تاریخ انقضای ماست کشک است
Friday, March 11, 2016
Telegram
عارف سلیمی
آن روزگاران، ماست که می تُرشید دورش نمی انداختند؛ در مَشک می ریختند. دوغش می کردند و کره اش می گرفتند. دوغ را باز اگر می ترشید، بر آتش می گذاشتند و اندکی می جوشاندند؛ آنگاه در توبره ای می ریختند تا آبش بچکد و "سیراج" شود. سیراج را یا با عموزاده اش -کره- سر سفره صبحانه می آودرند، یا آنکه گِرد و گلوله اش می کردند و روی پشتِ بام، جلوی نور آفتاب می گذاشتند تا سفت شود و سخت شود؛ کشک شود.
حال، آن فرایند، حکایت رهبران و صاحب منصبان امور سیاست و مملکت داری در خاورمیانۀ به خون و نفت آغشته است.
رهبرانی که- چه بسا به روشهای کشکی- وقتی بر کرسی قدرت می نشینند، آنقدر می مانند تا سفت و سخت می شوند، عینهو کشک می شوند. و خلایق دیگر باید بروند کشکشان را بسابند.
یکی سلطان بسفر و داردانل است که قبای صدارت و ریاست بر قامت خویش می دوزد و در رویای خلافت می سوزد. رئیس چهل دزدانِ بغدادی را مترسک کرده است و در نینوی کاشته است تا رعایای امروز و دیروزِ "دولت فخیمۀ" آل عثمان را بر سر سفرۀ آشی که برایشان پخته است بناشند و بیعت بستاند. بادمجان بمی است که بوی گند آفتش چهارسوی جهان را پُر کرده است.
دیگری رهبر عظیم الکشک جمهوری اسلامی است که خویش را "ولی امر" می خواند؛ فقیهی که "وقاحت" را آش کشک خاله می نامد. سرهای ضعیفان بر دار می کند و همراهان دیروزش را در حصر. جهت خالی نبودن عریضه انتخابات کشکی نیز برگزار می کند؛ هر از گاهی. چپ و راستی می سازد. اصلاح طلبی و اصولگرایی و اینک معتدلی. از هر دو سو مهره ها دستچین می کند و آنکه را نمی پسندد کناری می نهد. "مخالفانی" دارد یکی از دیگری کشک سابتر و "هَخا"تر. و "روشنفکرانی" که نان مردم می خورند و حلیم "آقا" هم می زنند.
برخی خادمان بیضتین شریفین- ِ خویش- اند. کشک های عتیقه ای که عزرائیل را نیز خریده اند و ملک الموت هایی چون "سلفیسم" و "وهابیسم" و "جهادیسم" را به جان مردمان انداخته اند. کشک هایی که خون در شیشه و نفت و گاز در بشکه می کنند. پرده درهایی که پرده دار زیارتگاه شده اند. همپیاله های دیرین عموسام که نماز می گزارند و کنیز می ستانند.
عده ای نیز دونکیشوت های چکمه پوش و ستاره بر دوش اند که هر گاه خُلقشان تنگ می شود تانگ به خیابان می برند. پهلوان پنبه هایی که موشک هوا می کنند؛ کودتا می کنند.
آن دیگری بشار کشک الحمایۀ روسیه است. چشم پزشکی که بمب بشکه ای می سازد. شتر گاو پلنگی که گردن بر مردم خویش می کشد و برایشان با آتش اجاقِ حامیانش آشِ کشک می پزد.
یکی هم رئیس نصفه و نیمه اقلیمی است که مسند کشکی اش را هر دو سال یکبار-عینهو دماغ پینوکیو- برایش دراز می کنند. همان که نوروز به نوروز فیلش یادِ استقلال می کند. در یک وجب خاکی که بر کرسیِ ریاستش سریش شده است و در نیمِ آن کشکِ محض است، قصد رفراندوم کرده است. قدم در راه ارمنستانی کردن کردستان نهاده است. تا فردایی، پس فردایی اگر کسی در بخش های دیگر دعوی حقوق کردها کند، سوی اویش برانند و بگویند "برو پیشِ رئیس ات کشکت را بساب."
آری، رهبران و صاحب منصبان در این خطه فلاکت زده ماست های ترشیده ای هستند که تاریخ انقضا ندارند.
آش کشک خاله اند، بخوریم پایمان اند، نخوریم در حلقومان.
آشهایی که هر کدام صد وجب خون رویشان است.
خاورمیانه سالهاست که علاوه بر بوی نفت و خون و باروت، بوی کشک و دوغ و ماست ترشیده نیز می دهد. و البته کره اش را خیلی وقت است آن دیگرانِ از ما بهتران از آب گرفته اند و با خود برده اند.
خاورمیانه حالا حالاها بوی ماست ترشیده می دهد.
برویم کشکمان را بسابیم.
مطالب مرتبط:
کلمات کلیدی:
بازنشر مطالب پایگاه خبری و تحلیلی روژ تنها با ذکر منبع مجاز است