ترکیه پاکستان و اندونزی در یک مسیر؛ ترکیب نظامی گری با رادیکالیسم اسلامی
Thursday, September 10, 2020
Telegram
عایشه صدیقه، theprint
ترجمه: NNS ROJ
اخیرا دوستی از من گلایه کرد که چرا در برابر تصمیم رجب طیب اردوغان برای تبدیل موزه ایاصوفیه به مسجد واکنشی نشان ندادم؟ یا به اصطلاح اشکی نریختم؟ من اشکهایم را سالها پیش هنگامی که شاهد ظهور آرام و اجتناب ناپذیر اسلامگرایی علیه دهه ها اقتدار گرایی نظامی در ترکیه بودم، ریختم.
سال ۲۰۰۷، هنگامی که سرگرم نوشتن پیش نویس اولیه کتابم درباره نظامیگری در پاکستان تحت عنوان "نگاهی از درون به اقتصاد نظامی پاکستان" بودم، پی بردم که در سه کشور مسلمان ترکیه، پاکستان و اندونزی همزمان با حاکمیت اقتدارگرایی نظامی، تعصب مذهبی نیز به طور فزاینده ای در حال رشد است. نیروهای نظامی هر سه کشور امپراطوریهای مالی عظیمی به وجود آورده بودند که صرفا به دنبال کسب سود برای نیروهای مسلح نبودند، بلکه به دنبال نوعی خودگردانی بودند که در نهایت به اقتدارگرایی بیشتر و همزمان واکنشهای عجیب از سوی جوامع آن کشورها منجر شد. رادیکالیسم مذهبی بدون تردید یکی از این واکنشها بود.
آتاتورک
در همه جای دنیا، عموما تغییر، تخریب یا بازسازی عبادتگاههای مذهبی متاثر از انگیزه های سیاسی رهبرانی صورت می گیرد که به نوعی از رادیکالیسم مذهبی سود می برند. هر بلایی که بر سر اماکن مذهبی می آورند بازتاب رفتاری است که پیشتر در قبال جامعه داشته اند.
برای فهم آنچه که امروز رجب طیب اردوغان بر سر ایا صوفیه آورده است، باید شجاعت این را داشته باشیم بپرسیم آتاتورک حدود یک قرن پیش چه چیزی بر جامعه ترکیه تحمیل کرد؛ موضوعی که اکثر جامعه سکولار ترکیه هیچ گلایه ای در مورد آن ندارند.
ظهور حزب اعتدال و توسعه به رهبری اردوغان یا آ.ک.پ که از احساس نیاز به تظاهر اسلام گرایی برخاسته است، ریشه در سالها استبداد ارتش ترکیه دارد و البته شخص آتاتورک باعث و بانی اش بود. علی رغم محبوبیت بنیانگذار ترکیه سکولار در میان مردم ترک، نمی توان منکر این واقعیت شد که تلاش آتاتورک برای ایجاد ساختار فرهنگی جدید همانند تلاش امروز اردوغان برای روی گرداندن مردم از آن ساختار، تلاشی ناپخته و تحمیلی بود. هم بنیانگذار ترکیه مدرن و هم داعی کنونی ناسیونالیسم مذهبی، هویت فرهنگی مردم ترکیه را با سبق و سیاق خود به صلابه کشیدند.
آتاتورک قطعا ناجی ترکیه کنونی بود. دقیقتر بگویم مانع تکه پاره شدن بیشتر بقایای امپراطوری عثمانی شد و کشور جدیدی تاسیس کرد. او پس از تاسیس کشور نوپای ترکیه، توجه خود را به انحلال نظام خلافت معطوف کرد؛ کاری که پس از خذف مقام سلطنت توانست انجام دهد. با مطالعه زندگی نامه آتاتورک از کتاب H.C.Armstrang چاپ سال ۱۹۳۲ در می یابین که او در آغاز به دلیل دلبستگی مردم به نظام خلافت در مورد انحلال آن محتاط عمل کرد. بعدها مردم را با توجیه اینکه نظام خلافت کشور و ملت را در معرض خطر نابودی قرار داده بود، با خود همراه ساخت. به این ترتیب نظام سکولار و کمالیسم بر مردمی که هنوز از آمادگی لازم برای پذیرش آن برخوردار نبودند، تحمیل شد.
آتاتورک قول داده بود "مذهب را در ترکیه ریشه کن کند. زیرا مذهب را مانند پیچکی می دید که به دور درخت جوان (ترکیه) می پیچد و مانع از رشد و شکوفایی آن می شود." طی این فرآیند او فرهنگ جدیدی به مردم تحمیل کرد. مردم مجبور شدند فرهنگی را که قرن ها با آن خو گرفته بودند ترک کنند. از پوشیدن کلاه شاپو به جای کلاه قرمز منگوله دار گرفته تا تغییر خط، همه چیز را تغییر داد. او این تغییرات فرهنگی را به زور بر مردم تحمیل کرد نه با ایجاد تغییر در ارزشهای فرهنگی جاگرفته در اذهان مردم.
یکی از دوستان پاکستانی ام که در دهه ۱۹۸۰ به ترکیه سفر کرده بود، نقل می کرد که در نگاه مردم ترکیه آرزوی بازگشت به خط سنتی را دیده بود. زیرا هنگامی که در حال خواندن یک کتاب به زبان اردو بود. بسیاری از ترکهای اطرافش از او می خواستند تا نامشان را با رسم الخطی که از آنها سلب شده بود، بنویسد. این خشونت مدرن از سوی حاکمیت اقتدارگرای ارتش به آنها تحمیل شده بود. در واقع وظیفه حفظ انقلاب فرهنگی آتاتورک به ارتش واگذار شده بود.
تسخیر قدرت توسط ارتش
پس از مرگ آتاتورک، نیروهای مسلح به طور همزمان حفاظت از جمهوری ترکیه و نیز اصول کمالیسم را به عهده گرفتند. این موضوع فرآیند سکولار شدن ترکیه را پیچیده و بغرنج کرد. مانند همه بروکراسی های قدرتمند نظامی، با گذشت زمان توجه ارتش از رعایت اصول سکولاریسم به سمت کنترل اهرمهای قدرت معطوف شد. اصولا، توجه به حفظ اصول سکولاریسم تنها توجیهی برای نفوذ بیشتر ارتش در ساختار قدرت بود.
اولین کودتای ارتش در سال ۱۹۶۰ به اعدام عدنان مندرس نخست وزیر ترکیه منجر شد. سال ۱۹۶۱ ارتش با تاسیس نهاد شورای امنیت ملی، بیش از پیش در نهادهای غیر نظامی نفوذ کرد. جالب است بدانید که در پاکستان نیز پس از کودتای نافرجام و ترور ناموفق ضیاء الحق رئیس جمهور وقت پاکستان در سال ۱۹۸۰، نیروهای مسلح پاکستان مشابه ترکیه نهاد شورای امنیت ملی را تشکیل دادند تا از این طریق بیش از پیش وارد ساختار رسمی دولت شوند. از طرف دیگر، ارتش اندونزی نیز در سال ۱۹۴۵ با تصویب قانون پانکاسیلا (ایدئولوژی حکومت) و ساپتا مارگا ( کد افتخار نیروهای مسلح) به نقش خود در پاسداری از نهاد دولت رسمیت داده بود.
ترکیه در سال ۱۹۷۱ نیز شاهد کودتای دیگری بود. اما دخالت ارتش در سال ۱۹۸۰ توسط ژنرال کنعان اورن نقش پر رنگتری در چرخش جامعه ترکیه به سمت وضعیت کنونی ایفا کرد. زور و خشونت دولتی به شکل گسترده ای علیه اتحادیه های دانشجویی و نیروهای چپ به کار گرفته شد. جالب است بدانید که در آن ایام ضیاء الحق رئیس جمهور پاکستان سفری به ترکیه انجام داد. بنابه اظهارات "مشاهید حسین" خبرنگار سیاسی پاکستان، او در آن سفر از ارتش ترکیه راههای مقابله با ناآرامی های دانشگاهها را جویا شده بود. قطعاً نظامیان هر دو کشور در زمینه خشونت و سرکوب بسیار از همدیگر آموختند. به عنوان مثال: نظامیان ترکیه برای تاسیس بنیاد بازرگانی ارتش از مدل مشابه پاکستان پیروی کرد.
اما در این میان یک موضوع بیش از هر چیز حایز اهمیت است؛ هم ضیاء الحق و هم کنعان اورن از اسلامگراها برای نفوذ در فعالیتهای دانشجویی استفاده کردند. منابع تاریخی من بیان می کند که چگونه در ترکیه از ارزشهای مورد قبول رادیکالیسم مذهبی برای عقب راندن مقاومت گروههای چپ استفاده کردند. حرکتی مشابه نیز توسط شاخه دانشجویی جماعت اسلامی در موسسات آموزش عالی پاکستان صورت پذیرفت.
ادغام جاه طلبیهای نظامی با رادیکالیسم مذهبی
هدف نظامیان پاکستان هرگز حفظ نظام سکولاریسم یا حتی اسلام گرایی نبوده است. اما با این حال نقش وسیعی در ایجاد و سپس اشاعه ملی گرایی مذهبی داشتند. امری که من آن را اسلامی کردن پاکستان می نامم. در اقدامی مشابه، ارتش ترکیه نیز طی دهه ۱۹۸۰ به جای حمایت از سکولاریسم، صرفا به دنبال حفظ قدرت خود بود. علاوه براین، همکاریهای ایالات متحده با هر دو کشور در جنگ علیه کمونیست های اتحاد جماهیر شوروی، بیش از پیش بر اهمیت تشویق و پشتیبانی از سیاستهای مذهبی افزوده بود.
در دهه ۱۹۸۰ رادیکالیسم مذهبی به سرعت در پاکستان و ترکیه در حال رشد بود. علت گسترش رادیکالیسم مذهبی در هر دو کشور جاه طلبی های ارتش بود؛ نه خواست و اراده جامعه.
درهم آمیختگی رادیکالیسم مذهبی با جاه طلبی های ارتش، مذهب را به فضای طبیعی گفتمان سیاسی تبدیل کرد. حزب اعتدال و توسعه اردوغان از دل چنین فضایی ظهور کرد. و آنگونه که امروز می بینیم با تبدیل ایا صوفیه به مسجد ادعاهای بیشتری نیز دارد. در ترکیه ارتش و آتاتورک ساختاری اقتدارگرا بنیان نهادند که در نهایت کشور را در کام خود فرو برد و اکنون اردوغان بر راس آن نشسته است. در پاکستان، ارتش به طور همزمان هم منتفع و هم تولیده کننده تجربه تاریخی متفاوتی است. در واقع در این کشور، نوعی رادیکالیسم جهانی (سراسری) به جای حزب مذهبی خاصی در حال رشد و قدرت گیری است.
نتیجه گیری غم انگیزتر این است که اگرچه توجه عموم مردم فقط به سرنوشت یک بنای تاریخی معطوف شده است، اما در ترکیه چیزهایی بسیار بیشتر از اینها از دست رفته است. تصمیمی که برای ایاصوفیه اتخاذ شده است، شاید تا سالها تغییر نکند. درمورد آن هم می توان آه و ناله سر داد. اما همزمان باید افسوس خورد که چرا زمانیکه استبداد دولتی، ترکیه را به سمت سرنوشت امروزش سوق می داد، کسی اشکی ریخت.
عایشه صدیقه پژوهشگر و همکار موسسه تحقیقاتی "سواس" لندن و مولف کتاب "نگاهی از درون به اقتصاد نظامی پاکستان است. او دیدگاههای شخصی خود را در حساب تویتری
@iamthedrifter می نویسد.
مطالب مرتبط:
کلمات کلیدی:
بازنشر مطالب پایگاه خبری و تحلیلی روژ تنها با ذکر منبع مجاز است