط با جنسیت- به ویژه در ارتباط با خشونت جنسیتمبنا در وضعیت عراق- کردهام. برای سالها، من احساس اجبار کرده بودم که بگویم و بنویسم: مسئله "فرهنگ آنها" نیست، بلکه مسئله اقتصاد سیاسی است. مسئله دیکتاتوریهای اقتدارگرا و تفاسیر و اقدامات پدرسالارانه محافظهکار است. مسئله مداخلات خارجی، حملات و سیاستهای جنسیتی آنهاست (العلی، ۲۰۱۴). من نمونهای را در تأیید اهمیت تقاطع مطرح کردهام، بدین معنی که تلاش برای حقوق زنان با تلاش و مبارزه علیه نابرابریهای دیگر، که در عراق معادلِ مبارزه با امپریالیسم، سیاستهای نئولیبرالیسم، اقتدارگرایی، و خصوصاً مذهبگرایی است، تقاطع پیدا میکند.
به دلیل سکونت در لندن، افکار فمینیستی من قطعاً با تلاش علیه نژادپرستی و اسلام هراسی نیز تقاطع پیدا میکند. در طی این سالیان سعی کردهام که در مورد نقض سیستماتیک حقوق بشر و حقوق زنان در عراق دفاعی برخورد نکنم. با این حال باید اعتراف کنم که شخصاً در اجبار مداوم خودم برای مبارزه با اسلام هراسی و نژادپرستی، احساس شکست میکنم و در این روند، گاهی اهمیت شکلهایی از خشونت جنسی و جنسیتمبنا، به حاشیه راندهشدن سیاسیِ زنان و مردانی که در ایدهآلهای دگرجنسگراهنجار جا نمیافتند و همچنین رفتارهای اجتماعی شدیداً محافظه کارانه در مورد هنجارها و روابط جنسیتی را خوار شمرده ام.
و من اینجا باید از موضع لیلا ابولقود در "آیا زنان مسلمان احتیاج به نجات دارند؟" فاصله بگیرم. در عین حال که با انتقاد وی در مورد استفاده و سوءاستفاده از درخواست برای حقوق زنان در بستر توجیه مداخلات نظامی و سیاستها و رفتارها در مورد مهاجران موافقم، اما نمیتوانیم اینجا متوقف شویم. متواضعانه باید بگویم که این ایدهی یکی از دانشجویان پیشینم و فعال فمینیست از لبنان، لین هاشم، بود که زمانی که فوق لیسانس خود را در مطالعات جنسیت با ما در دانشگاه سواس میگذراند در موقعیتهای متعددی مأیوس شد: "چرا شما محققان فمینیست ساکنِ غرب در گفتمانهای ضد اسلامهراسی و ضد شرقشناسانهی خود گیر کردهاید؟ چرا به مقابله با شرقشناسی و امپریالیسم در برابر مقابله با نابرابریهای محلی و منطقهای از جمله آنهایی که با افراط گرایی مذهبی همراهند ارجحیت میدهید؟" این سرخوردگی و ناامیدی وی متعاقباً توسط دانشجویان و دوستان متعدد دیگری که در فعالیتهای فمینیستی در خاورمیانه فعال بودند، ابراز شده است، و اخیراً توسط لاما ابو اُده (۲۰۱۵) در " از ما بهتران: ضد امپریالیست در برابر کنشگر بومی" صورتبندی و بیان شده است. ابواده با انتقاد شدید از دانشگاهیان ضد امپریالست که عموماً در آمریکا ساکن و منتقد فمینیستها و فعالان حقوق همجنسگرایان و ترنسها و کوییرها (LGBTQ) در منطقه هستند، تابویی را میشکند.
در عمل، آنچه که تنش اغلب به آن فروکاسته میشود این مسئله است که آیا باید به سیاستهای نواستعماری و امپریالیستی (خصوصاً آنهایی که به آمریکا و اسرائیل مرتبط اند)، و همچنین به اقتصادهای نئولیبرال به عنوان عوامل ریشهایِ نابرابریهای جنسیتمبنا و شیوههای سرکوب در خاورمیانه نگاه کنیم، و یا باید به فرهنگهای ملی و محلی و نمودهای بومی ِپدرسالاری نگاه کنیم. این مواضع مختلف در واکنش به مقالهی مناقشه برانگیز و مسئلهمند مونا التهاوی (۲۰۱۲) با عنوان "چرا آنها از ما متنفرند" که در مجله سیاست خارجی در آوریل ۲۰۱۲ چاپ شد، شدت بسیار بیشتری پیدا کردند. چنان که پیشتر گفتم در مقاله مونا التهاوی که در آن ظاهراً مردان خاورمیانهای را به عنوان یک گروه بابت سرکوب و اقدامات تبعیض آمیز علیه زنان خاورمیانهای به عنوان یک گروه سرزنش میکند، موارد بسیاری مسئلهمند بودند (العلی، ۲۰۱۴). نویسندگان متعددی انتقادات بسیار خوبی ارائه کردند، که به بی عدالتیهای ساختاری و ریشهدارِ تاریخی و شیوههای سرکوب، مانند استعمار، سرمایهداری، اقتدارگرایی، پدرسالاری و نئولیبرالیسم اشاره میکنند که بر تمامی زنان و مردان در منطقه تأثیر میگذارد (سیکالی و میکداشی ، ۲۰۱۲؛ مالک ۲۰۱۲). با این حال، بر خلاف ملاحظات خودم در مورد صورتبندی کلی، محتوا و لحن مقالهی التهاوی، بابت فقدان تلاشهای جدی برای نگاه به داخل، نام بردن و روبهرو شدن با رفتارها، هنجارها، اقدامات و روابطی که نمیتوانند به سادگی توسط الگوها، نیروها و روندهای خارجی و ساختاری، توضیح داده شوند پریشان و مضطرب هستم. من معتقدم که این رویکرد دوگانه- تمرکز بر رویکردها و کارکردهای فرهنگ پدرسالارانه از یک سو و سیاستهای امپریالیستی و اقتصاد نئولیبرالی از سوی دیگر- کمکی نخواهد کرد و بیشتر بازتابدهندهی برخی موضعگیریهای مشخص و اغلب واگرا است تا آن که واقعیات تجربی پیچیدهای که ما به عنوان کنشگران و دانشگاهیان با آن روبرو هستیم را بازتاب دهد.
واضح است که من نمیتوانم از موقعیتمندی و از مخاطبان خود فرار کنم، از این امر که در لندن ساکنم که این مسئله با مسئولیتها و نقاط توجه و تأکید خاصی برایم همراه خواهد بود. با این وجود، به جای کمک به تابو کردن و مسکوت گذاردن خشونت جنسی و جنسیتمبنای گستردهتر در درون سیاست داخلی عراق از یک سو، و گفتمانهای فرهنگزدهی ذاتگرا و حساسیتزا از سوی دیگر، ما نیاز داریم که راههای متنوع و حقیقتاً متقاطعی را برای سخن گفتن از این خشونتها پیدا کنیم. تلاش برای اجتناب از خفتگیر شدن در مکان و موقعیتمندی – هر قدر هم که این امور ممکن است با توجه به نقشهای متعدد افراد، تعهدات فراملی و هویتهای زمینهای سیال باشند- نیازمند تاریخی کردن است تا از مفاهیم ذات گرایانهی فرهنگ و هویت اجتناب شود. اما این تلاش لازم است به عوامل محلی و منطقهای، همدستیها، ابراز و اقدامات مشخص پدرسالارانه در یک زمینهی تاریخی خاص نیز توجه کند و من معتقدم که به طور بسیار اساسی نیازمند درگیری انتقادی با مردانگی نظامیشده و سایر گونههای نوظهور مردانگی است. در بافتار امروزهی عراق، این تلاش به طور انضمامی معادلِ بازشناسی این مسئله است که اقدامات و سیاستهای آمریکا و انگلیس که به حمله و اشغال مرتبطند، به از بین رفتن حقوق زنان و افزایش خشونت جنسی و جنسیتمبنا کمک کردهاست، در عین حال به این مسئله نیز توجه کرده و آن را بازمیشناسد که نمودهای محلیِ هنجارها و روابطِ جنسیتی پدرسالارانهی نظامیشده و نئولیبرال در مناسبات و مبارزه بر سر قدرت در سطوح منطقهای، (فرا) ملی و محلی و همچنین در رقابتهای تاریخمند بر سر منابع، فرهنگها و هویتها نیز ریشه دارند. به طور قطع خشونت جنسیتمبنا و جنسی به سادگی بعد از سال ۲۰۰۳ پدیدار نشد بلکه تاریخچهای به قدمت رژیم بعث، که در سال ۱۹۶۸ به قدرت رسید و تا سال ۲۰۰۳ ادامه داشت، و حتی پیش از شکل گیری عراق به عنوان یک کشور (افراطی ، ۲۰۱۲) دارد. ما باید به برخی دینامیسمهای سیاسی و اقتصادی مرتبط با دولت اقلیم کردستان،به ویژه پس از سال ۱۹۹۱ نیز به دقت نگاه کنیم.
خشونت جنسی در رژیم بعث
دههی اول رژیم بعث، به رغم ماهیت سرکوبگرانهی آن، عموماً با ویژگی برنامههای سکولار و مدرن آن شناخته میشود. تحصیل و مشارکت زنان در نیروی کار بخشی جدانشدنی از تلاش رژیم برای ساختن یک جمعیت مولد بود، جمعیتی که میشد آن را از طریق سازوکارهای متمرکز یک دولت بسیار اقتدارگرا اداره کرد. من در جایی دیگر به تفصیل در مورد مداخلهی فعالانهی دولت در به چالش کشیدن هنجارها و روابط جنسیتیِ غالب که عمدتاً معطوف به اقتصاد در حال گسترش و در جهت پاسخ دادن به نیازهای بازار کار بود، صحبت کردهام (العلی، ۲۰۰۷). تحصیل زنان و مشارکت آنها در نیروی کار به صورت فعالانه توسط دولت تشویق میشد، دولت طی دهه های ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰، مراقبت از کودکان به صورت رایگان و دیگر زیرساختهایی را فراهم آورد که ورود زنان به نیروی کار در حال افزایش را تسهیل کند (همان). تحلیلی عمیق از ۳۵ سال حکومت رژیم بعث توجه ما را به سیاستها و رویکردهای متعارض و متغیر نسبت به زنان و جنسیت جلب میکند، که هر نوع ارزیابی تعمیمداده شده و اغلب سادهانگارانه را به چالش میکشد.
واضح است که زنان ساکن در مناطق شهری که اپوزیسیون سیاسی نبودند به وضوح از این سیاستهای مدرنیزاسیون دولت بهرهی بسیار بیشتری بردند تا زنانِ در حومهی شهرها، یا زنان اپوزیسیون که از در خطر بودن زندگیشان بیمناک بودند.گزارشها و اظهارات شخصی زنان و مردان عراقی که اپوزیسیون رژیم بودند نشان میدهد که خشونت جنسی جزئی جدایی ناپذیر از نظام هولناک شکنجه در زندانهای عراق در دوره رژیم بعث بودهاست ( عفو بین الملل، ۲۰۰۵؛ العلی، ۲۰۰۷؛ دیده بان حقوق بشر، ۲۰۱۴). با این حال، به نظر میرسد که موارد مستند بیشتری از زنانی که خشونت جنسی در زندانها را تجربه کردهاند نسبت به مردان وجود دارد که این مسئله میتواند نتیجه داغ ننگِ اجتماعی شدیدتری باشد که به مردانی که خشونت جنسی، سوءاستفاده و تجاوز را تجربه کردهاند، تحمیل میشود.
از دهه ۱۹۸۰ به بعد، در بافتار جنگ ایران و عراق و جنایات علیه بر مردم کُرد، از زنان به صورت فزایندهای برای نشانهگذاری مرزهای میان باهمستان ها و به دوش کشیدن بار سنگین آبرو و ناموس در جامعهای که بیشتر و بیشتر در حال نظامی شدن بود، استفاده میشد. وظایف میهنپرستانهی زنان به تولید شهروندان وفادار عراقی و جنگجویان آینده تغییر پیدا کرد. بدنهای آنان به تدریج به صحنهی سیاستهای ملیگرایانه و نبردها بدل شد (رُده ، ۲۰۱۰). در طول جنگ ایران و عراق (۱۹۸۰-۱۹۸۸) یک سری احکام حقوقی صادر شدند که آزادیهای زناشویی و تولیدمثلی زنان را کنترل کنند. در دسامبر ۱۹۸۲، شورای فرماندهی انقلاب (RCC) حکمی صادر کرد که زنان عراقی را از ازدواج با غیر عراقیها منع میکرد و همچنین حکم دیگری که زنان عراقی که با غیرعراقیها ازدواج کردهبودند را از انتقال پول و اموال به شوهرانشان به عنوان میراث منع میکرد (عمر، ۱۹۹۴: ۶۳). در عین حال، مردان عراقی تشویق شده بودند که از زنان ایرانیشان طلاق بگیرند در حالی که مردان عراقی تشویق شده بودند که به عنوان بخشی از سیاستهای عربسازی در شمال با زنان کُرد ازدواج کنند. طی این مدت، زنان اسلامگرا و کُرد مورد شکنجه و خشونت جنسی قرار میگرفتند، که نه تنها قربانیان زن را تحقیر میکرد بلکه خویشاوندان مرد آنها را هم "بیناموس" میکرد (العلی، ۲۰۰۷: ۱۶۸-۱۶۹).
شناختهشدهترین قتلهای سیستماتیک و همینطور آزارهای جنسی در طی سالهای ۱۹۸۷-۱۹۸۸ در عملیات انفال اتفاق افتاد، که به ظاهر ضدشورشی علیه مقاومت کردستان اما در واقع یک برنامه به دقت برنامهریزی و اجرا شده برای تصفیه نژادی بود که تخمین زده میشود در آن ۵۰ هزار تا ۲۰۰ هزار نفر کشته شدند، که بیشتر آنها مردان و پسران نوجوان بودند . هزاران روستای کُردنشین به صورت سیستماتیک نابود شده و بیش از یک میلیون و نیم از ساکنان آنها به اردوگاههایی بدون آب، برق یا فاضلاب تبعید شدند. دیگران نیز در راه خروج از روستاهایشان اعدام شدند. تحت رهبری علی حسن المجید، پسرعموی صدام حسین، عملیات انفال مشخصاً با سلاحهای شیمیایی، مانند گاز خردل و اعصاب مرتبط بوده است. تأثیرات بلندمدت استفاده از این سلاحها شامل اشکال مختلف سرطان، ناباروری و بیماریهای ارثی میشود. این مساله فراتر از محدودهِی این مقاله است که اساساً وسعت و عمق خشونت جنسی علیه زنان کُرد در آن زمان را مورد بحث قرار دهد. چومان هاردی (۲۰۱۱) و همچنین کارن ملودوچ (۲۰۰۹) به صورت عمیق در مورد تجربه ها و خاطرات زنان از انفال نوشته اند. کتاب تأثیرگذار هاردی "تجربههای جنسیتی نسلکشی: بازماندگان انفال در کردستان عراق"(۲۰۱۱) به سوءاستفادهی جنسی سیستماتیک و از آن جمله به تجاوز به زنان در اردوگاهها میپردازد. وی همچنین تأکید میکند که بر خلاف حجم بالای مستندات و اسناد و منابع موجود، به جز پوشش رسانه ها درست پس از عملیات، انفال به شدت از طرف جامعهی بینالمللی ناشناخته باقی ماند.
در حالی که وسیعترین خشونت جنسی را تجاوز و سوءاستفادهی سیستماتیک از زنان کُرد چه به عنوان بخشی از عملیات انفال و چه به عنوان زندانیان سیاسی یا خویشاوندان فعالان مظنون به مخالف با دولت، تشکیل میدهد، ، اتفاقات مهم دیگر با شدت کمتری به ترس و هراس در میان مردم، خصوصاً در بغداد منجر شد. بدنامترین آنها جرایمی هستند که اودای ، پسر صدام حسین، مرتکب میشد که برای لذت جنسی مرتباً زنان و دختران جوان عراقی را میدزدید و به آنها تجاوز میکرد. زنان متعددی که در طول دههی گذشته با آنها مصاحبه کردهام به وضوح داستانهای زنان جوانی که دزدیده شده بودند و ترس گستردهای که این اتفاقات بر خانواده ها به وجود آورده بود را به خاطر می آوردند. برای نمونه، آلیا جی. ، با پسزمینهای از طبقهی متوسط، که در دهه ۱۹۸۰ نوجوان و در دهه ۱۹۹۰ زنی جوان بود که در بغداد رشد میکرد، از این که آزادی رفت و آمد وی به دلیل ترس از اودی به شدت مختل شده بود شکایت میکرد:
مادرم که در دهه ۶۰ و ۷۰ در بغداد بزرگ میشد نسبت به زمانی که خودم و خواهرانم بزرگ میشدیم آزادی بسیار بیشتری داشت. خانواده من کاملاً آزاد و راحت بودند، اما پدر و مادرم همیشه نسبت به این که ما توسط اودای یا یکی از همراهانش دیده شویم نگران بودند. ما خانوادهای را میشناختیم که دخترشان توسط اودای دزدیده و مورد تجاوز قرار گرفته بود. وحشتناک بود. خانواده بسیار حامی وی بودند، اما او هیچ وقت از این شرایط سخت به طور کامل بهبود نیافت و برچسبهای مختلف و داغ ننگ را به خاطر آن تجربه کرد. بعد از آن که آن اتفاق افتاد، والدین من نسبت به ما بسیار سختگیرتر شدند، و ما اجازه نداشتیم خودمان به تنهایی بیرون برویم. پدرم همچنین نسبت به لباسهایی که میتوانستیم بپوشیم سختگیرتر شد.
اودای و شبه نظامیان بدنام او با موج قتلهای کسانی که مظنون به کارگری جنسی بودند و قوادان در سال ۲۰۰۰ نیز مرتبط هستند. براساس روایتهای زنان عراقی متعددی که با آنها صحبت کردم، که دربارهی ترسشان در زمانی که در مورد گردن زدن تعداد زیادی از زنان مظنون شنیده بودند به من گفتند، همانگونه در گزارش عفو بین المللی در سال ۲۰۰۱ آمده است:
در اکتبر دهها زن متهم به روسپیگری را بدون هیچ روند قضایی در بغداد و دیگر شهرها سر بریدند. مردان مظنون به قوادی را نیز سر بریدند. این قتلها بنا بر گزارشات در حضور نمایندگان حزب بعث و اتحادیه عمومی زنان عراقی انجام میشد. اعضای گروه شبهنظامی فداییان صدام که توسط اودای صدام حسین در سال ۱۹۹۴ ایجاد شده بود ، از شمشیر برای اعدام قربانیان در جلوی خانه هایشان استفاده میکردند. بنا بر گزارشات برخی قربانیان به دلایل سیاسی به قتل رسیدند.
در طی دهه های ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰، همچنان که رژیم هرچه بیشتر به خشونت از جمله خشونت جنسی پناه میبُرد تا جمعیتی که به مرور ناراضی میشدند را تحت کنترل نگه دارد، فعالان حقوق بشر و حقوق زنان عراقی پراکنده در خارج از کشور، خصوصاً آنهایی که در انگلیس و آمریکا ساکن هستند، سعی کردند آگاهی را بالا ببرند و از میان سیاستمداران غربی و رسانهها حمایت جلب کنند. لیلا جی، فعال حقوق زنان چپ گرای ساکن لندن به من گفت:
در طی و بعد از عملیات انفال علیه کُردها، ما به دفعات متعدد سعی کردیم که توجه حکومت را جلب کنیم. زمانی که صدام از سلاحهای شیمیایی علیه کُردها استفاده میکرد، آیا هیچ سیاستمداری هیچ کاری در این کشور انجام داد؟ خواهران کرد ما توسط سربازان مورد ضرب و شتم و تجاوز قرار میگرفتند. ما به نمایندگانمان در مجلس نامه نوشتیم، به دولت نامه نوشتیم، سعی کردیم برنامههایی ترتیب دهیم. بسیار به ندرت کسی میخواست گوش دهد و توجه کند. ناگهان، بعد از ۱۱ سپتامبر، سیاستمداران انگلیسی و آمریکایی بسیار مشتاق بودند که در مورد زنانی که در رژیم صدام مورد تجاوز قرار میگرفتند بشنوند. همچنین، همه شروع کردند به صحبت کردن در مورد گردن زدن روسپیان حتی با وجود اینکه ۱۰ سال پیش، بدون اینکه هیچ سیاستمدار غربی اعتراضی کند، اتفاق افتاده بود.
لیلا، مانند بسیاری فعالان زن عراقی دیگر که در طی این سالها با آنها صحبت کردم، تأیید میکند که خشونت جنسی در زمان رژیم بعث اتفاق میافتاد. اما در عین حال، او زمانبندی و شیوهای که سیاستمداران آمریکایی و انگلیسی و رسانه ها درست بعد از ۱۱ سپتامبر و در زمان منتهی به حمله با آن شروع به تمرکز بر خشونت جنسی کردند را زیر سؤال میبرد. با این حال، تعداد کمی از زنانی که با آنها به فاصلهی کمی پس از حمله آمریکا به عراق مصاحبه کردم به شدت قساوتهایی که سربازان رژیم عراق علیه کردها مرتکب شدهبودند را انکار میکردند. همیشه برای من روشن نبود که آیا آنها واقعاً عقیده داشتند که این قساوتها اتفاق نیفتاده است اما به نظر من رسید که آنها با میل خود پروپاگاندای رژیم را پذیرفته بودند و این به رغم این واقعیت بود که به نظر میرسید قسمت عمدهای از جمعیت از این که نباید به تبلیغات و لفاظیهای رژیم اعتماد کرد، آگاه بودند.
من و نیکولا پرت (۲۰۰۹) قبلاً استدلال کردهایم که زنان عراقی پیش از شروع حمله و در طول زمان اشغال مورد استفادهی ابزاری قرار گرفتند. برای مثال، مقامات بالارتبه آمریکایی، از جمله مشاور امنیت ملی در آن زمان، کاندولیزا رایس و معاون رئیس جمهور دیک چنی، با "زنان برای عراق آزاد"، یک گروه تازه تأسیس فعالان اپوزوسیون عراقی که توسط وزارت امور خارجه دولت آمریکا بعد از ۱۱ سپتامبر حمایت میشد، دیدار کردند تا داستانهای شخصیشان را بشنوند و در مورد آینده کشور صحبت کنند (العلی و پرت ۲۰۰۹: ۵۶). وزارت امور خارجهی آمریکا سوءاستفادههایی که زنان توسط رژیم عراق تجربه کرده بودند - از جمله سرزدنها، تجاوز و شکنجه را منتشر کرد (دفتر مسائل بین المللی زنان ۲۰۰۳). در انگلیس، تونی بلر با یک هیئت نمایندگی از زنان عراقی در نوامبر ۲۰۰۲ دیدار کرد( راسل ۲۰۰۲) و دفتر امور خارجی و کشورهای مشترکالمنافع جرایم رژیم علیه زنان را به عنوان بخشی از سوابق نقض حقوق بشر در عراق فهرست کرد (دفتر امور خارجی و کشورهای مشترکالمنافع ۲۰۰۲).
زمانبندی این علاقهی ناگهانی نسبت به گرفتاریها و مخمصه های زنان عراقی باید بسیار مورد تأکید قرار گیرد. برای دههها، بسیاری زنان عراقی فعال در آمریکا و انگلستان تلاش کرده بودند که آگاهی را در مورد نقض سیستماتیک حقوق بشر و حقوق زنان تحت رژیم صدام حسین، و قساوتهای مرتبط با عملیات انفال علیه کردها و همچنین تأثیر تحریمهای اقتصادی بر زنان و خانوادهها افزایش دهند ( العالی، پرت، ۲۰۰۹: ۵۶). با این حال، طی سالهای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰، صداهای آنها عموماً میان سیاستمداران غربی که در ابتدا صدام حسین را متحد خود در جنگشان علیه نظام اسلامی در ایران میدانستند، نشنیده باقی ماند. بعدها، پس از حملهی عراق به کویت، زمانی که صدام حسین دیگر به عنوان متحد در نظر گرفته نمیشد، مذاکرات پیرامون تحریمهای اقتصادی و بحران وسیعتر انسانی، جایگزین توجه به اشکال مشخصاً جنسیتی خشونت و نقض حقوق بشر شد. با این وجود، در طول مدت تحریمها (۱۹۹۰-۲۰۰۳) ترکیب بحران اقتصادی، درصد بالای بیکاری، تبلیغات، لفاظیها و سیاستهای متغیر کشور در کنار حرکت به سمت مذهبیگریِ بیشتر به افزایش محافظهکاری اجتماعی و رشد اقدامات تبعیض آمیز و اشکال خشونت جنسی، مانند خشونت خانگی، چند همسری و روسپیگری انجامید.
پس از حمله و اشغال توسط آمریکا
آمریکا حمله به عراق را تا حدی از طریق جلب توجه به سؤاستفادهی رژیم صدام حسین از زنان توجیه میکرد (العلی و پرت، ۲۰۰۹). نهادها و سازمانهای مردمنهاد بینالمللی (اغلب از ایالات متحده و انگلستان) برای آموزش زنان پول دریافت میکردند تا آنان را قادر کنند در بهوجود آوردن صلح، بازسازی و گذار به دموکراسی مشارکت کنند (همانجا). پس از حمله، هیئتهای نمایندگی که از طرف خود زنان انتخاب شدهبودند مرتب به واشگنتن سفر میکردند؛ کنفرانسهای مطبوعاتی به میزبانی وزارت امور خارجه برگزار میکردند و در نوامبر ۲۰۰۳ با رئیس جمهور بوش در کاخ سفید ملاقات کردند (مسئول مطبوعاتی کاخ سفید ۲۰۰۳). زمانی که همکارم نیکلا پرت در ۲۰۰۵ از واشنگتن بازدید کرد تعدادی از مقامات علاقمند بودند بر دغدغهی دولت آمریکا برای حمایت از زنان در عراق و دیدنِ این که در آیندهی این کشوری نقشی ایفا کنند، تأکید بورزند (العلی و پرت، ۲۰۰۹:۵۷).
به هر حال، علیرغم لفاظیها و ادعاها، حمایت و آزاد کردن زنان، مسائلِ زنان و جنسیت به سرعت، هم از دستورکار ِنیروهای اشغالگر و هم سیاستمداران عراقی خارج شد. از ۲۰۰۳، زنان و مردان عراقی با سطح بالایی از ناامنی، همراه با فقدان حکومت قانون رو به رو بودهاند. هر دوی این عوامل به شیوههای مختلف، به افزایش خشونت جنسیتمبنا و خشونت جنسیتی دامن زدهاند. سایر چالشهای اصلی مربوط است به بحرانِ انسانیِ فعلی و فقدان تأسیسات زیربنایی کارآمد و کافی، فساد گسترده، و دولت فرقهگرای اقتدارگرای ناکارآمد که به شدت بر نیروی شبهنظامی و سرکوب متکی است. خشونت خانگی وحشیانه، تهدیدهای زبانی و فیزیکی، اذیت و آزار جنسی، تجاوز، ازدواج اجباری – همینطور افزایش صیغه (متعه)- ، قاچاق، روسپیگری اجباری، ختنهی زنان و جنایات ناموسی، شامل کشتن، بخش عمدهای از تجربهی وضعیت پس از حملهی آمریکا است.
چندین گزارش و مصاحبه با فعالان حقوق زنانِ عراقی در همان چند سال اول بعد از حمله نشان میداد که در بستر بیکاری گسترده و فقر، زنان به ویژه نسبت به سؤاستفادهی جنسی آسیبپذیر بودهاند. این نظر توسط یک فعال برجسته حقوق زنانِ اهل بغداد نیز ابراز شد که به من گفت "شکنندگی نهادهای دولتی و ناتوانی حکومت قانون، فضا را برای باندهای قاچاق انسان، به ویژه برای قاچاق زنان و دختران به منظور سؤاستفادهی جنسی و روسپیگری، ایجاد کردهاست." زنان و دختران خانوادههای فقیرِ در جستجوی کار بیشترین قربانیان قاچاق انسان بودهاند. این تنها باندهای تبهکاری عراقی نبودهاند که در انتقال زنان و دختران به سوریه، اردن، قطر و سایر کشورهای حاشیهی خلیج فارس دست داشتهاند، بلکه مطابق گزارش دیدهبان حقوق بشر(۲۰۱۱)، برخی افسران پلیس عراقی نیز در این کار دست داشتهاند.
بر اساس گزارش مفصلی که در ۲۰۱۱ توسط "اتحاد قلب زمین برای نیازهای بشر و حقوق بشر" منتشر شد، خشونت جنسیتمبنا نهادینه شدهاست: خشونت علیه زنان به قدر کافی به عنوان جرم تلقی نشده و قربانیان با قوانین و عملکردهایی مواجه اند که در آن با قربانیان به عنوان مجرمان برخورد میکند. هر قانون حمایتی که ممکن است وجود داشتهباشد به ندرت اجرا میشود چرا که پلیس و قضات با جرائم جنسیتمبنا و خشونت جنسی با نرمش برخورد میکنند و اجازه میدهند مرتکبان این جرائم در مصونیت، این اعمال را انجام دهند. بدون شک، و چنان که پیشتر ذکر کردم، خشونت جنسی پیش از ۲۰۰۳ وجود داشت. با این وجود، ناتوانی در حمایت از زنان و برپا کردن مکانیسم و روندهای آگاهیبخشی مناسب طی سالهای گذشته، یکی از شکستها و مسئولیتهای اصلی جامعهی بینالمللی، به ویژه ایالات متحده و انگلیس، همراه با بازیگران سیاسی اصلی، احزاب و دولتهای عراقی است. در همان اوایل در ۲۰۰۵، یک فعال حقوق زنان در مصاحبهای با من گفت:
" ارتش و پلیس عراق نه تنها در جلوگیری از خشونت علیه زنان ناتوان اند بلکه خود بخشی از مشکل هستند. برای مثال، آنها با زنانی که قربانیان خشونت خانگی یا قربانیان تجاوز در زمانی که ربوده شدهبودند، بدون هیچ احترامی رفتار کرده و برخیشان حتی قربانیان را مقصر میشمارند. ما از مواردی هم خبر داریم که زنان در پایگاههای پلیس و درون زندانها مورد اذیت آزار قرار گرفته و حتی به آنان تجاوز شدهاست. ما سعی کردیم این موضوع را با سیاستمدارانمان مطرح کنیم، اما آنها گوش نمیدهند. آمریکاییها و انگلیسیها هم به مسائل دیگری سرگرماند و شکایات ما را پیگیری نمیکنند."
حدوداً یک دهه بعد، یک گزارش دیدهبان حقوق بشر(۲۰۱۴) به فساد سازمانیافته و اشتباهات نظام جنایی عراق پرداخت. در حالی که هم مردان و هم زنان تحت تأثیر این وضعیت قرار میگیرند، زنان به طور ویژه آسیبپذیر هستند چرا که مکرراً به عنوان مجازات اعضای مذکر خانواده که مظنون به ارتکاب جرم یا دخیل بودن در فعالیتهای سیاسی هستند، تحت بازداشت قرار میگیرند. به خاطر داغِ ننگی که زندانیشدن، خصوصاً با توجه به خطر شکنجه و سؤاستفادهی جنسی، به همراه دارد، زنان پس از آزادی، در درون باهمستانها و خانوادههای خود، دچار آزار و اذیت، طردشدگی و محرومیت بیشتری میشوند. این گزارش بیان میکند که:
[…] زنان مورد تهدید و یا اِعمالِ واقعی تعرض جنسی (گاهی در مقابل همسران، برادران، و فرزندانشان) قرار میگیرند. برخی بازداشت شدگان از فقدان حمایت کافی برای زندانیان زن در مقابل حملات نگهبانان مرد که شامل زندانیان مرد همراه نگهبانان نیز میشود، خبر دادهاند. دو زن گزارش کردند که تعرض جنسی توسط نگهبانان زندان به بارداری آنان منجر شد. زنان و مقامات گزارش دادند که این احتمال که زنی در طول مدت بازداشت و بازجویی پیش از به زندان افتادن (تحویل به زندان) مورد تعرض جنسی قرار بگیرد، بسیار بالاتر است. ام عقیل، یکی از کارمندان زندان زنان به دیدهبان حقوق بشر گفت: ما توقع این را داریم که آنها توسط پلیس در راه انتقال به زندان مورد تجاوز قرار گرفته باشند (دیدهبان حقوق بشر ۲۰۱۴).
با استناد به چندین گزارش، نیروهای آمریکایی میدانستند که بازداشتیها در مقر بازداشتگاههایی که به دفعات از آنها بازدید میکردند و تحت کنترل وزارت بودند، شکنجه شده و مورد بدرفتاری قرار میگرفتند (عفو بینالملل ۲۰۰۶). با این حال، نیروهای انگلیسی و آمریکایی نه تنها چشم خود را بر خشونتی که ارتش عراق، نیروهای شبهنظامی مختلف و باندهای تبهکار انجام میداد میبستند، بلکه خود به طور فعال مرتکب خشونت جنسی میشدند. در طول سالها، چندین تن از کسانی که به پرسشهای من پاسخ دادهاند و در زمینه حقوق بشر و حقوق زنان فعال هستند، دربارهی موقعیتها و موارد مختلف تعرض در ایستبازرسیها و طی گشتن خانهها، شکنجه، سؤاستفادهی جنسی و تجاوز در زندانها، اغلب به عنوان بخشی از عملیاتهای ضد خرابکاری، سخن گفتهاند. در ۲۰۰۵، عفو بینالملل گزارش کرد که زنان بازداشتی شکنجه شدهبودند، تهدید به تجاوز شدهبودند، مورد سؤاستفادهی جنسی، احتمالاً شامل تجاوز قرار گرفته بودند.
مهم است که تأکید کنیم خشونت جنسی و جنسیتمبنا تنها زنان و دختران را تحت تأثیر قرار نمیدهد: مردان و پسران نیز هدف قرار گرفته و متأثر میشوند. واضحترین موقعیتهای خشونت جنسی علیه مردان زندانی عراقی به دست ارتش آمریکایی در زندان ابوغریب، بودهاست (عفو بینالملل ۲۰۰۶، دیدهبان حقوقبشر ۲۰۰۴). تصاویر شوکهکننده از مردان عراقی برهنه که سرشان را پوشاندهبودند به نماد نقض گستردهی حقوق بشر و ریاکاری به نام دموکراسی و حقوق بشر به دست اشغالگران تبدیل شدهاست. با این حال، مردان به خاطر گردن نگذاشتن به هنجارهای جنسیتی نیز توسط میلیشای وابسته به احزاب سیاسی و همچنین توسط گروههای شورشی مورد حمله قرار گرفتهاند. مردان "مظنون به "داشتن رفتار همجنسگرایانه یا به قدر کافی "مردانه" نبودن به طور فزایندهای در خطر بودهاند و توسط میلیشیای اسلامگرا مورد تعرض قرار گرفته و کشته شدهاند (دیدهبان حقوق بشر ۲۰۰۹). در ۲۰۱۲، موجی از قتلهای به اصطلاح "emo killings" به راه افتاد که اغلب پسران نوجوان و مردان جوانی را هدف گرفته بود که مدلهای مو، لباسها و سلیقهی موسیقیشان از طرف مهاجمان زیادی زنصفت دانسته میشد (لانگ ، ۲۰۱۲). آنچه در مرکز و جنوب عراق به وجود آمدهاست ملغمهی مسمومی از فرقهگرایی اسلامی، اقتدارگرایی و نظامیشدن روزافزون جامعه است که همهی این عوامل شکوفایی مردانگیهای نظامیشده که اغلب مستقیماً به اِعمال بیش از پیش خشونتآمیز مربوط است را تشدید میکند.
اقلیم کردستان عراق
در اقلیم کردستان عراق (اقلیم) که از ۱۹۹۱ عملاً خودمختار است، وضعیت در مجموع از نظر امنیت، بهبود زیرساختها، مجلسی کارا با مشارکت فعالانهی نمایندگان زن و سازمانها و فعالانِ حقوق ِ زنان پرشمار که موفق شدهاند برای اصلاح چندین قانون مربوطه اِعمال فشار کنند. با این حال، در آنجا خشونت جنسی و جنسیتمبنا هم گستردهاست، به ویژه به شکل جنایات و قتلهای ناموسی، خودکشی زنان، خودسوزی و ختنهی زنان. اقلیم از موضوعات مربوط به زنان و جنسیت استفاده کردهاست تا با تأکید بر ارزشهای دموکراتیک، سکولارتر و پیشروانهاش، مرزهای محدودهی خود را از حکومت مرکزی در بغداد برجسته کند. این موضوع به فعالان حقوق زنان و نمایندگان زنِ مجلس کمک کرده تا در زمینهی حمایت قانونی از زنان و جرم انگاری خشونت جنسیتمبنا پیشرفتهایی حاصل کنند. با این وجود، چنان که بگیخانی (۲۰۰۵، ۲۰۱۰) و دیگران اشاره کردهاند، در واقعیت به نظر میرسد اقلیم کردستان در اجراییکردن واقعی قوانین جدید سرمایهگزاری کمتری کردهباشد و بیشتر مایل است که شیوههای سنتیتر را برای روبهروشدن با خشونت جنسی و جنسیتمبنا دنبال کند، و مکانیسمهای حل اختلافهای خانوادگی و قبیلهای را به کار ببندد که اغلب به ضرر دستیابی زنان به عدالت تمام میشود. به رغم بافت سکولارتر و پیشروانهتر نسبت به مرکز و جنوب عراق، نمیتوان متوجه شیوهای نشد که سیاستمداران کُرد موضوعات جنسیتی را ابزاری میکنند.
چندین نویسنده دربارهی خشونت جنسی و جنسیتمبنا در اقلیم با ارجاع به پدرسالاری، فرهنگ قومی، ملیگرایی، میلیتاریسم و اسلامگرایی طرح بحث کردهاند (مجاب ۲۰۰۱،۲۰۰۴؛ بگیخانی ۲۰۱۰،۲۰۰۵). اخیراً مینو علینیا (۲۰۱۳) تحلیل عمیقی از جنایات ناموسی ارائه داده که در آن به شیوهای که ساختارهای مختلف قدرت باهم تلاقی میکنند تا یک "گفتمان هژمونیک از ناموس" ایجاد کنند، توجه کردهاست. علینیا با در نظر آوردنِ تقاطع سرکوب قومی و ملی، به حاشیه راندهشدن اقتصادی، پدرسالاری، مذهب، ساختارهای قبیلهای و خویشاوندی، و همچنین آواره شدن و نظامیشدن جامعه، بر اهمیت مفاهیم و درکهای غالب و متداول از مردانگی در کنترل بدن زنان، سکسوالیتهشان و "شرف و ناموس"، نیز تأکید میکند.
همچنان که علینیا از توضیحات کلیتر بر مبنای فرهنگ، مذهب، قبیلهگرایی و ملت، فاصله میگیرد، مریوان کانی (۲۰۱۵) بینش ریزبینانهتر و عمیقتری را با اشاره به این موضوع ارائه میدهد که تحولات در هنجارها و ارزشهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی به یک "سرگشتگی هنجاری" و سربرآوردن اشکال جدیدی از مردانگی در کنار مردانگیهای هژمونیک پیشمرگهای، منجر میشود که همه به افزایش خشونت جنسیتمبنا کمک میکنند. به نظر من، "سرگشتگی هنجاری" دریچهی تحلیلی بسیار خوبی است برای کشف تأثیر تغییراتِ سیاسی، اجتماعی و اقتصادی متأخرتر در اقلیم کردستان. اما استدلال هم میکنم که رویکرد متقاطع کلیدی است و ما نیاز داریم دربارهی تقاطع ساختارهای سرکوبگر –چنان که علینیا نشان میدهد- بسیار دقیق باشیم. پدرسالاری، ملیگرایی، قبیلهگرایی و اسلامگرایی، همراه با مردانگیهای هژمونیک در بسترهای تاریخی مشخص و به موازات اقتصادسیاسیهای متغیر، سمتگیریهایشان عوض میشود و برای این که به قدر کافی توضیح دادهشوند، نیازمند پژوهش تجربی عمیق هستند. این بصیرت جدید نه تنها به اقلیم کردستان مرتبط است بلکه در فضای گستردهتری نیز قابل به کاربستن است، و قطعاً هنگام تحلیل خشونت جنسی در مرکز و جنوب عراق نیز متأثرکننده و تلخ است.
در سراسر عراق و اقلیم کردستان، کسانی که مرتکب خشونت جنسی و جنسیتمبنا میشوند از تمامی اقشار با پسزمینههای مختلف قومی، مذهبی و طبقاتی هستند و در میانشان از نیروهای اشغالگر گرفته تا مقامات دولتی و لشگری، گروههای مقاومت و خرابکار، باندهای تبهکاری و آشنایان و خانوادهها وجود دارد. اشکال گوناگون خشونت در کاراَند تا به مردانگیها و زنانگیها در بستر وضعیت پس از حمله شکلی نو دهند. اما این انواع خشونت به عنوان ابزارهایی برای اشکال جدیدی از سیاستورزی نظامیشده، اقتدارگرایانه و همچنین فرقهگرایانه به کار بسته میشود. نیروهای اشغالگر، به ویژه ایالات متحده، برخلاف لفاظیهایشان به سرعت هر نوع تعهد اولیه به برابری و عدالت جنسیتمبنا را به فراموشی سپردند. همانند نخبگان سیاسیِ غالباً فرقهگرا و فاسد عراقی، سیاستمداران و ارتش ایالات متحده و انگلیس نیز نه تنها بر سر مسائل جنسیتی به مثابهی بخشی از تغییر سمتگیری کلیشان از سوی امنیت انسانی به سمت امنیت ملی مصالحهکاری کرده و کوتاه آمدند، بلکه به افزایش و متراکمتر شدن خشونت جنسی از زمان حمله تا کنون نیز کمک کردهاند.
داعش: خشونت جنسی توجیهشده بر مبنای عقاید
از زمانی که داعش، موصل و شهرهای مهم غربی عراق را در ۲۰۱۴ تصرف کرد، تصاویر دلخراش و گزارشها از زنان و دختران یزیدی که مورد تعرض جنسی قرار گرفتهبودند به طور گسترده در رسانه و حلقههای سیاستگزاری دست به دست شدهاست. روایتها از بردهداری جنسی سیتماتیک و سازماندهیشده، ازدواجهای اجباری، تعرضات جنسی و تجاوز، بسیاری از مردم در سراسر جهان را در بهت فرو برده و تکان دادهاست. علاوه بر هولناک بودن و حجم سؤاستفادهها، آنچه این سبعیتهای جنسی و شکلهای انسانیتزدایی را به طور ویژه هولناک و نفرتانگیز کردهاست بردهداری جنسی جنگجویان داعش و رفتار آنان با اقلیتهای مذهبی است .
یزیدیها، یک اقلیت مذهبی باستانی با پسزمینهی قومی کُردی، آسیبپذیرترین گروه بودهاست اما دیگر اقلیتهای مذهبی از جمله مسیحیان، صابئیها، شبک، ترکمن و همچنین شیعیان و حتی زنان سنی نیز توسط جنگجویان داعش مورد سؤاستفاده گرفتهاند. شواهد متعددی از تجاوز گسترده به زنان اقلیت مذهبی زیر پرچم جهاد نکاح (آمیزش جنسی به عنوان بخشی از مبارزه) که در آن جنگجویان منتظر "داوطلب شدن" دختران مجرد (ازدواج نکرده) و ارائه کردن خود به جنگجویان مرد نمیمانند. وعدهی دسترسی جنسی به زنان و دختران از اجزای اصلی استراتژیِ نیرو گرفتن و مصالح پروپاگاندای داعش بودهاست (سازمان ملل ۲۰۱۵).
وسعت و سطح بیرحمی جنگجویان داعش به طور گسترده مستند شدهاست (عفو بینالملل ۲۰۱۴، دیدهبان حقوق بشر ۲۰۱۵، دفتر کمیسر ارشد حقوق بشر در هیئت یاریرسانی ملل متحد در عراق ۲۰۱۴، مرکز خبری سازمان ملل، ۲۰۱۵) شواهد عینی بازماندگان، به خصوص زنان جوان بازماندهی یزیدی از اسارت گریخته، بردهداری جنسی، کتک زدن، ازدواج اجباری و تجاوز دل را به درد میآورد و خلاصه کردن آن در اینجا غیرممکن است. بر اساس مصاحبههای من با فعالان زن کرد/ عراقی، به نظر میرسد بسیاری زنان، از جنگجویی به جنگجوی دیگر دست به دست شده، گاهی از طریق فروختهشدن و گاه به عنوان هدیه. به نظر میرسد تجاوز و ازدواج اجباری بخشی از نسلکشی گستردهتر ایزدیها و انسانیتزدایی سیستماتیک اقلیتهای غیرمسلمان باشد. وقوع مداوم خشونت جنسی بخشی جدائیناپذیر و اساسی از شکل افراطی مردانگی نظامیشده و مسلط داعش است که در یک سیستم به شدت پدرسالار از نقشهای جنسیتی صلب و قطبیشده، تنیده شدهاست. جدا از میزان قساوتها، آنچه این خشونت را به ویژه هولناک میکند، شیوهی پرداختن داعش به توجیه آنها بر مبنای عقایدش است.. برای نمونه، در اکتبر ۲۰۱۴، نشریهی انگلیسیزبان داعش "دبیغ " عنوان کرد که به جنگجویانش زنان و دختران اسیر ایزدی را به عنوان "غنیمت جنگی" دادهاست. این نشریه خشونت جنسی را به این وسیله توجیه میکند که اسلام رابطهی جنسی با زنان غیرمسلمان "بردگان/ کنیزان" شامل دختران، و همچنین زدن و فروش آنان را مجاز میداند (دیدهبان حقوقبشر ۲۰۱۵). در یک شماره بعدتر دبیغ (شمارهی ۹) در قسمت "از طرف خواهرانمان"، یک عضو مؤنثِ داعش، مقالهای طولانی دربارهی نقش بردگانِ مؤنث در به اصطلاح دولت اسلامی را منتشر و بر اهمیت به اسلام گرویدن بیدینان از جمله "دختران برده" تأکید کردهاست (المهاجره ، ۲۰۱۵).
با این وجود، در حالی که به طور گستردهای در رسانهها و حلقههای سیاسی دربارهی کشتار و جنایات علیه زنان و دختران ایزدی بحث میشود، به نظر میرسد کار بسیار کمکی برای حمایت واقعی از کسانی که گریخته و زنده ماندهاند، صورت میگیرد. بسیاری از کسانی که به پرسشهای من پاسخ گفتند بر شرایط عمومی زندگی پناهندگان ایزدی و مسیحی تأکید کردند، آن هم در زمانی که اقلیم کردستان به خاطر میزبانی صدها هزار تن از پناهندگان سوری و آوارگان در داخل عراق به انتهای امکانات خود رسیده و در حالی که خود اقلیم به خاطر تعارض سیاسی با دولت مرکزی عراق دچار بحران اقتصادی است. هیچ یک از کشورهای اروپایی یا آمریکای شمالی که از خشونت داعش به خشم آمدهاند، پیشنهاد نکردند که تعداد قابل توجهی پناهندهی ایزدی بپذیرند یا به اقلیم کردستان برای مواجهه با بحران پناهندگان کمک به طور جدی کمک کنند.
هنوز در درون جماعت ایزدی داغ ننگ مربوط به تجاوز بسیار پررنگ است و بر اساس اظهارات عفو بینالملل، و تعدادی از فعالان حقوق زنانِ کُرد که با زنان ایزدی کار کردهاند، بسیاری از خانوادهها از تجاوز سیستماتیک حرف میزنند اما انکار میکنند که هیچ یک از آشنایان مؤنثشان مورد تجاوز قرار گرفته باشد (عفو بینالملل ۲۰۱۴). همزمان پژوهشگران عفو بینالملل شاهد بودهاند که زنان و دخترانی که از اسارت داعش فرار کردهاند برای صحبت کردن با رسانهها، اغلب بدون این که رضایت آگاهانهشان را به دست آورند، تحت فشار قرار میگیرند (همانجا):
یک زن به عفو بینالملل گفت که به جایی رفته که فکر میکرده آنجا برای حملههای عصبیاش مراقبت پزشکی دریافت خواهد کرد اما به جای آن، یک تیم تلویزیونی منتظرش بودهاند که میخواستند با او مصاحبه کنند. دو زن دیگر گفتند که یک مرد غریبه که خود را پزشک معرفی کرده اما به نظر خبرنگار میرسیده به ملاقات آنها آمده: "او گفت برای این که افسردگیمان را درمان کنیم باید از خانه بیرون بیاییم و در مزارع قدم بزنیم و جلوی آفتاب بنشینیم. او دوربین بزرگی داشت و از ما فیلم گرفت اما گفت که صورتهایمان را نشان نمیدهد." سه دختر که همان موقع که پژوهشگران عفو بینالملل در حال مصاحبه با آنها بودند، یک تیم خبری تلویزیونی برای تهیه گزارش از ایشان سر رسید گفتند که آنها نمیخواستند با خبرنگارها صحبت کنند اما حس کردند که نمیتوانند مصاحبه را رد کنند چرا که خانوادهای که میزبانشان بود خبرنگارها را آورده بود (عفو بینالملل ۲۰۱۴).
بر اساس مستندات دیدهبان حقوق بشر (۲۰۱۵) روشن نیست که آیا پزشکان رضایت آگاهانهی دختران و زنان را پیش از انجام معاینات پزشکی برای تعیین مورد تجاوز قرار گرفتن، کسب میکنند یا خیر. برخی زنان نیز هرگز جواب آزمایشها را دریافت نمیکنند. مشخص است که سؤاستفاده لزوماً پس از فرار از دست داعش پایان نمییابد.
دنیز کاندیوتی (۲۰۰۷) ما را به این چالش میکشد که انواع و اشکال مختلف خشونت جنسی و جنسیتمبنا در ارتباط با بازیگران اجتماعی متفاوت در افغانستان را مسئلهمند کنیم، و فرق بگذاریم میان خشونت "خصوصی" در میان خانوادهها در مقابل انواعی از خشونت که در درگیریها به عنوان یک ابزار هراسافکنی سیستماتیک به کار میرود و بالاخره با اجرای مجازاتهای اسلامی در ملأعام که با طالبان عجین میدانیم. آن نوع از خشونت که توسط جنگجویان داعش اِعمال شده و توسط این گروه تبلیغ میشود را میتوان با مجازاتهای اسلامی اجرایی که کاندیوتی به آن اشاره میکند، مقایسه کرد.
وضعی غامض برای همبستگی فراملی فمینیستی
خشونت جنسی و جنسیتمبنا نه تنها به عنوان گفتمانی نژادپرستانه و دیگری کردن توسط قدرتهای امپریالیستی و رأیدهندههای راستگرا در غرب به کار گرفته میشود، بلکه گفتمانهای دربارهی خشونت جنسی در هر لحظه از تضادهای سیاسی و فرقهای در عراق امروزی به عنوان یک ابزار قطبیکننده و سیاسی میان سیاستمداران و کنشگران رشد کردهاست. چنان که قبلاً استدلال کردهام (العلی، ۲۰۱۴) ما به لحاظ نظری و سیاسی نیاز داریم تشخیص دهیم که خشونت جنسی و جنسیتمبنا پشتوانهی بخش بزرگی از خشونت ساختاری و سیاسیای است که شاهد آن هستیم. این نوع خشونت برای فرقهگرایی و برای اشکال افراطی اقتدارگرایی ضروری است. خشونت جنسی که اغلب به عنوان یک افزونه در نظر گرفته میشود، در واقع، عنصر اصلی همهی اشکال و روندهای محدود کردن، کنترل، سرکوب، به حاشیهراندن و حکمرانی بر باهمستانها است.
تاریخی کردن خشونت جنسی به ما اجازه میدهد تا هم اکنوننگری که این چنین در رسانهها و گفتمانهای سیاسی گستردهاست را به چالش بکشیم و هم مفاهیم ذاتگرایانه دربارهی "فرهنگ آنها" یا "مذهب آنها" را. رویکردی تاریخی رابطهی متقابل پیچیدهی بین عوامل بینالمللی و فراملی، منطقهای، ملی و محلی را در شکل دادن به بسترهای خاص اقتصاد سیاسی و اجتماعی-تاریخی که در آن خشونت جنسی میتواند گستردهتر شود، بر ملا میکند. به نظر من، و چنان که در بالا با جزئیات بحث شد، موقعیتمندیای که در سیاست فراملی فمینیستی ریشه دارد نیاز مند فرارفتن از مواضع دوگانهی فرمهای کلانِ قدرت مربوط به امپریالیسم، نئولیبرالیسم و جهانیسازی از یک سو و توجه به نابرابریهای محلی و منطقهای و اشکال قدرت مرتبط با پدرسالاری، هنجارهای فرهنگی و تفاسیر و عملکردهای مذهبی از سوی دیگر است. اعمالِ خشونت جنسی و جنسیتمبنا در سطح محلی نه تنها صورتبندی و بیان پدرسالاریهای محلی تنیده در اقتصاد سیاسیهای مشخص و اغلب در حال تحول بلکه صورتبندی و بیان امپریالیسم و نئولیبرالیسم فراملی هم هستند. با این حال با قاطعیت میگویم که در حالی که روندهای کلان به وضوح صورتبندی و بیان محلی اَشکال قدرت را تحت تأثیر قرار داده و فرم میدهند، این دو سطح فراملی و محلی را نمیتوان درهم ریخت و مضمحل کرد. از قضا از نظر من، توضیح مبسوط اشکال مختلف خشونت جنسی تنها با ارجاع به تاریخ استعمار و امپریالیسم، یا در بافتار عراق، تاریخ حمله و اشغال، عاملیت بازیگران محلی، مانند رهبران سیاسی و نیروهای شبهنظامی و همچنین مردان مشخص به طور فردی را از ایشان میگیرد، مردانی که به لحاظ تاریخی، چنان که بحث تاریخی من نشان داده، اگر نه محرکان خشونت جنسی، همدستان آن بودهاند.
سخن گفتن از شیوههای تنیدهشدن و به وجود آمدن خشونت جنسی و جنسیتمبنا در روندهای گستردهتر اقتدارگرایانه، پدرسالارانه و فاشیستی، امری چالشبرانگیز است. بسیج شدن بر علیه خشونت جنسی و مشارکت در کار تبلیغی و ترویجی حتی از آن هم پیچیدهتر و همچنان پراضطراب و تنش باقی میماند (العلی-۲۰۱۴). چنان که در این مقاله سعی کردم به تصویر بکشم هر بسیج سیاسی و مطالبهای به خاطر تسلسل خشونت جنسی و جنسیتمبنا در هر برههی زمانی خاص پیچیده میشود، اما وقتی با یک عدسیِ زمانی به آن نگاه میکنیم این نوع بسیج و مطالبه حتی دور از دسترستر نیز میشود.
مانند بسیاری دیگر از دانشگاهیان و فعالان فمینیست، ذهن من برای صورتبندی و بیان یک همبستگی فمینیستی فراملی منسجم در این برههی تاریخی، بسیار متناقض و پراکنده است. مواضع سیاسیِ قبلی من از نظر رد امپریالیسم و مداخلات نظامی نواستعماری و نیاز پیدا کردن راهحلهای سیاسی غیرخشونتآمیز، واضح و روشن بودهاند.
با این وجود، نابترین مفاهیم صلحطلبانه و خواست مقاومت غیرخشونتآمیز در مقابل تهدیدات، کشتارها و جنایات مرتبط با داعش انتزاعی و بیربط است. موضع من به معنای در آغوش کشیدن ناگهانی مداخلات نظامی به عنوان راهی برای آزادی زنان نیست، اما در مواقع مشخصی مداخلات نظامی هدفمند ممکن است به کسانی که زندگیشان را در هنگام مقاومت علیه سازمانها و ایدههای فاشیستی و نسلکشانه به خطر میاندازند، یاری رساند. و البته من اینجا از زنان و مردان کُردی سخن میگویم که به شاخهی نظامی حزب اتحاد دموکراتیک کردستان (PYD) یعنی یگانهای مدافع خلق (PYG) و یگانها مدافع زنان (YPJ) و همچنین حزب خواهر آنها: حزب کارگران کردستان ( پکک PKK) است. هدف دفاع از خود و صدها هزار غیرنظامیِ در خطر خشونت داعش است که آنها را به نبردی مسلحانه برانگیخته است.
با این حال، نبرد مسلحانه هر قدر هم که حیاتی باشد به خودیِ خود نه هدف بلکه ضرورتی است در بستر پروژهی سیاسی وسیعتری که برابری و عدالت جنسیتی را در مرکز خود قرار دادهاست. خیلی زود است که ارزیابی کنیم کنفدرالیسم دموکراتیک برابریطلبانه آنطور که رهبر زندانی پکک عبدالله اوجان طرفدار آن است به جز به وجود آوردن جنگجویان زن و رهبران سیاسی زن چطور عمل خواهد کرد. با این حال، واضح است که سیاستهای اعلامی و عملکرد این احزاب و جریانهای سیاسی که در حزب دموکراتیک خلقها در ترکیه هم بازتاب مییابد، نه تنها از ناسیونالیسم محدود کُردی فراتر رفته بلکه امروزه مترقیترین و حساسترین بینش نسبت به جنسیت را در منطقه ارائه میدهد.
من استدلال میکنم که این بافتار مشخص، به طور کلی از حملات هوایی به اهداف داعش در سوریه کاملاً متفاوت است. نه تنها مداخلهی طولانیمدت نظامی در سوریه به تلفات انسانی در ابعاد بسیار بزرگ و بیخانمانی مردم منجر شده و بالقوه در افزایش رادیکال شدن مردم مؤثر بوده، بلکه طبیعت درگیریها در سوریه بسیار پیچیدهتر است. در بستر سوریه به صورت کلیتر، احتمال حملات هوایی هدفمند به اهداف مشخص داعش بسیار کمتر از احتمال این حملات در کوبانیِ اشغالشده به دست داعش در رُژاوا (شمالِ سوریه یا غرب کردستان) بود. در این میان، نیروهای مخالف با داعش نیز بینهایت مختلف هستند و شامل بسیاری گروههای افراطی اسلامی، گروههای شبهنظامی و گروههای مسلح به شدت زنستیز و خشن نیز هست. در پایان، به نظر میرسد که این مداخلهی نظامی نسنجیده در سوریه، علت اصلی بیشترین تلفات انسانی و خشونت در درگیریهای اخیر، که رژیم بشار اسد است، را نادیده میگیرند.
مسائل عینی بسیارِ دیگری وجود دارند که همبستگی فمینیستی فراملی میتواند و باید به آنها بپردازد، اولین گام فشار آوردن به دولتهای خود برای تغییر مواضع ریاکارانهشان با بازیگران منطقهای، از همه مهمتر ترکیه، قطر و عربستان سعودی است. برای نمونه، دولت اردوغان به طور فعالانه از داعش حمایت کرده، برای آنها اسلحه، رفت و آمد آزادانه و جنگجو فراهم کرده، و اخیراً مواضع پکک را بمباران و فعالان چپگرا که علیه داعش مقاومت میکنند را بازداشت کرده، و به مردم کُرد ساکن در جنوبشرقی ترکیه وحشیانه حملهور شدهاست. تا کنون این عمل ترکیه هیچ فریاد اعتراضی را در پی نداشته یا فشار واقعیِ بینالمللی بر دولت ترکیه وارد نیامدهاست. خواستهی مهم دیگری که فمینیستها میتوانند برای آن تلاش کنند پایان دادن به مصونیت در موارد مرتبط با خشونت جنسی و جنسیتمبنا و تأکید بر بستر تاریخی و حیطهی وسیع خشونت جنسیتمبنا و عاملان آن است. همزمان، فمینیستها در اروپا و آمریکایی شمالی این مسئولیت را دارند که بیشتر و بیشتر در مباحثات و سیاستها پیرامون مهاجرت مداخله کنند. در طول سالیان گذشته، مهاجرت و کنترل مرزها به طور فزایندهای به موضوعاتی فمینیستی بدل شدهاند که شکلهای متقاطع جاری قدرت را بازتاب میدهند.
در پایان، من از ارتباط متعهدانه، روابط و همکاری نزدیکتر با سازمانها و فعالان زن ِعراقی و کُرد، در منطقه و در جمعیت پراکنده از آن مناطق در سراسر جهان حمایت میکنم. فعالان حقوق زنان در مرکز و جنوب عراق و همینطور در اقلیم نه تنها برای قربانیان خشونت جنسی و جنسیتمبنا کمک بشردوستانه، مشاورهی رفاهی و قانونی ارائه کردهاند، بلکه برای این قربانیان سرپناه فراهم نموده، اکنون شجاعانه علیه تمام اشکل خشونت جنسی و جنسیتمبنا فعالیت میکنند، برای اصلاحات قانونی و تغییرات در رویکردهای فرهنگی فشار میآورند، در فضاهای رسانهای سعی در بالابردن سطح آگاهی دارند، و همدستی سیاستمداران که اغلب مرد هستند را به چالش میکشند. فعالان حقوق زنان عراقی و کُرد در صف مقدم مبارزه با فساد، نبود شفافیت، اقتدارگرایی و فرقهگرایی هستند. علیرغم این پیشنهادهای مشخص و عینی، من همچنان باور دارم که حدی از عدم قطعیت، فروتنی و شک باید بخشی باشد جدایی ناپذیر از هر همبستگی فمینیستی فراملیای در این زمانهی پرآشوب .
اسامی و توضیحات:
۱. Nadje Al-Ali
۲. positionality
۳. خشونت جنسیتمبنا به نوعی از خشونت علیه یک فرد گفته میشود که بر مبنای نقشهای هنجاری منتسب به هر جنس به منظور توزیع و بازتولید روابط قدرت نابرابر در یک جامعهی مشخص باشد. این خشونت میتواند به آزار روانی، اقتصادی، فیزیکی و جنسی منجر شود و اغلب خشونت جنسیتمبنا و خشونت علیه زنان به جای یکدیگر به کار میروند. مردان نیز ممکن است قربانیان و بازماندگان خشونت جنسیتمبنا باشند که این امر اغلب به مردانگی و/یا سکسوالیتهی خارج از هنجارشان مرتبط است. خشونت جنسی یک امتداد خاص از خشونت جنسیتمبنا است که به گسترهای از تهدیدها، رفتارها و اعمالی گفته میشود که جنسی یا جنسیشده هستند، اعمالی که ناخواسته اند و بدون رضایت انجام میشوند. خشونت جنسی ممکن است در سطح فردی وجود داشته باشد اما اغلب به طور سیستماتیکتر برای کنترل، تحت تسلط درآوردن و تقویت سرکوب جنسیتمبنا و استحکام دگرجنسگراهنجاری به کار میرود.
۴. Cynthia Enloe
۵. Cynthia Cockburn
۶. Annick T.R. Wibben
۷. Pratt
۸. Context
۹. Intersectional positionality
۱۰. Alinia
۱۱. Beghikani
۱۲. Mojab
۱۳. non-heteronormative sexualities
۱۴. Lama Abu Odeh
۱۵. problematic
۱۶. Mona El Tahawy
۱۷. Foreign Policy
۱۸. Seikaly & Mikdashi
۱۹. Malik
۲۰. Efrati
۲۱. community
۲۲. Rohde
۲۳. برای اطلاعات بیشتر به گزارش دیدهبان حقوق بشر دربارهی قتلعام در عراق، عملیات انقال علیه کُردها (۱۹۹۳) و به http://www.womenwarpeace.org/iraq/iraq.htm. مراجعه کنید.
۲۴. Choman Hardi
۲۵. Karen Mlodoch
۲۶. Uday
۲۷. Iraqi Women's General Union
۲۸. Feda'iyye Saddam
۲۹. Russell
۳۰. Long
۳۱. Mariwan Kanie
۳۲. در شمارهی چهارم نشریهی "دبیغ"، مجلهی دیجیتال انگلیسیزبان داعش نوشته شدهاست که بر اساس شریعت و آیات قرآن، اعضای مؤنث فرقهی ایزدی را میتوان شرعاً به اسارت گرفت و به زور مجبور به صیغه شدن یا بردگی جنسی کرد.
http://media.clarionproject.org/files/islamic-state/islamic-state-isis-magazine-Issue-۴the-failed-crusade.pdf
۳۳. , United Nations Assistance Mission for Iraq Office of High Commissioner for Human Rights
۳۴. Dabiq
۳۵. Al Muhajara
۳۶. Deniz Kandiyoti
۳۷. presentism
منابع :
Abu-Odeh, L (۲۰۱۵) ―Holier than though: The anti-imperialist versus the local activist‖, Open Democracy ۵۰.۵۰. ۴ May ۲۰۱۵. https://www.opendemocracy.net/۵۰۵۰/lama-abu-odeh/holier-than-thouantiimperialist-versus-local-activist (accessed ۲۸ June ۲۰۱۵)
Al-Ali, N (۲۰۰۷) Iraqi Women: Untold Stories from ۱۹۴۸ to the Present. London & New York: Zed Books.
Al-Ali, N (۲۰۱۴) "Reflections on (counter) revolutionary processes in Egypt‘, Feminist Review ۱۰۶: ۱۲۲-۱۲۸ (February ۲۰۱۴).
Al-Ali, N and Pratt, N (۲۰۰۹) What kind of Liberation? Women and the Occupation in Iraq. Berkeley: University of California Press.
Al-Ali, N and Pratt, N (۲۰۱۱) 'Conspiracy of Near Silence: Violence against Iraqi Women.' Middle East Report (MERIP), ۲۵۸, pp. ۳۴-۳۷.
Alinia, M (۲۰۱۳) Honor and Violence against Women in Iraqi Kurdistan. New York & London: Palgrave Macmillan.
Alliance for Human Needs & Human Rights, (۲۰۱۱) "Institutionalized Violence Against Women and Girls in Iraq‘. http://www.scribd.com/doc/۴۹۴۲۰۰۲۴/Institutionalized-iolence-Against-Women-andGirls-in-Iraq.
Al-Muhajirah U S (۲۰۱۵) "Slave girls or prostitutes‘? Dabiq No ۹, ۴۴-۴۹. http://media.clarionproject.org/files/islamic-state/isis-isil-islamic-state-magazineissue%۲B۹-they-plot-and-allah-plots-sex-slavery.pdf
Amnesty International (۲۰۰۱) "۲۰۰۱ Annual Report on Iraq‘. http://www.atour.com/news/international/۲۰۰۱۰۷۱۰l.html
Amnesty International (۲۰۰۵) "Iraq - Decades of suffering: Now women deserve better. http://www.endfgm.eu/content/assets/Iraq_Decades_of_suffereing__Now_women_deserve_better.pdf
Amnesty International (۲۰۰۶) "Beyond Abu-Ghraib: detention and torture in Iraq‘. March ۲۰۰۶. http://www.amnestyinternational.be/doc/IMG/pdf/MDE۱۴۰۰۱۲۰۰۶_IRAK.pdf
Amnesty International (۲۰۱۴) "Escape from Hell: Torture and Sexual Slavery in Islamic State Captivity in Iraq‘, December ۲۰۱۴. http://www.amnesty.org.uk/sites/default/files/escape_from_hell__torture_and_sexual_slavery_in_islamic_state_captivity_in_iraq_-_english_۲.pdf
Begikhani, N. (۲۰۰۵) "Honour-based violence among the Kurds: The case of Iraqi Kurdistan‘. In Honour: Crimes, Paradigms and Violence against Women, Welchman L & Hussain S (eds.). London & New York: Zed Books.
Begikhani, N et al. (۲۰۱۰). Final report: Honour-based violence (HBV) and honourbased Killings in Iraqi Kurdistan and in the Kurdish diaspora in the UK.
Beghikani, N (۲۰۱۴) "Sexual violence as a war strategy‘. Your Middle East. ۲۳ September ۲۰۱۴. http://www.yourmiddleeast.com/columns/article/sexual-violence-as-a-war-strategyin-iraq_۲۵۸۱۲
Cockburn, C (۱۹۹۹) The Space Between Us: Negotiating Identities in Conflict. London: Zed Books.
Cockburn, C (۲۰۰۴) "The continuum of violence: A gender perspective on war and peace‘, in Giles, W. and Hyndman, J. (eds.) Sites of Violence: Gender and Conflict Zones. Berkeley: University of California Press, ۲۴-۴۴.
Cockburn, C (۲۰۰۷) From Where We Stand: War, Women’s Activism and Feminist Analysis. London: Zed Books.
Efrati, N (۲۰۱۲) Women in Iraq: Past Meets Present. New York: Columbia University Press
El-Tahawy, M (۲۰۱۲) "Why do they hate us?, in Foreign Policy, May/June ۲۰۱۲, http://www.foreignpolicy.com/articles/۲۰۱۲/۰۴/۲۳/why_do_they_hate_us
Enloe, C (۱۹۸۷) "Feminist thinking about war, militarism and peace‘, in Hess, B.B. and Feree, M.M. Analyzing Gender: A Handbook of Social Science Research, Newbury Park: Sage, ۵۲۶-۴۷.
Enloe, C (۱۹۹۰) Bananas, Beaches & Bases: Making Feminist Sense of International Politics. Berkeley: University of California Press.
Enloe, C (۲۰۰۰) Maneuvers: The International Politics of Militarizing Women’s Lives. Berkeley: University of California Press.
Foreign & Commonwealth Office (۲۰۰۲) ―Saddam Hussein: Crimes and Human Rights Abuses.‖ November ۲۰۰۲. http://usiraq.procon.org/sourcefiles/FCOSaddamdossier.pdf
Hardi, C (۲۰۱۲) Gendered Experiences of Genocide: Anfal Survivors in KurdistanIraq. Farnham: Ashgate.
Human Rights Watch (۲۰۰۴) The road to Abu Ghraib‘, June ۲۰۰۴. http://www.hrw.org/sites/default/files/reports/usa۰۶۰۴.pdf
Human Rights Watch (۲۰۰۹) "Iraq: Stop Killings for Homosexual Conduct‘, ۱۷ August ۲۰۰۹. http://www.hrw.org/news/۲۰۰۹/۰۸/۱۷/iraq-stop-killings-homosexual-conduct
Human Rights Watch (۲۰۱۱) "At a Crossroads: Human Rights in Iraq Eight Years After the US-Led Invasion‘ (New York, February ۲۰۱۱). http://www.hrw.org/sites/default/files/reports/iraq۰۲۱۱W.pdf
Human Rights Watch (۲۰۱۴) "No one is safe‘: Abuses of Women in Iraq‘s Criminal Justice System‘. http://www.hrw.org/reports/۲۰۱۴/۰۲/۰۶/no-one-safe
Human Rights Watch (۲۰۱۵) "ISIS Escapees describe systematic rape: Yezidi survivors in need of urgent care‘. April ۱۴ ۲۰۱۵. https://www.hrw.org/news/۲۰۱۵/۰۴/۱۴/iraq-isis-escapees-describe-systematic-rape
Kandiyoti, D. (۲۰۰۷) "Between the Hammer and the Anvil: Post-conflict reconstruction, Islam and Women’s Rights’, in Third World Quarterly Vol. ۲۸ , No. ۳, ۲۰۰۷, pp. ۵۰۳-۵۱۷.
Long, S (۲۰۱۲) "Massacre of emos in Iraq goes to the core of damaged society‘, The Guardian – Comment is free. ۱۸ March ۲۰۱۲. http://www.theguardian.com/commentisfree/۲۰۱۲/mar/۱۸/iraq-massacre-emoskilling-gay
Malik, N (۲۰۱۲) "Do Arab men hate Arab women? It‘s not that simple! ―, Comment is Free, The Guardian; ۲۵ April ۲۰۱۲;http://www.guardian.co.uk/commentisfree/۲۰۱۲/apr/۲۵/arab-men-women-monaeltahawy?newsfeed=true
Mlodoch, K. (۲۰۰۹) "We want to be remembered as strong women and not as shepherds – Anfal surviving women in Kurdistan-Iraq struggling for agency and acknowledgement‘, in Journal of Middle East Women's Studies vol. ۸, Issue ۱, (Winter ۲۰۱۲): ۶۳-۹۱.
Mojab S (۲۰۰۱) (ed) Women of a Non-Nation State: The Kurds. Mazda CA: Costa Mesa.
Mojab, S (۲۰۰۳) "Kurdish Women in the Zone of Genocide and Gendercide‘, AlRaida Vol XXI, No ۳ (Fall ۲۰۰۳): ۲۰-۲۵.
Omar, S (۱۹۹۴) "Honour, Shame and Dictatorship‘, in F. Hazelton (ed.) Iraq since the Gulf War: Prospects for Democracy. London & New York: Zed Books.
Office of International Women‘s Issues (۲۰۰۳) ―Iraqi Women under Saddam‘s Regime: A Population Silenced. March ۲۰ ۲۰۰۳. http://۲۰۰۱-۲۰۰۹.state.gov/g/wi/rls/۱۸۸۷۷.htm
Rohde, A (۲۰۱۰) State-Society Relations in Ba‘thist Iraq. London & New York: Routledge.
Russell, B (۲۰۰۲) ―Blair Hears Iraqi Women‘s Stories of Abuse and Suffering.‖ Independent, December ۳ ۲۰۰۲.
Seikaly, S & Mikdashi M,(۲۰۱۲) ―Let‘s Talk About Sex‖, Jadaliyya, ۲۵ April ۲۰۱۲, http://www.jadaliyya.com/pages/index/۵۲۳۳/lets-talk-about-sex
UNAMI OHCHR (۲۰۱۴) "Report on the Protection of Civilians in Armed Conflict in Iraq‘, ۶ July – ۱۰ September ۲۰۱۴. http://www.ohchr.org/Documents/Countries/IQ/UNAMI_OHCHR_POC_Report_FIN AL_۶July_۱۰September۲۰۱۴.pdf
UN New Centre (۲۰۱۵) "Sold for a packet of cigarettes: UN envoy fights to help women suffering sexual violence in the Middle East‘, ۱۸ June ۲۰۱۵. http://www.un.org/apps/news/story.asp?NewsID=۵۱۱۹۶#.VZ۱NjO۱VhHw
White House Office of the Press Secretary (۲۰۰۳) ―President Bush Meets with Iraqi Women Leaders.‖ November ۱۷ ۲۰۰۳. http://georgewbush-whitehouse.archives.gov/news/releases/۲۰۰۳/۱۱/۲۰۰۳۱۱۱۷-۴.html
Wibben, A (۲۰۰۴) "Feminist international relations: Old debates and new directions‘. Brown Journal of World Affairs, ۱۰ (۲) ۹۷-۱۱۴.
Wibben, A (۲۰۱۱) Feminist Security Studies: A Narrative Approach. London & New York: Routledge.