موضوع روز:

خشونت جنسی در عراق: چالش ‏هایی برای سیاست فراملی فمینیستی

Sunday, June 5, 2016



ناجه العلی 
دانشگاه سواس لندن

برگردان: مهتاب.م


چکیده
این مقاله خشونت‌های جنسی داعش در عراق علیه زنان، خصوصاً زنان ایزدی را در بستر سابقه تاریخی خشونت جنسی و جنسیت‏مبنایِ گسترده‌تر مورد بحث قرار می‌دهد. مقاله همچنین به مباحثات فمینیستی در مورد چگونگی رویکرد و تحلیل خشونت جنسی و به صورت وسیع‌تر خشونت جنسیت‏مبنا به ویژه در عراق و به صورت کلی‏تر در خاورمیانه ورود می‏کند. من با به رسمیت شناختن اهمیت موقعیت‏مندی ، استدلالم را بر علیه مواضع دوگانه و در راستای نیاز به نگاه کردن به  هر دو شکل ساختاری کلان قدرت مربوط به امپریالیسم، نئولیبرالیسم و جهانی شدن از یک سو، و نمودهای بومی پدرسالاری، تفاسیر مذهبی و رویه‌ها و هنجارهای فرهنگی از سوی دیگر ارائه می‏کنم. در پایان، مقاله‏ی حاضر این مسئله را مورد مداقه قرار می‏دهد که همبستگی فمینیستی فراملیتی در ارتباط با خشونت جنسی داعش در عراق چه شکلی خواهد داشت.

کلمات کلیدی: 
زنان ایزدی، اقلیم کردستان عراق، خشونت جنسیت‏مبنا، داعش، موقعیت‏مندی

مقدمه

رخدادهای اخیر در عراق، در همسایگی آن در سوریه و نقاط دیگر در منطقه که دولت خودخوانده‏ی اسلامی (که با نام داعش نیز شناخته می‌شود) بر آنها تسلط دارد، به وضوح مرزهای قساوت‌های غیرانسانی را گسترده‏تر کرده ‏است. روایت‌های بازماندگان خشونت جنسی به دست داعش، فراتر از هولناک است. با این حال، خشونت جنسی، به صورتی که امروزه شاهد آنیم، در خلأ اتفاق نیفتاده، بلکه زنان و مردان عراقی در دوران پیش از حمله به عراق نیز مانند دوره‏ی پس از آن با خشونت جنسی و به طور گسترده‏تر خشونت جنسیت‏مبنا  مواجه بوده‌اند. بدون اینکه بخواهم قتل‏عام و خشونت‏هایی که داعش مرتکب شده را کم‏اهمیت نشان دهم، چندی است در مورد علاقه‏ و توجه کم و محدودی که توسط رسانه‌ها، سیاست‌گذاران و عموم در ارتباط با تداوم خشونت جنسی و جنسیت‏مبنا در عراق امروزه، و بلکه حتی پیش از پیدایش داعش در عراق ابراز شده، احساس پریشانی و اضطراب می‌کنم. چنان که محققان فمینیست مانند سینتیا انلو  (۱۹۸۷، ۱۹۹۰، ۲۰۰۰)، سینتیا کاکبرن  (۱۹۹۹، ۲۰۰۴،۲۰۰۷) و انیک.تی.آر.ویبن  (۲۰۰۴، ۲۰۱۱) و برخی دیگر استدلال کرده‌اند، ما نیاز داریم تسلسل خشونت را پیش و پس از درگیری‌ها و جنگ‌ها، و از سطح شخصی/خانگی تا سطح بین‌المللی تشخیص دهیم. به طور عینی‏تر، مرتکبان خشونت جنسی و جنسیتی طیفی گسترده در عراق هستند؛ از آن جمله شبه‏نظامیان متصل به حکومت عراق و دیگر احزاب سیاسی، گروه‏های شورشی مختلف که علیه حکومت و اشغال‌گران پیشین می‌جنگیدند، باندهای تبهکاری، اعضای خانواده و تا سال‏های اخیر، نیروهای اشغالگر هم بودند. 

پریشانی و اضطراب من از عدم قطعیت فزاینده در تاکتیک‌ها و استراتژی‌های فمینیستی در این موقعیت بحرانی تاریخی نیز ناشی می‌شود. برای من بسیار سخت بوده که تصمیم بگیرم همبستگی فراملی فمینیستی، در وضعیتی که بسیاری فمینیست‏های عراقی و مقاومت کُردها در مقابل داعش که در رُژاوا (شمال سوریه) و در جاهای دیگر در منطقه می‎جنگند، درخواست مداخله نظامی به صورت حملات هوایی را داده‌اند، چگونه باید باشد. من که به شدت علیه این ایده که مداخله‏ی نظامی در بستر حمله به عراق در سال ۲۰۰۳ و اشغال متعاقب آن می‌تواند آزادی زنان را همراه داشته باشد استدلال کرده‌ام   (العلی و پرت ، ۲۰۰۳)، صورت‏بندی و بیان همان موضع شفاف در مباحثات مربوط به حملات هوایی هدفمند در رژاوا (کردستان غربی، شمال سوریه) و به‌صورت گسترده‌تر در سوریه را غیرممکن می‌دانم، وضعیتی که در آن واکنش‌های من نسبت به موقعیت پیشین بسیار با قطعیت کمتر و درهم بوده است.

در ادامه، استدلال خواهم کرد که مهم است اشکالِ حادِ خشونت جنسی در ارتباط با داعش را تاریخی کرده و آن را در بافتار ش ببینیم، نه به منظور کوچک شماردن ابعاد و پیامدهای آسیب‌زننده آن، بلکه برای عمیق‌تر کردن فهم‏مان در مورد ریشه‌ها، وضعیت و راه‌های مقابله با آن. من با این مقاله قصد دارم در مباحثات فمینیستی اخیر در مورد اینکه چگونه با خشونت جنسی در خاورمیانه برخورد کنند و آن را توضیح دهند، ورود کرده و در عین حال به شیوه‏های مختلفی که خشونت جنسی از آن طریق به ابزاری در دست طیفی از هیئت‌ها و بازیگران سیاسی تبدیل شده است، توجه ‏کنم. در سطح گسترده‌تر، هدف من این است که در مباحث در مورد چالش‏های سیاست‏ فراملی فمینیستی مشارکت کنم و چیزی به آن بیافزایم.

این مقاله بر مبنای تحقیقات جاری من در مورد  مفاهیم جنسیتی در دیکتاتوری حزب بعث، جنگ، حمله، اشغال، نظامی‏گری و افراطی‌گری اسلامی در عراق مرکزی و جنوبی و اقلیم کردستان عراق (اقلیم) است. در طول ۱۵ سال گذشته قصد داشته‌ام که هنجارها و روابط جنسیتی در عراق، اقلیم کردستان و جوامع پراکنده از این مناطق در جهان را ثبت و تحلیل کنم. بدین منظور هم در مشاهدات، فعالانه شرکت داشته‌ام و هم اینکه تاکنون عمدتاً با زنان عراقی و همچنین با تعدادی از مردان مصاحبه کرده‌ام. در این مقاله من هم از مطالبی که پیش از این چاپ شده (العلی ۲۰۰۷، العلی و پرت ۲۰۰۹) و هم مواد اولیه‏ی چاپ‏نشده و تجربی که اخیراً از طریق مصاحبه‌های غیر رسمی با فعالان حقوق زنان ساکن بغداد، اَمان، اربیل، سلیمانیه و لندن، گردآوری شده‌اند، بهره خواهم‏برد. در ادامه، پیش از پرداختن به جنایت‏های مرتبط با داعش،  خشونت جنسی را مورد بحث قرار می‌دهم و اینکه چگونه ابزاری شده است و/ یا  در زمان رژیم بعث و در دوره‏ی پس از جنگ مورد بی‌توجهی قرار گرفته است. به هر روی، من کار را با مداقه و تأمل در مورد اهمیت موقعیت‏مندی هنگام پرداختن به مسئله‏ی خشونت جنسی در عراق آغاز و مقاله را با اشاره به چالش‏های  صورت‏بندی و بیان  یک سیاست منسجم فراملی فمینیستی و هم‏بستگی در این لحظه حساس تاریخی، تمام می‌کنم.

موقعیت‏مندی متقاطع 
من اغلب هنگام صحبت در مورد خشونت جنسی در عراق با این مساله‏ی بغرنج مواجه بوده ام. خشونت جنسی شایع است. هیچ شکی در آن نیست. با این حال، ابزاری کردن سیاسی خشونت جنسی نیز گسترده است، و اغلب هم در وسعت و هم در خطرات آن حساسیت‌زایی و اغراق شده‏ است. از این ابزار برای دیگری ساختن و محروم کردن افراد از خصائص انسانی استفاده می‌شود، چه در رابطه با درگیری‏های میان مذاهب، روابط متقلبانه و پیچیده میان رهبران سیاسی غرب و خاورمیانه، یا اهریمن ساختن از پناهجویان و مهاجران. برای مثال، افرادی از ما که در اروپا زندگی می‏کنیم با مباحثات وسواس‏گونه در مورد جرایم ناموسی در سیاست‏های مهاجرتی اروپا آشنایی داریم. بدون شک، جرایم ناموسی و قتل‏ها یک مشکل جدی هستند، خصوصاً در رابطه با مناطق کُردنشین و جوامع کُرد پراکنده در  اروپا (علی‏نیا‏ ، ۲۰۱۲؛ بغیکانی ، ۲۰۰۵، ۲۰۱۰؛ مجاب  ۲۰۰۱، ۲۰۰۳). با این حال روایت‏های رسانه‏ای و سیاستی در مورد جرایم ناموسی اغلب به طرزی باورنکردنی ذات‏گرایانه و با زدن داغ ننگ و سرسری گذشتن از کنار انواع وضعیت‏های پیچیده همراه هستند. مباحثات اخیر در مورد آزار جنسی زنان در در جشن سال نو در کلن توسط کسانی که به نظر می‏رسید اغلب مهاجران و پناهجویان خاورمیانه‏ای و شمال آفریقایی باشند، دشواری پرداختن به خشونت جنسی و نژادپرستی به صورت هم‏زمان را آشکار کرده است.

گفتمان‏ها در مورد خشونت جنسی اغلب به عنوان بخشی از گفتمان‏های فرهنگ‌گرای نژادپرستانه و مذهبی تنظیم می‌شوند: جایی که فرهنگِ "وحشیانه" آنها ذاتاً متفاوت با فرهنگ متمدن ما ست، و آنجا که این تفاوت بیشتر و شدیدتر نشان داده می‌شود در مسئله‏‏ی بدن زنان و برخوردها در گرایش‌های جنسی نادگرجنس‏گراهنجار  است. من با ارزیابی لیلا ابولقود (۲۰۱۳) در کتاب آیا زنان مسلمان نیاز به نجات دارند؟ موافقم که مقصر دانستن فرهنگ، "تنها به معنای بی‏معنی‏کردن فرهنگ‏ها، تهی‏کردن نظام‏های اخلاقی از پیچیدگی‏شان، و پنهان کردن مداخلات اجتماعی و سیاسی که هیچ جامعه‌ای را از آن راه گریزی نیست، نبوده؛ بلکه به معنای پاک کردن تاریخ است" (ابولقود، ۲۰۱۲:۱۳۶). من همچنین با ابولقود در این مورد نیز موافقم که آن چه اغلب در مباحثات نایده گرفته می‏شود شناسایی تغییر و تحولات تاریخی پویا و اقتصادِ سیاسی‏های خاصی است که بر زنان، مردان، خانواده‌ها و زندگی روزمره‏ی همه‏ی جوامع تاثیر می‌گذارد (همان). 

در کار مشترک قدیمی‏تر خود با نیکولا پرت (۲۰۰۹) که با عنوان چه نوع آزادی؟ زنان و اشغال عراق منتشر شد، ما در مورد این بحث کردیم که از زمان سقوط رژیم بعث در سال ۲۰۰۳ بر سر زنان در عراق چه آمده‏است؟ لفاظی‏های رسمی زنان عراقی را در صحنه‏ی مرکزی قرار داده‏اند، اما ما نشان دادیم که در واقعیت حقوق زنان و زندگی آنها، به نام دستورکارهای سیاسی رقیب مورد استثمار قرار گرفته است. ما همچنین سعی کردیم این دید گسترده- حتی میان برخی فعالان صلح و ضدجنگ متجدد-  را به چالش بکشیم که امری ذاتی در فرهنگ مسلمانان، خاورمیانه‌ای‏ها و عراقی‌ها، در تشدید خشونت و نقض سیستماتیک حقوق زنان مسئول است. ما استدلال کردیم که اسلام یا "فرهنگ" نبود که زنان عراقی را به درون خانه‏هایشان کشاند. در عوض، ما شرایط اجتماعی اقتصادی سیاسی واقعی که به سرعت در حال تغییر بود را در کنار طیفی از عوامل ملی، منطقه‏ای و بین‏المللی مقصر می‏دانیم (العلی و پرت، ۲۰۰۹). 

طی سال‏های گذشته، من زمان و انرژی زیادی را به عنوان یک فرد دانشگاهی و به عنوان یک کنشگر صرف بحث و استدلال علیه "فرهنگی‏کردن" مسائل مرتبط با جنسیت- به‏ ویژه در ارتباط با خشونت جنسیت‏مبنا در وضعیت عراق- کرده‏ام. برای سال‏ها، من احساس اجبار کرده بودم که بگویم و بنویسم: مسئله "فرهنگ آنها" نیست، بلکه مسئله اقتصاد سیاسی است. مسئله دیکتاتوری‏های اقتدارگرا و تفاسیر و اقدامات پدرسالارانه محافظه‏کار است. مسئله مداخلات خارجی، حملات و سیاست‏های جنسیتی آنهاست (العلی، ۲۰۱۴). من نمونه‏ای را در تأیید اهمیت تقاطع مطرح کرده‏ام، بدین معنی که تلاش برای حقوق زنان با تلاش و مبارزه علیه نابرابری‏های دیگر، که در عراق معادلِ مبارزه با امپریالیسم، سیاست‏های نئولیبرالیسم، اقتدارگرایی، و خصوصاً مذهب‏گرایی است، تقاطع پیدا می‏کند.

به دلیل سکونت در لندن، افکار فمینیستی من قطعاً با تلاش علیه نژادپرستی و اسلام هراسی نیز تقاطع پیدا می‏کند. در طی این سالیان سعی کرده‏ام که در مورد نقض سیستماتیک حقوق بشر و حقوق زنان در عراق دفاعی برخورد نکنم. با این حال باید اعتراف کنم که شخصاً  در اجبار مداوم خودم برای مبارزه با اسلام هراسی و نژادپرستی، احساس شکست می‏کنم و در این روند، گاهی اهمیت شکل‏هایی از خشونت جنسی و جنسیت‏مبنا، به حاشیه رانده‏شدن سیاسیِ زنان و مردانی که در ایده‌آل‏های دگرجنس‏گراهنجار جا نمی‌افتند و همچنین رفتارهای اجتماعی شدیداً محافظه کارانه در مورد هنجارها و روابط جنسیتی را خوار شمرده‏ ام. 

و من اینجا باید از موضع لیلا ابولقود در "آیا زنان مسلمان احتیاج به نجات دارند؟" فاصله بگیرم. در عین حال که با انتقاد وی در مورد استفاده و سوءاستفاده از درخواست برای حقوق زنان در بستر توجیه مداخلات نظامی و سیاست‏ها و رفتارها در مورد مهاجران موافقم، اما نمی‌توانیم اینجا متوقف شویم. متواضعانه باید بگویم که این ایده‏ی یکی از دانشجویان پیشینم و فعال فمینیست از لبنان، لین هاشم، بود که زمانی که فوق لیسانس خود را در مطالعات جنسیت با ما در دانشگاه سواس می‌گذراند در موقعیت‏های متعددی مأیوس شد: "چرا شما محققان فمینیست ساکنِ غرب در گفتمان‏های ضد اسلام‏هراسی و ضد شرق‏شناسانه‏ی خود گیر کرده‌اید؟ چرا به مقابله با شرق‏شناسی و امپریالیسم در برابر مقابله با نابرابری‏های محلی و منطقه‏ای از جمله آنهایی که با افراط گرایی مذهبی همراهند ارجحیت می‏دهید؟" این سرخوردگی و ناامیدی وی متعاقباً توسط دانشجویان و دوستان متعدد دیگری که در فعالیت‏های فمینیستی در خاورمیانه فعال بودند، ابراز شده است، و اخیراً توسط  لاما ابو اُده  (۲۰۱۵) در " از ما بهتران: ضد امپریالیست در برابر کنشگر بومی" صورت‏بندی و بیان شده است. ابواده با انتقاد شدید از دانشگاهیان ضد امپریالست که عموماً در آمریکا ساکن و منتقد فمینیست‏ها و فعالان حقوق همجنسگرایان و ترنس‏ها و کوییرها (LGBTQ) در منطقه هستند، تابویی را می‏شکند.

در عمل، آنچه که تنش اغلب به آن فروکاسته میشود این مسئله است که آیا باید به سیاست‏های نواستعماری و امپریالیستی (خصوصاً آنهایی که به آمریکا و اسرائیل مرتبط اند)، و همچنین به اقتصادهای نئولیبرال به عنوان عوامل ریشه‏ایِ نابرابری‏های جنسیت‏مبنا و شیوه‌های سرکوب در خاورمیانه نگاه کنیم، و یا باید به فرهنگ‏های ملی و محلی و نمودهای بومی ِپدرسالاری نگاه کنیم. این مواضع مختلف در واکنش به مقاله‏ی مناقشه‏‌ برانگیز و  مسئله‏مند  مونا التهاوی  (۲۰۱۲) با عنوان "چرا آنها از ما متنفرند" که در مجله‏ سیاست خارجی  در آوریل ۲۰۱۲ چاپ شد، شدت بسیار بیشتری پیدا کردند. چنان که پیشتر گفتم در مقاله مونا التهاوی که در آن ظاهراً مردان خاورمیانه‏ای را به عنوان یک گروه بابت سرکوب‌ و اقدامات تبعیض آمیز علیه زنان خاورمیانه‏ای به عنوان یک گروه سرزنش می‏کند، موارد بسیاری مسئله‏مند بودند (العلی، ۲۰۱۴). نویسندگان متعددی انتقادات بسیار خوبی ارائه کردند، که به بی عدالتی‏های ساختاری و ریشه‏دارِ تاریخی و شیوه‌های سرکوب، مانند استعمار، سرمایه‏داری، اقتدارگرایی، پدرسالاری و نئولیبرالیسم اشاره می‏کنند که بر تمامی زنان و مردان در منطقه تأثیر می‏گذارد (سیکالی و میکداشی ، ۲۰۱۲؛ مالک  ۲۰۱۲). با این حال، بر خلاف ملاحظات خودم در مورد صورت‏بندی کلی، محتوا و لحن مقاله‏ی التهاوی، بابت فقدان تلاش‏های جدی برای نگاه به داخل، نام بردن و روبه‏رو شدن با رفتارها، هنجارها، اقدامات و روابطی که نمی‌توانند به سادگی توسط الگوها، نیروها و روندهای خارجی و ساختاری، توضیح داده شوند پریشان و مضطرب هستم. من معتقدم که این رویکرد دوگانه- تمرکز بر رویکردها و کارکردهای فرهنگ پدرسالارانه از یک سو و سیاست‏های امپریالیستی و اقتصاد نئولیبرالی از سوی دیگر- کمکی نخواهد کرد و بیشتر بازتاب‏دهنده‏ی برخی موضع‏گیری‏های مشخص و اغلب واگرا است تا آن که واقعیات تجربی پیچیده‏ای که ما به عنوان کنشگران و دانشگاهیان با آن روبرو هستیم را بازتاب دهد. 

واضح است که من نمی‏توانم از موقعیت‏مندی‏ و از مخاطبان خود فرار کنم، از این امر که در لندن ساکنم که این مسئله با مسئولیت‏ها و نقاط توجه و تأکید خاصی برایم همراه خواهد بود. با این وجود، به جای کمک به تابو کردن و مسکوت گذاردن خشونت جنسی و جنسیت‏مبنای گسترده‌تر در درون سیاست داخلی عراق از یک سو، و گفتمان‏های فرهنگ‏زده‏ی ذات‏گرا و حساسیت‏زا از سوی دیگر، ما نیاز داریم که راه‏های متنوع و حقیقتاً متقاطعی را برای سخن گفتن از این خشونت‏ها پیدا کنیم. تلاش برای اجتناب از خفت‏گیر شدن در مکان و موقعیت‏مندی – هر قدر هم که این امور ممکن است با توجه به نقش‏های متعدد افراد، تعهدات فراملی و هویت‏های زمینه‏ای سیال باشند- نیازمند  تاریخی کردن است تا از مفاهیم ذات گرایانه‏ی فرهنگ و هویت اجتناب شود. اما این تلاش لازم است به عوامل محلی و منطقه‏ای، هم‏دستی‏ها، ابراز و اقدامات مشخص پدرسالارانه در یک زمینه‏ی تاریخی خاص نیز توجه کند و من معتقدم که به طور بسیار اساسی نیازمند درگیری انتقادی با مردانگی نظامی‏شده و سایر گونه‌های نوظهور مردانگی است. در بافتار امروزه‏ی عراق، این تلاش به طور انضمامی معادلِ بازشناسی این مسئله است که اقدامات و سیاست‏های آمریکا و انگلیس که به حمله و اشغال مرتبطند، به از بین رفتن حقوق زنان و افزایش خشونت جنسی و جنسیت‏مبنا کمک کرده‏است، در عین حال به این مسئله نیز توجه کرده و آن را بازمی‏شناسد که نمودهای محلیِ هنجارها و روابطِ جنسیتی پدرسالارانه‏ی نظامی‏شده و نئولیبرال در مناسبات و مبارزه بر سر قدرت در سطوح منطقه‏ای، (فرا) ملی و محلی و همچنین در رقابت‏های تاریخ‏مند بر سر منابع، فرهنگ‏ها و هویت‏ها نیز ریشه دارند. به طور قطع خشونت جنسیت‏مبنا و جنسی به سادگی بعد از سال ۲۰۰۳ پدیدار نشد بلکه تاریخچه‎ای به قدمت رژیم بعث، که در سال ۱۹۶۸ به قدرت رسید و تا سال ۲۰۰۳ ادامه داشت، و حتی پیش از شکل گیری عراق به عنوان یک کشور (افراطی ، ۲۰۱۲) دارد. ما باید به برخی دینامیسم‏های سیاسی و اقتصادی مرتبط با دولت اقلیم کردستان،به ویژه پس از سال ۱۹۹۱ نیز به دقت نگاه کنیم.



خشونت جنسی در رژیم بعث
دهه‏ی ‏اول رژیم بعث، به رغم ماهیت سرکوبگرانه‏ی آن، عموماً با ویژگی برنامه‏های سکولار و مدرن آن شناخته می‏شود. تحصیل و مشارکت زنان در نیروی کار بخشی جدانشدنی از تلاش رژیم برای ساختن یک جمعیت مولد بود، جمعیتی که می‏شد آن را از طریق سازوکارهای متمرکز یک دولت بسیار اقتدارگرا اداره کرد. من در جایی دیگر به تفصیل در مورد مداخله‏ی فعالانه‏ی دولت در به چالش کشیدن هنجارها و روابط جنسیتیِ غالب که عمدتاً معطوف به اقتصاد در حال گسترش و در جهت پاسخ دادن به نیازهای بازار کار بود، صحبت کرده‏ام (العلی، ۲۰۰۷). تحصیل زنان و مشارکت آنها در نیروی کار به صورت فعالانه توسط دولت تشویق می‏شد، دولت طی دهه های ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰، مراقبت از کودکان به صورت رایگان و دیگر زیرساخت‏هایی را فراهم آورد که ورود زنان به نیروی کار در حال افزایش را تسهیل کند (همان). تحلیلی عمیق از ۳۵ سال حکومت رژیم بعث توجه ما را به سیاست‏ها و رویکردهای  متعارض و متغیر نسبت به زنان و جنسیت جلب می‏کند، که هر نوع ارزیابی تعمیم‏داده شده و اغلب ساده‏انگارانه را به چالش می‏کشد.

واضح است که زنان ساکن در مناطق شهری که اپوزیسیون سیاسی نبودند به وضوح از این سیاست‏های مدرنیزاسیون دولت بهره‏ی بسیار بیشتری بردند تا زنانِ در حومه‏ی شهرها، یا زنان اپوزیسیون که از در خطر بودن زندگی‏شان بیمناک بودند.گزارش‏ها و اظهارات شخصی زنان و مردان عراقی که اپوزیسیون رژیم بودند نشان می‏دهد که خشونت جنسی جزئی جدایی ناپذیر  از نظام هولناک شکنجه در زندان‏های عراق در دوره رژیم بعث بوده‏است ( عفو بین الملل، ۲۰۰۵؛ العلی، ۲۰۰۷؛ دیده بان حقوق بشر، ۲۰۱۴). با این حال، به نظر می‏رسد که موارد مستند بیشتری از زنانی که خشونت جنسی در زندان‏ها را تجربه کرده‏اند نسبت به مردان وجود دارد که این مسئله می‏تواند نتیجه داغ ننگِ اجتماعی شدیدتری باشد که به مردانی که خشونت جنسی، سوءاستفاده و تجاوز را تجربه کرده‏اند، تحمیل می‏شود. 

از دهه ۱۹۸۰ به بعد، در بافتار جنگ ایران و عراق  و جنایات علیه بر مردم کُرد، از زنان به صورت فزاینده‏ای  برای نشانه‏گذاری مرزهای میان باهمستان ‏ها و به دوش کشیدن بار سنگین آبرو و ناموس در جامعه‏ای که بیشتر و بیشتر در حال نظامی شدن بود، استفاده می‏شد. وظایف میهن‏پرستانه‏ی زنان به تولید شهروندان وفادار عراقی و جنگجویان آینده تغییر پیدا کرد. بدن‏های آنان به تدریج به صحنه‏ی سیاست‏های ملی‏گرایانه و نبردها بدل شد (رُده ، ۲۰۱۰). در طول جنگ ایران و عراق (۱۹۸۰-۱۹۸۸) یک سری احکام حقوقی صادر شدند که آزادی‏های زناشویی و تولیدمثلی زنان را کنترل کنند. در دسامبر ۱۹۸۲، شورای فرماندهی انقلاب (RCC) حکمی صادر کرد که زنان عراقی را از ازدواج با غیر عراقی‏ها منع می‏کرد و همچنین حکم دیگری که زنان عراقی که با غیرعراقی‏ها ازدواج کرده‏بودند را از انتقال پول و اموال به شوهران‏شان به عنوان میراث منع می‏کرد (عمر، ۱۹۹۴: ۶۳). در عین حال، مردان عراقی تشویق شده بودند که از زنان ایرانی‏شان طلاق بگیرند در حالی که مردان عراقی تشویق شده بودند که به عنوان بخشی از سیاست‏های عرب‏سازی در شمال با زنان کُرد ازدواج کنند. طی این مدت، زنان اسلام‏گرا و کُرد مورد شکنجه و خشونت جنسی قرار می‏گرفتند، که نه تنها قربانیان زن را تحقیر می‏کرد بلکه خویشاوندان مرد آنها را هم "بی‏ناموس" می‏کرد (العلی، ۲۰۰۷: ۱۶۸-۱۶۹). 

شناخته‏شده‏ترین قتل‏های سیستماتیک و همین‏طور آزارهای جنسی در طی سالهای ۱۹۸۷-۱۹۸۸ در عملیات انفال اتفاق افتاد، که به ظاهر ضدشورشی علیه مقاومت کردستان اما در واقع یک برنامه به دقت برنامه‏ریزی‏ و اجرا شده برای تصفیه نژادی بود که تخمین زده می‏شود در آن ۵۰ هزار تا ۲۰۰ هزار نفر کشته شدند، که بیشتر آنها مردان و پسران نوجوان بودند . هزاران روستای کُردنشین به صورت سیستماتیک نابود شده و بیش از یک میلیون و نیم از ساکنان آنها به اردوگاه‏هایی بدون آب، برق یا فاضلاب تبعید شدند. دیگران نیز در راه خروج از روستاهایشان اعدام شدند. تحت رهبری علی حسن المجید، پسرعمو‏ی صدام حسین، عملیات انفال مشخصاً با سلاح‏های شیمیایی، مانند گاز خردل و اعصاب مرتبط بوده است. تأثیرات بلندمدت استفاده از این سلاح‏ها شامل اشکال مختلف سرطان، ناباروری و بیماری‏های ارثی می‏شود. این مساله فراتر از محدوده‏ِی این مقاله است که اساساً وسعت و عمق خشونت جنسی علیه زنان کُرد در آن زمان را مورد بحث قرار دهد.  چومان هاردی  (۲۰۱۱) و همچنین کارن ملودوچ  (۲۰۰۹)  به صورت عمیق در مورد تجربه ها و خاطرات زنان از انفال نوشته اند. کتاب تأثیرگذار هاردی "تجربه‏های جنسیتی نسل‏کشی: بازماندگان انفال در کردستان عراق"(۲۰۱۱) به سوءاستفاده‏ی جنسی سیستماتیک و از آن جمله به تجاوز به زنان در اردوگاه‏ها می‏پردازد. وی همچنین تأکید می‏کند که بر خلاف حجم بالای مستندات و اسناد و منابع موجود، به جز پوشش رسانه ها درست پس از عملیات، انفال به شدت از طرف  جامعه‏ی بین‏المللی ناشناخته باقی ماند.

در حالی که وسیع‏ترین خشونت جنسی را تجاوز و سوءاستفاده‏ی سیستماتیک از زنان کُرد چه به عنوان بخشی از عملیات انفال و چه به عنوان زندانیان سیاسی یا خویشاوندان فعالان مظنون به مخالف با دولت، تشکیل می‏دهد، ، اتفاقات مهم دیگر با شدت کمتری به ترس و هراس در میان مردم، خصوصاً در بغداد منجر شد. بدنام‏ترین آنها جرایمی هستند که اودای ، پسر صدام حسین، مرتکب می‏شد که برای لذت جنسی مرتباً زنان و دختران جوان عراقی را می‏دزدید و به آنها تجاوز می‏کرد. زنان متعددی که در طول دهه‏ی گذشته با آنها مصاحبه کرده‏ام به وضوح داستان‏های زنان جوانی که دزدیده شده بودند و ترس گسترده‏ای که این اتفاقات بر خانواده ها به وجود آورده بود را به خاطر می آوردند. برای نمونه، آلیا جی. ، با پس‏زمینه‏ای از طبقه‏ی متوسط، که در دهه ۱۹۸۰ نوجوان و در دهه ۱۹۹۰ زنی جوان بود که در بغداد رشد می‏کرد، از این که آزادی رفت و آمد وی به دلیل ترس از اودی به شدت مختل شده بود شکایت می‏کرد: 

مادرم که در دهه ۶۰ و ۷۰ در بغداد بزرگ می‏شد نسبت به زمانی که خودم و خواهرانم بزرگ می‏شدیم آزادی بسیار بیشتری داشت. خانواده من کاملاً آزاد و راحت بودند، اما پدر و مادرم همیشه نسبت به این که ما توسط اودای یا یکی از همراهانش دیده شویم نگران بودند. ما خانواده‏ای را می‏شناختیم که دخترشان توسط اودای دزدیده و مورد تجاوز قرار گرفته بود. وحشتناک بود. خانواده بسیار حامی وی بودند، اما او هیچ وقت از این شرایط سخت به طور کامل بهبود نیافت و برچسب‏های مختلف و داغ ننگ را به خاطر آن تجربه کرد. بعد از آن که آن اتفاق افتاد، والدین  من نسبت به ما بسیار سخت‏گیرتر شدند، و ما اجازه نداشتیم خودمان به تنهایی بیرون برویم. پدرم همچنین نسبت به لباس‏هایی که می‏توانستیم بپوشیم سخت‏گیرتر شد.

اودای و شبه نظامیان بدنام او با موج قتل‏های کسانی که مظنون به کارگری جنسی بودند و قوادان در سال   ۲۰۰۰ نیز مرتبط هستند. براساس روایت‏های زنان عراقی متعددی که با آنها صحبت کردم، که درباره‏‏ی ترس‏شان در زمانی که در مورد گردن زدن تعداد زیادی از زنان مظنون شنیده بودند به من گفتند، همانگونه در گزارش عفو بین المللی در سال ۲۰۰۱ آمده است: 

در اکتبر ده‏ها زن متهم به روسپیگری را بدون هیچ روند قضایی در بغداد و دیگر شهرها سر بریدند. مردان مظنون به قوادی را نیز سر بریدند. این قتل‏ها بنا بر گزارشات در حضور نمایندگان حزب بعث و اتحادیه عمومی زنان عراقی  انجام می‏شد. اعضای گروه شبه‏نظامی فداییان صدام  که توسط اودای صدام حسین در سال ۱۹۹۴ ایجاد شده بود ، از شمشیر برای اعدام قربانیان در جلوی خانه هایشان استفاده میکردند. بنا بر گزارشات برخی قربانیان به دلایل سیاسی به قتل رسیدند. 

در طی دهه ‏های ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰، همچنان که رژیم هرچه بیشتر به خشونت از جمله خشونت جنسی پناه می‏بُرد تا جمعیتی که به مرور ناراضی می‏شدند را تحت کنترل نگه دارد، فعالان حقوق بشر و حقوق زنان عراقی پراکنده در خارج از کشور، خصوصاً آنهایی که در انگلیس و آمریکا ساکن هستند، سعی کردند آگاهی را بالا ببرند و از میان سیاستمداران غربی و رسانه‏ها حمایت جلب کنند. لیلا جی، فعال حقوق زنان چپ گرای ساکن لندن به من گفت:

در طی و بعد از عملیات انفال علیه کُردها، ما به دفعات متعدد سعی کردیم که توجه حکومت را جلب کنیم. زمانی که صدام از سلاح‏های شیمیایی علیه کُردها استفاده می‏کرد، آیا هیچ سیاستمداری هیچ کاری در این کشور انجام داد؟ خواهران کرد ما توسط سربازان مورد ضرب و شتم و تجاوز قرار می‏گرفتند. ما به نمایندگان‏مان در مجلس نامه نوشتیم، به دولت نامه نوشتیم، سعی کردیم برنامه‏هایی ترتیب دهیم. بسیار به ندرت کسی می‏خواست گوش دهد و توجه کند. ناگهان، بعد از ۱۱ سپتامبر، سیاستمداران انگلیسی و آمریکایی بسیار مشتاق بودند که در مورد زنانی که در رژیم صدام مورد تجاوز قرار می‏گرفتند بشنوند. همچنین، همه شروع کردند به صحبت کردن در مورد گردن زدن روسپیان حتی با وجود اینکه ۱۰ سال پیش، بدون اینکه هیچ سیاستمدار غربی اعتراضی کند، اتفاق افتاده بود.

لیلا، مانند بسیاری فعالان زن عراقی دیگر که در طی این سال‏ها با آنها صحبت کردم، تأیید می‏کند که خشونت جنسی در زمان رژیم بعث اتفاق می‏افتاد. اما در عین حال، او زمان‏بندی و شیوه‏ای که سیاستمداران آمریکایی و انگلیسی و رسانه ها درست بعد از ۱۱ سپتامبر و در زمان منتهی به حمله با آن شروع به تمرکز بر خشونت جنسی کردند را زیر سؤال می‏برد. با این حال، تعداد کمی از زنانی که با آنها به فاصله‏ی کمی پس از حمله آمریکا به عراق مصاحبه کردم به شدت قساوت‏هایی که  سربازان رژیم عراق علیه کردها مرتکب شده‏بودند را انکار می‏کردند. همیشه برای من روشن نبود که آیا آنها واقعاً عقیده داشتند که این قساوت‏ها اتفاق نیفتاده است اما به نظر من ‏رسید که آنها با میل خود پروپاگاندای رژیم را پذیرفته بودند و این به رغم این واقعیت بود که به نظر می‏رسید قسمت عمده‏ای از جمعیت از این که نباید به تبلیغات و لفاظی‏های رژیم اعتماد کرد، آگاه بودند. 

من و نیکولا پرت (۲۰۰۹) قبلاً استدلال کرده‏ایم که زنان عراقی پیش از شروع حمله و در طول زمان اشغال مورد استفاده‏ی ابزاری قرار گرفتند. برای مثال، مقامات بالارتبه آمریکایی، از جمله مشاور امنیت ملی در آن زمان، کاندولیزا رایس و معاون رئیس جمهور دیک چنی، با "زنان برای عراق آزاد"، یک گروه تازه تأسیس فعالان اپوزوسیون عراقی که توسط وزارت امور خارجه دولت آمریکا بعد از ۱۱ سپتامبر حمایت می‏شد، دیدار کردند تا داستان‏های شخصی‏شان را بشنوند و در مورد آینده کشور صحبت کنند (العلی و پرت ۲۰۰۹: ۵۶). وزارت امور خارجه‏ی آمریکا سوءاستفاده‏هایی که زنان توسط رژیم عراق تجربه کرده بودند - از جمله سرزدن‏ها، تجاوز و شکنجه را منتشر کرد (دفتر مسائل بین المللی زنان ۲۰۰۳). در انگلیس، تونی بلر با یک هیئت نمایندگی از زنان عراقی در نوامبر ۲۰۰۲ دیدار کرد( راسل  ۲۰۰۲) و دفتر امور خارجی و کشورهای مشترک‏المنافع جرایم رژیم علیه زنان را به عنوان بخشی از سوابق نقض حقوق بشر در عراق فهرست کرد (دفتر امور خارجی و کشورهای مشترک‏المنافع ۲۰۰۲).    

زمان‏بندی این علاقه‏ی ناگهانی نسبت به گرفتاری‏ها و مخمصه ‏های زنان عراقی باید بسیار مورد تأکید قرار گیرد. برای دهه‏ها، بسیاری زنان عراقی فعال در آمریکا و انگلستان تلاش کرده بودند که آگاهی را در مورد نقض سیستماتیک حقوق بشر و حقوق زنان تحت رژیم صدام حسین، و قساوت‏های مرتبط با عملیات انفال علیه کردها و همچنین تأثیر تحریم‏های اقتصادی بر زنان و خانواده‏ها افزایش دهند ( العالی، پرت، ۲۰۰۹: ۵۶). با این حال، طی سالهای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰، صداهای آنها عموماً میان سیاستمداران غربی که در ابتدا صدام حسین را متحد خود در جنگ‏شان علیه نظام اسلامی در ایران می‏دانستند، نشنیده باقی ماند. بعدها، پس از حمله‏ی عراق به کویت، زمانی که صدام حسین دیگر به عنوان متحد در نظر گرفته نمی‏شد، مذاکرات پیرامون تحریم‏های اقتصادی و بحران وسیع‏تر انسانی، جایگزین توجه به اشکال مشخصاً جنسیتی خشونت و نقض‏ حقوق بشر شد. با این وجود، در طول مدت تحریم‏ها (۱۹۹۰-۲۰۰۳) ترکیب بحران اقتصادی، درصد بالای بیکاری، تبلیغات، لفاظی‏ها و سیاست‏های متغیر کشور در کنار حرکت به سمت مذهبی‏گریِ بیشتر به افزایش محافظه‏کاری اجتماعی و رشد اقدامات تبعیض آمیز و اشکال خشونت جنسی، مانند خشونت خانگی، چند همسری و روسپیگری انجامید. 



پس از حمله و اشغال توسط آمریکا
آمریکا حمله به عراق را تا حدی از طریق جلب توجه به سؤاستفاده‏ی رژیم صدام حسین از زنان توجیه می‏کرد (العلی و پرت، ۲۰۰۹). نهادها و سازمان‏های مردم‏نهاد بین‏المللی (اغلب از ایالات متحده و انگلستان) برای آموزش زنان پول دریافت می‏کردند تا آنان را قادر کنند در به‏وجود آوردن صلح، بازسازی و گذار به دموکراسی مشارکت کنند (همانجا). پس از حمله، هیئت‏های نمایندگی که از طرف خود زنان انتخاب شده‏بودند مرتب به واشگنتن سفر می‏کردند؛ کنفرانس‏های مطبوعاتی به میزبانی وزارت امور خارجه برگزار می‏کردند و در نوامبر ۲۰۰۳ با رئیس جمهور بوش در کاخ سفید ملاقات کردند (مسئول مطبوعاتی کاخ سفید ۲۰۰۳). زمانی که همکارم نیکلا پرت در ۲۰۰۵ از واشنگتن بازدید کرد تعدادی از مقامات علاقمند بودند بر دغدغه‏ی دولت آمریکا برای حمایت از زنان در عراق و دیدنِ این که در آینده‏ی این کشوری نقشی ایفا کنند، تأکید بورزند (العلی و پرت، ۲۰۰۹:۵۷). 

به هر حال، علی‏رغم لفاظی‏ها و ادعاها، حمایت و آزاد کردن زنان، مسائلِ زنان و جنسیت به سرعت، هم از دستورکار ِنیروهای اشغالگر و  هم سیاستمداران عراقی خارج شد. از ۲۰۰۳، زنان و مردان عراقی با سطح بالایی از ناامنی، همراه با فقدان حکومت قانون رو به رو بوده‏اند.  هر دوی این عوامل  به شیوه‏های مختلف،  به افزایش خشونت جنسیت‏مبنا و خشونت جنسیتی دامن زده‏اند. سایر چالش‏های اصلی مربوط است به بحرانِ انسانیِ فعلی و فقدان تأسیسات زیربنایی کارآمد و کافی، فساد گسترده، و دولت فرقه‏گرای اقتدارگرای  ناکارآمد که به شدت بر  نیروی شبه‏نظامی و سرکوب متکی است. خشونت خانگی وحشیانه، تهدیدهای زبانی و فیزیکی، اذیت و آزار جنسی، تجاوز، ازدواج اجباری – همین‏طور افزایش صیغه (متعه)- ، قاچاق، روسپیگری اجباری، ختنه‏ی زنان و جنایات ناموسی، شامل کشتن، بخش عمده‏ای از تجربه‏ی وضعیت پس از حمله‏ی آمریکا است. 

چندین گزارش و مصاحبه با فعالان حقوق زنانِ عراقی در همان چند سال اول بعد از حمله نشان می‏داد که در بستر بیکاری گسترده و فقر، زنان به ویژه نسبت به سؤاستفاده‏ی جنسی آسیب‏پذیر بوده‏اند. این نظر توسط یک فعال برجسته حقوق زنانِ  اهل بغداد نیز ابراز شد که به من گفت "شکنندگی نهادهای دولتی و ناتوانی حکومت قانون، فضا را برای باندهای قاچاق انسان، به ویژه برای قاچاق زنان و دختران به منظور سؤاستفاده‏ی جنسی و روسپیگری، ایجاد کرده‏است." زنان و دختران خانواده‏های فقیرِ در جستجوی کار بیشترین قربانیان قاچاق انسان بوده‏اند. این تنها باندهای تبهکاری عراقی نبوده‏اند که در انتقال زنان و دختران به سوریه، اردن، قطر و سایر کشورهای حاشیه‏ی خلیج فارس دست داشته‏اند، بلکه مطابق گزارش دیده‏بان حقوق بشر(۲۰۱۱)، برخی افسران پلیس عراقی نیز در این کار دست داشته‏اند. 

بر اساس گزارش مفصلی که در ۲۰۱۱ توسط "اتحاد قلب زمین برای نیازهای بشر و حقوق بشر" منتشر شد، خشونت جنسیت‏مبنا نهادینه شده‏است: خشونت علیه زنان به قدر کافی به عنوان جرم تلقی نشده و قربانیان با قوانین و عملکردهایی مواجه اند که در آن با قربانیان به عنوان مجرمان برخورد می‏کند. هر قانون حمایتی که ممکن است وجود داشته‏باشد به ندرت اجرا می‏شود چرا که پلیس و قضات با جرائم جنسیت‏مبنا و خشونت جنسی با نرمش برخورد می‏کنند و اجازه می‏دهند مرتکبان این جرائم در مصونیت،  این اعمال را انجام دهند. بدون شک، و چنان که پیشتر ذکر کردم، خشونت جنسی پیش از ۲۰۰۳ وجود داشت. با این وجود، ناتوانی در حمایت از زنان و برپا کردن مکانیسم‏ و روندهای آگاهی‏بخشی مناسب طی سال‏های گذشته، یکی از شکست‏ها و مسئولیت‏های اصلی جامعه‏ی بین‏المللی، به ویژه ایالات متحده و انگلیس، همراه با بازیگران سیاسی اصلی، احزاب و دولت‏های عراقی است. در همان اوایل در ۲۰۰۵، یک فعال حقوق زنان در مصاحبه‏ای با من گفت:

" ارتش و پلیس عراق نه تنها در جلوگیری از خشونت علیه زنان ناتوان اند بلکه خود بخشی از مشکل هستند. برای مثال، آنها با زنانی که قربانیان خشونت خانگی یا قربانیان تجاوز در زمانی که ربوده شده‏بودند، بدون هیچ احترامی رفتار کرده و برخی‏شان حتی قربانیان را مقصر می‏شمارند. ما از مواردی هم خبر داریم که زنان در پایگاه‏های پلیس و درون زندان‏ها مورد اذیت آزار قرار گرفته و حتی به آنان تجاوز شده‏است. ما سعی کردیم این موضوع را با سیاستمداران‏مان مطرح کنیم، اما آنها گوش نمی‏دهند. آمریکایی‏ها و انگلیسی‏ها هم به مسائل دیگری سرگرم‏اند و شکایات ما را پیگیری نمی‏کنند."  

حدوداً یک دهه بعد، یک گزارش دیده‏بان حقوق بشر(۲۰۱۴) به فساد سازمان‏یافته و اشتباهات نظام جنایی عراق پرداخت. در حالی که هم مردان و هم زنان تحت تأثیر این وضعیت قرار می‏گیرند، زنان به طور ویژه آسیب‏پذیر هستند چرا که مکرراً به عنوان مجازات اعضای مذکر خانواده که مظنون به ارتکاب جرم یا دخیل بودن در فعالیت‏های سیاسی هستند، تحت بازداشت قرار می‏گیرند. به خاطر داغِ ننگی که زندانی‏شدن، خصوصاً با توجه به خطر شکنجه و سؤاستفاده‏ی جنسی، به همراه دارد، زنان پس از آزادی، در درون باهمستان‏ها و خانواده‏های خود، دچار آزار و اذیت، طردشدگی و محرومیت بیشتری می‏شوند. این گزارش بیان می‏کند که: 

[…] زنان مورد تهدید و یا اِعمالِ واقعی تعرض جنسی (گاهی در مقابل همسران، برادران، و فرزندان‏شان) قرار می‏گیرند. برخی بازداشت شدگان از فقدان حمایت کافی برای زندانیان زن در مقابل حملات نگهبانان مرد که شامل زندانیان مرد همراه نگهبانان نیز می‏شود، خبر داده‏اند. دو زن گزارش کردند که تعرض جنسی توسط نگهبانان زندان به بارداری آنان منجر شد. زنان و مقامات گزارش دادند که این احتمال که زنی در طول مدت بازداشت و بازجویی پیش از به زندان افتادن (تحویل به زندان) مورد تعرض جنسی قرار بگیرد، بسیار بالاتر است.  ام عقیل، یکی از کارمندان زندان زنان به دیده‏بان حقوق بشر گفت:  ما توقع این را داریم که آنها توسط پلیس در راه انتقال به زندان مورد تجاوز قرار گرفته باشند (دیده‏بان حقوق بشر ۲۰۱۴). 

با استناد به چندین گزارش، نیروهای آمریکایی می‏دانستند که بازداشتی‏ها در مقر بازداشتگاه‏هایی که به دفعات از آنها بازدید می‏کردند و تحت کنترل وزارت بودند، شکنجه شده و مورد بدرفتاری قرار می‏گرفتند (عفو بین‏الملل ۲۰۰۶). با این حال، نیروهای انگلیسی و آمریکایی نه تنها چشم خود را بر خشونتی که ارتش عراق، نیروهای شبه‏نظامی مختلف و باندهای تبهکار  انجام می‏داد می‏بستند، بلکه خود به طور فعال مرتکب خشونت جنسی می‏شدند. در طول سال‏ها، چندین تن از کسانی که به پرسش‏های من پاسخ داده‏اند و در زمینه حقوق‏ بشر و حقوق زنان فعال هستند، درباره‏ی موقعیت‏ها و موارد مختلف تعرض در ایست‏بازرسی‏ها و طی گشتن خانه‏ها، شکنجه، سؤاستفاده‏ی جنسی و تجاوز در زندان‏ها، اغلب به عنوان بخشی از عملیات‏های ضد خرابکاری، سخن گفته‏اند. در ۲۰۰۵، عفو بین‏الملل گزارش کرد که زنان بازداشتی شکنجه شده‏بودند، تهدید به تجاوز شده‏بودند، مورد سؤاستفاده‏ی جنسی، احتمالاً شامل تجاوز قرار گرفته بودند. 

مهم است که تأکید کنیم خشونت جنسی و جنسیت‏مبنا تنها زنان و دختران را تحت تأثیر قرار نمی‏دهد: مردان و پسران نیز هدف قرار گرفته و متأثر می‏شوند. واضح‏ترین موقعیت‏های خشونت جنسی علیه مردان زندانی عراقی به دست ارتش آمریکایی در زندان ابوغریب، بوده‏است (عفو بین‏الملل ۲۰۰۶، دیده‏بان حقوق‏بشر ۲۰۰۴). تصاویر شوکه‏کننده از مردان عراقی برهنه  که سرشان را پوشانده‏بودند به نماد نقض‏ گسترده‏ی حقوق بشر و ریاکاری به نام دموکراسی و حقوق بشر به دست اشغالگران تبدیل شده‏است. با این حال، مردان به خاطر گردن نگذاشتن به هنجارهای جنسیتی نیز توسط میلیشای وابسته به احزاب سیاسی و همچنین توسط  گروههای شورشی مورد حمله قرار گرفته‏اند. مردان "مظنون به "داشتن رفتار همجنسگرایانه یا به قدر کافی "مردانه" نبودن به طور فزاینده‏ای در خطر بوده‏اند و توسط میلیشیای اسلامگرا مورد تعرض قرار گرفته و کشته شده‏اند (دیده‏بان حقوق بشر ۲۰۰۹). در ۲۰۱۲، موجی از قتل‏های به اصطلاح "emo killings" به راه افتاد که اغلب پسران نوجوان و مردان جوانی را هدف گرفته بود که مدل‏‏های مو، لباس‏ها و سلیقه‏ی موسیقی‏شان از طرف مهاجمان زیادی زن‏صفت دانسته می‏شد (لانگ ، ۲۰۱۲). آنچه در مرکز و جنوب عراق به وجود آمده‏است ملغمه‏ی مسمومی از فرقه‏گرایی اسلامی، اقتدارگرایی و  نظامی‏شدن روزافزون جامعه است که همه‏ی این عوامل شکوفایی مردانگی‏های نظامی‏شده که اغلب مستقیماً به اِعمال بیش از پیش خشونت‏آمیز مربوط است را تشدید می‏کند.



اقلیم کردستان عراق 
در اقلیم کردستان عراق (اقلیم) که از ۱۹۹۱ عملاً خودمختار است، وضعیت در مجموع از نظر امنیت، بهبود زیرساخت‏ها، مجلسی کارا با مشارکت فعالانه‏ی نمایندگان زن و سازمان‏ها و فعالانِ حقوق ِ زنان پرشمار که موفق شده‏اند برای اصلاح چندین قانون مربوطه اِعمال فشار کنند. با این حال، در آنجا خشونت جنسی و جنسیت‏مبنا هم گسترده‏است، به ویژه به شکل جنایات و قتل‏های ناموسی، خودکشی زنان، خودسوزی و ختنه‏ی زنان. اقلیم از موضوعات مربوط به زنان و جنسیت استفاده کرده‏است تا با تأکید بر ارزش‏های دموکراتیک، سکولارتر و پیشروانه‏اش، مرزهای محدوده‏ی خود را از حکومت مرکزی در بغداد برجسته کند. این موضوع به فعالان حقوق زنان و نمایندگان زنِ مجلس کمک کرده‏ تا در زمینه‏ی حمایت قانونی از زنان و جرم انگاری خشونت جنسیت‏مبنا پیشرفت‏هایی حاصل کنند. با این وجود، چنان که بگیخانی (۲۰۰۵، ۲۰۱۰) و دیگران اشاره کرده‏اند، در واقعیت به نظر می‏رسد اقلیم کردستان در اجرایی‏کردن واقعی قوانین جدید سرمایه‏گزاری کم‏تری کرده‏باشد و بیشتر مایل است که شیوه‏های سنتی‏تر را برای روبه‏روشدن با خشونت جنسی و جنسیت‏مبنا دنبال کند، و مکانیسم‏های  حل اختلاف‏های خانوادگی و قبیله‏ای را به کار ببندد که اغلب به ضرر دستیابی زنان به عدالت تمام می‏شود. به رغم بافت سکولارتر و پیشروانه‏تر نسبت به مرکز و جنوب عراق، نمی‏توان متوجه شیوه‏ای نشد که سیاستمداران کُرد موضوعات جنسیتی را ابزاری می‏کنند.   

چندین نویسنده درباره‏ی خشونت جنسی و جنسیت‏مبنا در اقلیم با ارجاع به پدرسالاری، فرهنگ قومی، ملی‏گرایی، میلیتاریسم و اسلامگرایی طرح بحث کرده‏اند (مجاب ۲۰۰۱،۲۰۰۴؛ بگیخانی ۲۰۱۰،۲۰۰۵). اخیراً مینو علی‏نیا (۲۰۱۳) تحلیل عمیقی از جنایات ناموسی ارائه داده‏ که در آن به شیوه‏ای که ساختارهای مختلف قدرت باهم تلاقی می‏کنند تا یک "گفتمان هژمونیک از ناموس" ایجاد کنند، توجه کرده‏است. علی‏نیا با در نظر آوردنِ تقاطع سرکوب قومی و ملی، به حاشیه رانده‏شدن اقتصادی، پدرسالاری، مذهب، ساختارهای قبیله‏ای و خویشاوندی، و همچنین آواره شدن و نظامی‏شدن جامعه، بر اهمیت مفاهیم و درک‏های غالب و متداول از مردانگی در کنترل بدن زنان، سکسوالیته‏شان و "شرف و ناموس"، نیز تأکید می‏کند. 

 همچنان که علی‏نیا از توضیحات کلی‏تر بر مبنای فرهنگ، مذهب، قبیله‏گرایی و ملت، فاصله می‏گیرد، مریوان کانی  (۲۰۱۵) بینش ریزبینانه‏تر و عمیق‏تری را با اشاره به این موضوع ارائه می‏دهد که تحولات در هنجارها و ارزش‏های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی به یک  "سرگشتگی هنجاری" و سربرآوردن اشکال جدیدی از مردانگی در کنار مردانگی‏های هژمونیک پیشمرگه‏ای، منجر می‏شود که همه به افزایش خشونت جنسیت‏مبنا کمک می‏کنند. به نظر من، "سرگشتگی هنجاری" دریچه‏ی تحلیلی بسیار خوبی است برای کشف تأثیر تغییراتِ سیاسی، اجتماعی و اقتصادی متأخرتر در اقلیم کردستان. اما استدلال هم می‏کنم که رویکرد متقاطع کلیدی است و ما نیاز داریم درباره‏ی تقاطع ساختارهای سرکوب‏گر –چنان که علی‏نیا نشان می‏دهد- بسیار دقیق باشیم. پدرسالاری، ملی‏گرایی، قبیله‏گرایی و اسلام‏گرایی، همراه با مردانگی‏های هژمونیک در بسترهای تاریخی مشخص و به موازات اقتصادسیاسی‏های متغیر، سمت‏گیری‏هایشان عوض می‏شود و برای این که به قدر کافی توضیح داده‏شوند، نیازمند پژوهش تجربی عمیق هستند. این بصیرت جدید نه تنها به اقلیم کردستان مرتبط است بلکه در فضای گسترده‏تری نیز قابل به کاربستن است، و قطعاً هنگام تحلیل خشونت جنسی در مرکز و جنوب عراق نیز متأثرکننده و تلخ است.

در سراسر عراق و اقلیم کردستان، کسانی که مرتکب خشونت جنسی و جنسیت‏مبنا می‏شوند از تمامی اقشار با پس‏زمینه‏های مختلف قومی، مذهبی و طبقاتی هستند و در میان‏شان از نیروهای اشغالگر گرفته تا مقامات دولتی و لشگری، گروه‏های مقاومت و خرابکار، باندهای تبهکاری و آشنایان و خانواده‏ها وجود دارد. اشکال گوناگون خشونت در کاراَند تا به مردانگی‏ها و زنانگی‏ها در بستر وضعیت پس از حمله شکلی نو دهند. اما این انواع خشونت به عنوان ابزارهایی برای اشکال جدیدی از سیاست‏ورزی نظامی‏شده، اقتدارگرایانه و همچنین فرقه‏گرایانه به کار بسته می‏شود. نیروهای اشغالگر، به ویژه ایالات‏ متحده،  برخلاف لفاظی‏هایشان به سرعت هر نوع تعهد اولیه به برابری و عدالت جنسیت‏مبنا را به فراموشی سپردند. همانند نخبگان سیاسیِ غالباً فرقه‏گرا و فاسد عراقی، سیاستمداران و ارتش ایالات متحده و انگلیس نیز نه تنها بر سر مسائل جنسیتی به مثابه‏ی بخشی از تغییر سمت‏گیری کلی‏شان از سوی امنیت انسانی به سمت امنیت ملی مصالحه‏کاری کرده و کوتاه آمدند، بلکه به افزایش و متراکم‏تر شدن خشونت جنسی از زمان حمله تا کنون نیز  کمک کرده‏اند. 



داعش: خشونت جنسی توجیه‏شده  بر مبنای عقاید
از زمانی که داعش، موصل و شهرهای مهم غربی عراق را در ۲۰۱۴ تصرف کرد، تصاویر دلخراش و گزارش‏ها از زنان و دختران یزیدی که مورد تعرض جنسی قرار گرفته‏بودند به طور گسترده در رسانه و حلقه‏های سیاستگزاری دست به دست شده‏است. روایت‏ها از برده‏داری جنسی سیتماتیک و سازماندهی‏شده، ازدواج‏های اجباری، تعرضات جنسی و تجاوز، بسیاری از مردم در سراسر جهان را در بهت فرو برده و تکان داده‏است. علاوه بر هولناک بودن و حجم سؤاستفاده‏ها، آنچه این سبعیت‏های جنسی و شکل‏های انسانیت‏زدایی را به طور ویژه هولناک و نفرت‏انگیز کرده‏است برده‏داری جنسی جنگجویان داعش و رفتار آنان با اقلیت‏های مذهبی است . 

یزیدی‏ها، یک اقلیت مذهبی باستانی با پس‏زمینه‏ی قومی کُردی، آسیب‏پذیرترین گروه بوده‏است اما دیگر اقلیت‏های مذهبی از جمله مسیحیان، صابئی‏ها، شبک، ترکمن و همچنین شیعیان و حتی زنان سنی نیز توسط جنگجویان داعش مورد سؤاستفاده گرفته‏اند. شواهد متعددی از تجاوز گسترده به زنان اقلیت مذهبی زیر پرچم جهاد نکاح (آمیزش جنسی به عنوان بخشی از مبارزه) که در آن جنگجویان منتظر "داوطلب شدن" دختران مجرد (ازدواج نکرده) و ارائه کردن خود به جنگجویان مرد نمی‏مانند. وعده‏ی دسترسی جنسی به زنان و دختران از اجزای اصلی استراتژیِ نیرو گرفتن و مصالح پروپاگاندای داعش بوده‏است (سازمان ملل ۲۰۱۵). 

وسعت و سطح بی‏رحمی جنگجویان داعش به طور گسترده مستند شده‏است (عفو بین‏الملل ۲۰۱۴، دیده‏بان حقوق بشر ۲۰۱۵،  دفتر کمیسر ارشد حقوق بشر در هیئت یاری‏رسانی ملل متحد در عراق   ۲۰۱۴، مرکز خبری سازمان ملل، ۲۰۱۵)  شواهد عینی بازماندگان، به خصوص زنان جوان بازمانده‏ی یزیدی از اسارت گریخته، برده‏داری جنسی، کتک زدن، ازدواج اجباری و تجاوز دل را به درد می‏آورد و خلاصه کردن آن در اینجا غیرممکن است. بر اساس مصاحبه‏های من با فعالان زن کرد/ عراقی، به نظر می‏رسد بسیاری زنان، از جنگجویی به جنگجوی دیگر دست به دست شده، گاهی از طریق فروخته‏شدن و گاه به عنوان هدیه. به نظر می‏رسد تجاوز و ازدواج اجباری بخشی از نسل‏کشی گسترده‏تر ایزدی‏ها و انسانیت‏زدایی سیستماتیک اقلیت‏های غیرمسلمان باشد. وقوع مداوم خشونت جنسی بخشی جدائی‏ناپذیر و اساسی از شکل افراطی مردانگی نظامی‏شده و مسلط داعش است که در یک سیستم به شدت پدرسالار از نقش‏های جنسیتی صلب و قطبی‏شده، تنیده شده‏است. جدا از میزان قساوت‏ها، آنچه این خشونت را به ویژه هولناک می‏کند، شیوه‏ی پرداختن داعش به توجیه آنها بر مبنای عقایدش است.. برای نمونه، در اکتبر ۲۰۱۴، نشریه‏ی انگلیسی‏زبان داعش "دبیغ " عنوان کرد که به جنگجویانش زنان و دختران اسیر ایزدی را به عنوان "غنیمت جنگی" داده‏است. این نشریه خشونت جنسی را به این وسیله توجیه می‏کند که اسلام رابطه‏ی جنسی با زنان غیرمسلمان "بردگان/ کنیزان" شامل دختران، و همچنین زدن و فروش آنان را مجاز می‏داند (دیده‏بان حقوق‏بشر ۲۰۱۵). در یک شماره بعدتر دبیغ (شماره‏ی ۹) در قسمت "از طرف خواهران‏مان"، یک عضو مؤنثِ داعش، مقاله‏ای طولانی درباره‏ی نقش بردگانِ مؤنث در به اصطلاح دولت اسلامی را منتشر و بر اهمیت به اسلام گرویدن بی‏دینان از جمله "دختران برده" تأکید کرده‏است (المهاجره ، ۲۰۱۵).

با این وجود، در حالی که به طور گسترده‏ای در رسانه‏ها و حلقه‏های سیاسی درباره‏ی کشتار و جنایات علیه زنان و دختران ایزدی بحث می‏شود، به نظر می‏رسد کار بسیار کمکی برای حمایت واقعی از کسانی که گریخته و زنده مانده‏اند، صورت می‏گیرد. بسیاری از کسانی که به پرسش‏های من پاسخ گفتند بر شرایط عمومی زندگی پناهندگان ایزدی و مسیحی تأکید کردند، آن هم در زمانی که اقلیم کردستان به خاطر میزبانی صدها هزار تن از پناهندگان سوری و آوارگان در داخل عراق به انتهای امکانات خود رسیده و در حالی که خود اقلیم به خاطر تعارض سیاسی با دولت مرکزی عراق دچار بحران اقتصادی است. هیچ یک از کشورهای اروپایی یا آمریکای شمالی که از خشونت داعش به خشم آمده‏اند، پیشنهاد نکردند که تعداد قابل توجهی پناهنده‏ی ایزدی بپذیرند یا به اقلیم کردستان برای مواجهه با بحران پناهندگان کمک به طور جدی کمک کنند. 

هنوز در درون جماعت ایزدی داغ ننگ مربوط به تجاوز بسیار پررنگ است و بر اساس اظهارات عفو بین‏الملل، و تعدادی از فعالان حقوق زنانِ کُرد که با زنان ایزدی کار کرده‏اند، بسیاری از خانواده‏ها از تجاوز سیستماتیک حرف می‏زنند اما انکار می‏کنند که هیچ یک از آشنایان مؤنث‏شان مورد تجاوز قرار گرفته باشد (عفو بین‏الملل ۲۰۱۴). هم‏زمان پژوهشگران عفو بین‏الملل شاهد بوده‏اند که زنان و دخترانی که از اسارت داعش فرار کرده‏اند برای صحبت کردن با رسانه‏ها، اغلب بدون این که رضایت آگاهانه‏شان را به دست آورند، تحت فشار قرار می‏گیرند (همانجا):

یک زن به عفو بین‏الملل گفت که به جایی رفته که فکر می‏کرده آنجا برای حمله‏های عصبی‏اش مراقبت پزشکی دریافت خواهد کرد اما به جای آن، یک تیم تلویزیونی منتظرش بوده‏اند که می‏خواستند با او مصاحبه کنند. دو زن دیگر گفتند که یک مرد غریبه که خود را پزشک معرفی کرده اما به نظر خبرنگار می‏رسیده به ملاقات آنها آمده: "او گفت برای این که افسردگی‏مان را درمان کنیم باید از خانه بیرون بیاییم و در مزارع قدم بزنیم و جلوی آفتاب بنشینیم. او دوربین بزرگی داشت و از ما فیلم گرفت اما گفت که صورت‏های‏مان را نشان نمی‏دهد." سه دختر که همان موقع که پژوهشگران عفو بین‏الملل در حال مصاحبه با آنها بودند، یک تیم خبری تلویزیونی برای تهیه گزارش از ایشان سر رسید گفتند که آنها نمی‏خواستند با خبرنگارها صحبت کنند اما حس کردند که نمی‏توانند مصاحبه را رد کنند چرا که خانواده‏ای که میزبان‏شان بود خبرنگارها را آورده بود (عفو بین‏الملل ۲۰۱۴). 

بر اساس مستندات دیده‏بان حقوق بشر (۲۰۱۵) روشن نیست که آیا پزشکان رضایت آگاهانه‏ی دختران و زنان را پیش از انجام معاینات پزشکی برای تعیین مورد تجاوز قرار گرفتن، کسب می‏کنند یا خیر. برخی زنان نیز هرگز جواب آزمایش‏ها را دریافت نمی‏کنند. مشخص است که سؤاستفاده لزوماً پس از فرار از دست داعش پایان نمی‏یابد. 

دنیز کاندیوتی  (۲۰۰۷) ما را به این چالش می‏کشد که انواع و اشکال مختلف خشونت جنسی و جنسیت‏مبنا در ارتباط با بازیگران اجتماعی متفاوت در افغانستان را مسئله‏مند کنیم، و فرق بگذاریم میان خشونت "خصوصی" در میان خانواده‏ها در مقابل انواعی از خشونت که در درگیری‏ها به عنوان یک ابزار هراس‏افکنی سیستماتیک به کار می‏رود و بالاخره با اجرای مجازات‏های اسلامی در ملأعام که با طالبان عجین می‏دانیم. آن نوع از خشونت که توسط جنگجویان داعش اِعمال شده و توسط این گروه تبلیغ می‏شود را می‏توان با مجازات‏های اسلامی اجرایی که کاندیوتی به آن اشاره می‏کند، مقایسه کرد. 



وضعی غامض برای همبستگی فراملی فمینیستی 
خشونت جنسی و جنسیت‏مبنا نه تنها به عنوان گفتمانی نژادپرستانه و دیگری کردن توسط قدرت‏های امپریالیستی و رأی‏دهنده‏های راستگرا در غرب به کار گرفته می‏شود، بلکه گفتمان‏های درباره‏ی خشونت جنسی در هر لحظه از تضادهای سیاسی و فرقه‏ای در عراق امروزی به عنوان یک ابزار قطبی‏کننده و سیاسی میان سیاستمداران و کنشگران رشد کرده‏است. چنان که قبلاً استدلال کرده‏ام (العلی، ۲۰۱۴) ما به لحاظ نظری و سیاسی نیاز داریم تشخیص دهیم که خشونت جنسی و جنسیت‏مبنا پشتوانه‏ی بخش بزرگی از خشونت ساختاری و سیاسی‏ای است که شاهد آن هستیم. این نوع خشونت برای فرقه‏گرایی و برای اشکال افراطی اقتدارگرایی ضروری است. خشونت جنسی که اغلب به عنوان یک افزونه در نظر گرفته می‏شود، در واقع، عنصر اصلی همه‏ی اشکال و روندهای محدود کردن، کنترل، سرکوب، به حاشیه‏راندن و حکمرانی بر باهمستان‏ها است.

تاریخی کردن خشونت جنسی به ما اجازه می‏دهد تا هم اکنون‏نگری  که این چنین در رسانه‏ها و گفتمان‏های سیاسی گسترده‏است را به چالش بکشیم و هم مفاهیم ذات‏گرایانه درباره‏ی "فرهنگ آنها" یا "مذهب آنها" را. رویکردی تاریخی رابطه‏ی متقابل پیچیده‏ی بین عوامل بین‏‏المللی و فراملی، منطقه‏ای، ملی و محلی را در شکل دادن به بسترهای خاص اقتصاد سیاسی و اجتماعی-تاریخی که در آن  خشونت جنسی می‏تواند گسترده‏تر شود، بر ملا می‏کند. به نظر من، و چنان که در بالا با جزئیات بحث شد، موقعیت‏مندی‏ای که در سیاست فراملی فمینیستی ریشه دارد نیاز مند فرارفتن از مواضع دوگانه‏ی فرم‏های کلانِ قدرت مربوط به امپریالیسم، نئولیبرالیسم و جهانی‏سازی از یک سو و توجه به نابرابری‏های محلی و منطقه‏ای و اشکال قدرت مرتبط با پدرسالاری، هنجارهای فرهنگی و تفاسیر و عملکردهای مذهبی از سوی دیگر است. اعمالِ خشونت جنسی و جنسیت‏مبنا در سطح محلی نه تنها صورت‏بندی‏ و بیان پدرسالاری‏های محلی تنیده در اقتصاد سیاسی‏های مشخص و اغلب در حال تحول بلکه صورت‏بندی و بیان  امپریالیسم و نئولیبرالیسم فراملی هم هستند. با این حال با قاطعیت می‏گویم که در حالی که روندهای کلان به وضوح صورت‏بندی و بیان محلی اَشکال قدرت را تحت تأثیر قرار داده و فرم می‏دهند، این دو سطح فراملی و محلی را نمی‏توان درهم ریخت و مضمحل کرد. از قضا از نظر من، توضیح مبسوط اشکال مختلف خشونت جنسی تنها با ارجاع به تاریخ استعمار و امپریالیسم، یا در بافتار عراق، تاریخ حمله و اشغال، عاملیت بازیگران محلی، مانند رهبران سیاسی و نیروهای شبه‏نظامی و همچنین  مردان مشخص به طور فردی را از ایشان می‏گیرد، مردانی که به لحاظ تاریخی، چنان که بحث تاریخی من نشان داده، اگر نه محرکان خشونت جنسی، هم‏دستان آن بوده‏اند. 

سخن گفتن از شیوه‏های تنیده‏شدن و به وجود آمدن خشونت جنسی و جنسیت‏مبنا در روندهای گسترده‏تر اقتدارگرایانه، پدرسالارانه و فاشیستی، امری چالش‏برانگیز است.  بسیج شدن بر علیه خشونت جنسی و مشارکت در کار تبلیغی و ترویجی حتی از آن هم پیچیده‏تر و همچنان پراضطراب و تنش باقی می‏ماند (العلی-۲۰۱۴). چنان که در این مقاله سعی کردم به تصویر بکشم هر بسیج سیاسی و مطالبه‏ای‏ به خاطر تسلسل خشونت جنسی و جنسیت‏مبنا در هر برهه‏ی زمانی خاص پیچیده می‏شود، اما وقتی با یک عدسیِ زمانی به آن نگاه می‏کنیم این نوع بسیج و مطالبه حتی دور از دسترس‏تر نیز می‏شود.  

مانند بسیاری دیگر از دانشگاهیان و فعالان فمینیست، ذهن من برای صورت‏بندی و بیان یک همبستگی فمینیستی فراملی منسجم در این برهه‏ی تاریخی، بسیار  متناقض و پراکنده است. مواضع سیاسیِ قبلی من از نظر رد امپریالیسم و مداخلات نظامی نواستعماری و نیاز پیدا کردن راه‏حل‏های سیاسی غیرخشونت‏آمیز، واضح و روشن بوده‏اند. 

با این وجود، ناب‏ترین مفاهیم صلح‏طلبانه و خواست مقاومت غیرخشونت‏آمیز در مقابل تهدیدات، کشتارها و جنایات مرتبط با داعش انتزاعی و بی‏ربط است. موضع من به معنای در آغوش کشیدن ناگهانی مداخلات نظامی به عنوان راهی برای آزادی زنان نیست، اما در مواقع مشخصی مداخلات نظامی هدفمند ممکن است به کسانی که زندگی‏شان را در هنگام مقاومت علیه سازمان‏ها و ایده‏های فاشیستی و نسل‏کشانه به خطر می‏اندازند، یاری رساند. و البته من اینجا از زنان و مردان کُردی سخن می‏گویم که به شاخه‏ی نظامی حزب اتحاد دموکراتیک کردستان (PYD) یعنی یگان‏های مدافع خلق (PYG) و یگان‏ها مدافع زنان (YPJ) و همچنین حزب خواهر آنها: حزب کارگران کردستان ( پ‏ک‏ک PKK) است. هدف دفاع از خود و صدها هزار غیرنظامیِ در خطر خشونت داعش است که آنها را به نبردی مسلحانه برانگیخته است. 

با این حال، نبرد مسلحانه هر قدر هم که حیاتی باشد به خودیِ خود نه هدف بلکه ضرورتی است در بستر پروژه‏ی سیاسی وسیع‏تری که برابری و عدالت جنسیتی را در مرکز خود قرار داده‏است. خیلی زود است که ارزیابی کنیم کنفدرالیسم دموکراتیک برابری‏طلبانه آنطور که رهبر زندانی پ‏ک‏ک عبدالله اوجان طرفدار آن است به جز به وجود آوردن جنگجویان زن و رهبران سیاسی زن چطور عمل خواهد کرد. با این حال، واضح است که سیاست‏های اعلامی و عملکرد این احزاب و جریان‏های سیاسی که در حزب دموکراتیک خلق‏ها در ترکیه هم بازتاب می‏یابد، نه تنها از ناسیونالیسم محدود کُردی فراتر رفته بلکه امروزه مترقی‏ترین و حساس‏ترین بینش نسبت به جنسیت را در منطقه ارائه می‏دهد. 

من استدلال می‏کنم که این بافتار مشخص، به طور کلی از حملات هوایی به اهداف داعش در سوریه کاملاً متفاوت است. نه تنها مداخله‏ی طولانی‏مدت نظامی در سوریه به تلفات انسانی در ابعاد بسیار بزرگ و بی‏خانمانی مردم منجر شده و بالقوه در افزایش رادیکال شدن مردم مؤثر بوده، بلکه طبیعت درگیری‏ها در سوریه بسیار پیچیده‏تر است. در بستر سوریه به صورت کلی‏تر، احتمال حملات هوایی هدفمند به اهداف مشخص داعش بسیار کمتر از احتمال این حملات در کوبانیِ اشغال‏شده به دست داعش در رُژاوا (شمالِ سوریه یا غرب کردستان) بود. در این میان، نیروهای مخالف با داعش نیز بی‏نهایت مختلف هستند و شامل بسیاری گروه‏های افراطی اسلامی، گروه‏های شبه‏نظامی و گروه‏های مسلح به شدت زن‏ستیز و خشن نیز هست. در پایان، به نظر می‏رسد که این مداخله‏‏ی نظامی نسنجیده در سوریه، علت اصلی بیشترین تلفات انسانی و خشونت در درگیری‏های‏ اخیر، که رژیم بشار اسد است، را نادیده می‏گیرند. 

مسائل عینی بسیارِ دیگری وجود دارند که همبستگی فمینیستی فراملی می‏تواند و باید به آنها بپردازد، اولین گام فشار آوردن به دولت‏های خود برای تغییر مواضع ریاکارانه‏شان با بازیگران منطقه‏ای، از همه مهم‏تر ترکیه، قطر و عربستان سعودی است. برای نمونه، دولت اردوغان به طور فعالانه از داعش حمایت کرده، برای آنها اسلحه، رفت و آمد آزادانه و جنگجو فراهم کرده، و اخیراً مواضع پ‏‏ک‏ک را بمباران و فعالان چپ‏گرا که علیه داعش مقاومت می‏کنند را بازداشت کرده، و به مردم کُرد ساکن در جنوب‏شرقی ترکیه وحشیانه حمله‏ور شده‏است. تا کنون این عمل ترکیه هیچ فریاد اعتراضی را در پی نداشته یا فشار واقعیِ بین‏المللی بر دولت ترکیه وارد نیامده‏است. خواسته‏ی مهم دیگری که فمینیست‏ها می‏توانند برای آن تلاش کنند پایان دادن به مصونیت در موارد مرتبط با خشونت جنسی و جنسیت‏مبنا و تأکید بر بستر تاریخی و حیطه‏ی وسیع خشونت‏ جنسیت‏مبنا و عاملان آن است. هم‏زمان، فمینیست‏ها در اروپا و آمریکایی شمالی این مسئولیت را دارند که بیشتر و بیشتر در مباحثات و سیاست‏ها پیرامون مهاجرت مداخله کنند. در طول سالیان گذشته، مهاجرت و کنترل مرزها به طور فزاینده‏ای به موضوعاتی فمینیستی بدل شده‏اند که شکل‏های متقاطع جاری قدرت را بازتاب می‏دهند. 

در پایان، من از ارتباط متعهدانه، روابط و همکاری‏ نزدیک‏تر  با سازمان‏ها و فعالان زن ِعراقی و کُرد، در منطقه و در جمعیت پراکنده از آن مناطق در سراسر جهان حمایت می‏کنم. فعالان حقوق زنان در مرکز و جنوب عراق و همین‏طور در اقلیم نه تنها برای قربانیان خشونت جنسی و جنسیت‏مبنا کمک بشردوستانه، مشاوره‏ی رفاهی و قانونی ارائه‏ کرده‏اند، بلکه برای این قربانیان سرپناه فراهم نموده، اکنون شجاعانه علیه تمام اشکل خشونت جنسی و جنسیت‏مبنا فعالیت می‏کنند، برای اصلاحات قانونی و تغییرات در رویکردهای فرهنگی فشار می‏آورند، در فضاهای رسانه‏ای  سعی در بالابردن سطح آگاهی دارند، و هم‏دستی سیاستمداران که اغلب مرد هستند را به چالش می‏کشند. فعالان حقوق زنان عراقی و کُرد در صف مقدم مبارزه با فساد، نبود شفافیت، اقتدارگرایی و فرقه‏گرایی هستند. علی‏رغم این پیشنهادهای مشخص و عینی، من همچنان باور دارم که حدی از عدم قطعیت، فروتنی و شک باید بخشی باشد جدایی ناپذیر از هر همبستگی فمینیستی فراملی‏ای در این زمانه‏ی پرآشوب . 

اسامی و توضیحات:

۱.  Nadje Al-Ali 
۲.  positionality
۳.  خشونت جنسیت‏مبنا به نوعی از خشونت علیه یک فرد گفته می‏شود که بر مبنای نقش‏های هنجاری منتسب به هر جنس به منظور توزیع و بازتولید روابط قدرت نابرابر در یک جامعه‏ی مشخص باشد. این خشونت می‏تواند به آزار روانی، اقتصادی، فیزیکی و جنسی منجر شود و اغلب خشونت جنسیت‏مبنا و خشونت علیه زنان به جای یکدیگر به کار می‏روند. مردان نیز ممکن است قربانیان و بازماندگان خشونت جنسیت‏مبنا باشند که این امر اغلب به مردانگی و/یا سکسوالیته‏ی خارج از هنجارشان مرتبط است. خشونت جنسی یک امتداد خاص از خشونت جنسیت‏مبنا است که به گستره‏ای از تهدیدها، رفتارها و اعمالی گفته می‏شود که جنسی یا جنسی‏شده هستند، اعمالی که ناخواسته اند و بدون رضایت انجام می‏شوند. خشونت جنسی ممکن است در سطح فردی وجود داشته باشد اما اغلب به طور سیستماتیک‏تر برای کنترل، تحت تسلط درآوردن و تقویت سرکوب جنسیت‏مبنا و استحکام دگرجنس‏گراهنجاری به کار می‏رود.
۴.  Cynthia Enloe
۵.  Cynthia Cockburn
۶.  Annick T.R. Wibben 
۷.  Pratt
۸.  Context
۹.  Intersectional positionality
۱۰.  Alinia
۱۱.   Beghikani
۱۲.   Mojab
۱۳.  non-heteronormative sexualities
۱۴.  Lama Abu Odeh 
۱۵.  problematic
۱۶.  Mona El Tahawy
۱۷.  Foreign Policy
۱۸.  Seikaly & Mikdashi
۱۹.   Malik
۲۰.  Efrati
۲۱.  community 
۲۲.  Rohde
۲۳. برای اطلاعات بیشتر به گزارش دیده‏بان حقوق بشر درباره‏ی قتل‏عام در عراق، عملیات انقال علیه کُردها (۱۹۹۳) و به http://www.womenwarpeace.org/iraq/iraq.htm. مراجعه کنید. 
۲۴.  Choman Hardi
۲۵.  Karen Mlodoch
۲۶.  Uday 
۲۷.  Iraqi Women's General Union 
۲۸.  Feda'iyye Saddam 
۲۹.  Russell
۳۰.  Long 
۳۱.  Mariwan Kanie
۳۲.  در شماره‏ی چهارم نشریه‏ی "دبیغ"، مجله‏ی دیجیتال انگلیسی‏زبان داعش نوشته شده‏است که بر اساس شریعت و آیات قرآن، اعضای مؤنث فرقه‏ی ایزدی را می‏توان شرعاً به اسارت گرفت و به زور مجبور به صیغه شدن یا بردگی جنسی کرد. 
http://media.clarionproject.org/files/islamic-state/islamic-state-isis-magazine-Issue-۴the-failed-crusade.pdf
۳۳.  , United Nations Assistance Mission for Iraq  Office of High Commissioner for Human Rights
۳۴.  Dabiq 
۳۵.   Al Muhajara
۳۶.  Deniz Kandiyoti 
۳۷.  presentism

منابع :

Abu-Odeh, L (۲۰۱۵)  ―Holier than though: The anti-imperialist versus the local activist‖, Open Democracy ۵۰.۵۰. ۴ May ۲۰۱۵. https://www.opendemocracy.net/۵۰۵۰/lama-abu-odeh/holier-than-thouantiimperialist-versus-local-activist (accessed ۲۸ June ۲۰۱۵)  
Al-Ali, N (۲۰۰۷) Iraqi Women: Untold Stories from ۱۹۴۸ to the Present. London & New York: Zed Books.  
Al-Ali, N (۲۰۱۴) "Reflections on (counter) revolutionary processes in Egypt‘, Feminist Review ۱۰۶: ۱۲۲-۱۲۸ (February ۲۰۱۴).  
Al-Ali, N and Pratt, N (۲۰۰۹) What kind of Liberation? Women and the Occupation in Iraq. Berkeley: University of California Press.  
Al-Ali, N and Pratt, N (۲۰۱۱) 'Conspiracy of Near Silence: Violence against Iraqi Women.' Middle East Report (MERIP), ۲۵۸, pp. ۳۴-۳۷.  
Alinia, M (۲۰۱۳) Honor and Violence against Women in Iraqi Kurdistan. New York & London: Palgrave Macmillan.  
Alliance for Human Needs & Human Rights, (۲۰۱۱) "Institutionalized Violence Against Women and Girls in Iraq‘. http://www.scribd.com/doc/۴۹۴۲۰۰۲۴/Institutionalized-iolence-Against-Women-andGirls-in-Iraq.  
Al-Muhajirah U S (۲۰۱۵) "Slave girls or prostitutes‘? Dabiq No ۹, ۴۴-۴۹. http://media.clarionproject.org/files/islamic-state/isis-isil-islamic-state-magazineissue%۲B۹-they-plot-and-allah-plots-sex-slavery.pdf  
Amnesty International (۲۰۰۱) "۲۰۰۱ Annual Report on Iraq‘. http://www.atour.com/news/international/۲۰۰۱۰۷۱۰l.html  
Amnesty International (۲۰۰۵) "Iraq - Decades of suffering: Now women deserve better. http://www.endfgm.eu/content/assets/Iraq_Decades_of_suffereing__Now_women_deserve_better.pdf  
Amnesty International (۲۰۰۶) "Beyond Abu-Ghraib: detention and torture in Iraq‘. March ۲۰۰۶. http://www.amnestyinternational.be/doc/IMG/pdf/MDE۱۴۰۰۱۲۰۰۶_IRAK.pdf  
Amnesty International (۲۰۱۴) "Escape from Hell: Torture and Sexual Slavery in Islamic State Captivity in Iraq‘, December ۲۰۱۴. http://www.amnesty.org.uk/sites/default/files/escape_from_hell__torture_and_sexual_slavery_in_islamic_state_captivity_in_iraq_-_english_۲.pdf  
Begikhani, N. (۲۰۰۵) "Honour-based violence among the Kurds: The case of Iraqi Kurdistan‘. In Honour: Crimes, Paradigms and Violence against Women, Welchman L & Hussain S (eds.). London & New York: Zed Books.   
Begikhani, N et al. (۲۰۱۰). Final report: Honour-based violence (HBV) and honourbased Killings in Iraqi Kurdistan and in the Kurdish diaspora in the UK.  
Beghikani, N (۲۰۱۴) "Sexual violence as a war strategy‘. Your Middle East. ۲۳ September ۲۰۱۴. http://www.yourmiddleeast.com/columns/article/sexual-violence-as-a-war-strategyin-iraq_۲۵۸۱۲  
Cockburn, C (۱۹۹۹) The Space Between Us: Negotiating Identities in Conflict. London: Zed Books.  
Cockburn, C (۲۰۰۴) "The continuum of violence: A gender perspective on war and peace‘, in Giles, W. and Hyndman, J. (eds.) Sites of Violence: Gender and Conflict Zones. Berkeley: University of California Press, ۲۴-۴۴.  
Cockburn, C (۲۰۰۷) From Where We Stand:  War, Women’s Activism and Feminist Analysis. London: Zed Books.  
Efrati, N (۲۰۱۲) Women in Iraq: Past Meets Present. New York: Columbia University Press
El-Tahawy, M (۲۰۱۲) "Why do they hate us?, in  Foreign Policy, May/June ۲۰۱۲, http://www.foreignpolicy.com/articles/۲۰۱۲/۰۴/۲۳/why_do_they_hate_us  
Enloe, C (۱۹۸۷) "Feminist thinking about war, militarism and peace‘, in Hess, B.B. and Feree, M.M. Analyzing Gender: A Handbook of Social Science Research, Newbury Park: Sage, ۵۲۶-۴۷.  
Enloe, C (۱۹۹۰) Bananas, Beaches & Bases: Making Feminist Sense of International Politics. Berkeley: University of California Press.    
Enloe, C (۲۰۰۰) Maneuvers: The International Politics of Militarizing Women’s Lives. Berkeley: University of California Press.   
Foreign & Commonwealth Office (۲۰۰۲) ―Saddam Hussein: Crimes and Human Rights Abuses.‖ November ۲۰۰۲.  http://usiraq.procon.org/sourcefiles/FCOSaddamdossier.pdf  
Hardi, C (۲۰۱۲) Gendered Experiences of Genocide: Anfal Survivors in KurdistanIraq. Farnham: Ashgate.  
Human Rights Watch (۲۰۰۴) The road to Abu Ghraib‘, June ۲۰۰۴. http://www.hrw.org/sites/default/files/reports/usa۰۶۰۴.pdf  
Human Rights Watch (۲۰۰۹) "Iraq: Stop Killings for Homosexual Conduct‘, ۱۷ August ۲۰۰۹. http://www.hrw.org/news/۲۰۰۹/۰۸/۱۷/iraq-stop-killings-homosexual-conduct  
Human Rights Watch (۲۰۱۱) "At a Crossroads: Human Rights in Iraq Eight Years After the US-Led Invasion‘ (New York, February ۲۰۱۱). http://www.hrw.org/sites/default/files/reports/iraq۰۲۱۱W.pdf  
Human Rights Watch (۲۰۱۴) "No one is safe‘: Abuses of Women in Iraq‘s Criminal Justice System‘. http://www.hrw.org/reports/۲۰۱۴/۰۲/۰۶/no-one-safe  
Human Rights Watch (۲۰۱۵) "ISIS Escapees describe systematic rape: Yezidi survivors in need of urgent care‘. April ۱۴ ۲۰۱۵. https://www.hrw.org/news/۲۰۱۵/۰۴/۱۴/iraq-isis-escapees-describe-systematic-rape  
Kandiyoti, D. (۲۰۰۷) "Between the Hammer and the Anvil: Post-conflict reconstruction, Islam and Women’s Rights’, in Third World Quarterly Vol. ۲۸ , No. ۳, ۲۰۰۷, pp. ۵۰۳-۵۱۷.  
Long, S (۲۰۱۲) "Massacre of emos in Iraq goes to the core of damaged society‘,  The Guardian – Comment is free. ۱۸ March ۲۰۱۲. http://www.theguardian.com/commentisfree/۲۰۱۲/mar/۱۸/iraq-massacre-emoskilling-gay  
Malik, N (۲۰۱۲) "Do Arab men hate Arab women? It‘s not that simple! ―, Comment is Free, The Guardian; ۲۵ April ۲۰۱۲;http://www.guardian.co.uk/commentisfree/۲۰۱۲/apr/۲۵/arab-men-women-monaeltahawy?newsfeed=true  
Mlodoch, K. (۲۰۰۹) "We want to be remembered as strong women and not as shepherds – Anfal surviving women in Kurdistan-Iraq struggling for agency and acknowledgement‘, in Journal of Middle East Women's Studies vol. ۸, Issue ۱,  (Winter ۲۰۱۲): ۶۳-۹۱.  
Mojab S (۲۰۰۱) (ed) Women of a Non-Nation State: The Kurds. Mazda CA: Costa Mesa.  
Mojab, S (۲۰۰۳) "Kurdish Women in the Zone of Genocide and Gendercide‘, AlRaida Vol XXI, No ۳ (Fall ۲۰۰۳): ۲۰-۲۵.   
Omar, S (۱۹۹۴) "Honour, Shame and Dictatorship‘, in F. Hazelton (ed.) Iraq since the Gulf War: Prospects for Democracy. London & New York: Zed Books.  
Office of International Women‘s Issues (۲۰۰۳) ―Iraqi Women under Saddam‘s Regime: A Population Silenced. March ۲۰ ۲۰۰۳.    http://۲۰۰۱-۲۰۰۹.state.gov/g/wi/rls/۱۸۸۷۷.htm  
Rohde, A (۲۰۱۰) State-Society Relations in Ba‘thist Iraq. London & New York: Routledge.   
Russell, B (۲۰۰۲) ―Blair Hears Iraqi Women‘s Stories of Abuse and Suffering.‖ Independent, December ۳ ۲۰۰۲.  
Seikaly, S & Mikdashi M,(۲۰۱۲) ―Let‘s Talk About Sex‖, Jadaliyya, ۲۵ April ۲۰۱۲,  http://www.jadaliyya.com/pages/index/۵۲۳۳/lets-talk-about-sex   
UNAMI OHCHR (۲۰۱۴) "Report on the Protection of Civilians in Armed Conflict in Iraq‘, ۶ July – ۱۰ September ۲۰۱۴. http://www.ohchr.org/Documents/Countries/IQ/UNAMI_OHCHR_POC_Report_FIN AL_۶July_۱۰September۲۰۱۴.pdf  
UN New Centre (۲۰۱۵) "Sold for a packet of cigarettes: UN envoy fights to help women suffering sexual violence in the Middle East‘, ۱۸ June ۲۰۱۵. http://www.un.org/apps/news/story.asp?NewsID=۵۱۱۹۶#.VZ۱NjO۱VhHw  
White House Office of the Press Secretary (۲۰۰۳) ―President Bush Meets with Iraqi Women Leaders.‖ November ۱۷ ۲۰۰۳. http://georgewbush-whitehouse.archives.gov/news/releases/۲۰۰۳/۱۱/۲۰۰۳۱۱۱۷-۴.html  
Wibben, A (۲۰۰۴) "Feminist international relations: Old debates and new directions‘. Brown Journal of World Affairs, ۱۰ (۲) ۹۷-۱۱۴.  
Wibben, A (۲۰۱۱) Feminist Security Studies: A Narrative Approach. London & New York: Routledge.


Telegram Icon

به تلگرام پایگاه خبری و تحلیلی روژ بپیوندید

مطالب مرتبط:

خیز چین برای بسط هژمونی در سایه جنگ اوکراین

آب به عنوان سلاح؛ چگونه ترکیه علیه کُردها در سوریه عمل می‌کند؟

بازداشت‌ها و ناپدیدشدن‌های اجباری در سال ۲۰۲۰ در عفرین

"برخاستن از میان ویرانه ها، رقصیدن میان گلوله ها"

نه فقط روسیه بلکه پولهای ترکیه نیز نباید بر انتخابات آمریکا تاثیر بگذارد!

کلمات کلیدی:


بازنشر مطالب پایگاه خبری و تحلیلی روژ تنها با ذکر منبع مجاز است

تحلیل خبر

analis picture

قاتلانی بی خبر از مقتول؛ روایت قتل امید حسنی

آسمان شهر ابری است و از شب گذشته باران امان نمی دهد. شهر همچون تمام روزهای انقلاب "ژن، ژیان، آزادی" ملتهب است وآبستن حوادث تلخ و شیرین. مردم هنوز عزادار زانیار الله مرادی و عیسی بیگلری هستند؛ دو جوانی که شامگاه ۲۳ آبان و در جریان اعتراضات مسالمت آمیز در عباس آباد به قتل رسیده بودند. سومین روز مراسم جان باختن این دو جوان مصادف شده با چهلم شهدای ۱۶ مهر.

یکشنبه ۲۸اسفند۱۴۰۱/ ۱۴:۵۵


خبر


مصاحبه

Interview Picture

هیچکس نباید از انتقاد من برای تضعیف HDP استفاده کند. من عضو HDP هستم و خواهم ماند. من می خواهم همه این را به خوبی بدانند

پنجشنبه ۱۱خرداد۱۴۰۲/ ۱۷:۵۶