طاهر خدیو
روژاوا و مساله ی حاكمیت
Sunday, September 18, 2016
Telegram
برگرفتە از گاهنامەی تحلیلی "بەرجەوەندار"
اشاره: این یادداشت یک سال و نیم قبل، مصادف با پیروزی مقاومت کوبانی، در سایت روانگه منتشر شد. با وجود گذشت ۱۸ ماه استدلالها و ایده های اصلی این یادداشت هنوز قابل دفاع هستند. دست بر قضا در برخی موارد نیز وضعیت امور، فی المثل اعلام خودگردانی در کردستان ترکیه، گرچه به شکلی شتابزده و ناموفق، مطابق پیشبینیهای این یادداشت رخ داد. حتی تشکیل « فدراسیون غرب کردستان و شمال سوریه» و ادغام کانتونها خودگردان در آن نیز میتواند تصوری از آن قدرت کلیتبخش نصیب ما سازد که همواره در هیاتهای گوناگون در تکاپو است. بدیهی است که در ویراست جدید علیرغم رجوع به شواهد و فکتهای تازه جوهره ی یادداشت قبلی و استدلالهای آن حفظ شده است. بعلاوه بخشی از یادداشت که مربوط به بن بست جنبش کردستان عراق « در شرایط امتناع حاکمیت» بود، به دلیل عدم ضرورت، حذف شد و مخاطب میتواند در پرتو تحولات جدید مستقلا به داوری در مورد آن بپردازد.
درآمد:
مساله ی حاکمیت یکی از بزرگترین مواجهات جنبش کرد را طی صد سال گذشته رقم زده است و گذشته از چند استثنا، دستیابی به قسمی « حاکمیت مشروط» آرمان بخش عمده ای از این جنبش بوده است. گرچه حاکمیت در جوهره ی خود، حتی در عصر ما، امری تفکیک ناپذیر، مطلق و ابدی است اما اجعل مفهوم به ظاهر متناقضِ (oxymoron) « حاکمیت مشروط» جهت ایضاح تکاپوها و مبارزات جنبش کرد در چند دهه ی گذشته ضرورت دارد. {١} به مدد این مفهوم میتوان ذهنیتی را که علیرغم مواجهه ی طولانی مدت با نظام سایکس پیکو، آنرا در کلیت خود پذیرفته بود؛ درک کرد.
به علاوه این مفهوم میتواند تداوم حیات برخی چارچوب ها و اشکال سیاسی پیشامدرن و پیشاعرفی را در جریان مبارزات مدرن توجیه کند. از یک منظر جنبش کرد [ مخصوصا در کردستان عراق ] به لحاظ فکری و سیاسی میراثبر نوعی نظام اماراتی [ یا میرنشینی ] است و هرگز نتوانسته است به طور کامل از آن گذر کند، بدینسان از طریق مفهوم حاکمیت مشروط میتوان تجدید حیات نظام میرنشینی را در صورتهایی جدید توجیه و تحلیل کرد. در اینجا فقط به ذکر این نکته اکتفا میشود که تا نیمه نخست قرن نوزدهم کردستان از مجوعه ای امارت تشکیل شده بود که تابع امپراتوریهای ایران و عثمانی بودند. این امارتها در رتق و فتق امور داخلی خود مستقل بودند اما در تحلیل نهایی بخشی از امپراتوریهای فوق الذکر به شمار میرفتند. میتوان گفت که رسوبات نظام میرنشینی حتی بیش از الزامات نظام سایکس پیکو جنبش کرد را از مطالبه و تحقق حاکمیت در کلیت خود بازداشته است و بسیاری از چهره ها و گروه های سیاسی کماکان در محدوده های نظام میرنشینی می اندیشیند.
روژاوا، الغا یا احیای حاکمیت
این نوشتار بر یک مخاطره جویی و تقلیلگرایی آگاهانه استوار است؛ به منظور تمرکز بر فرم حکمرانی و مساله ی قدرت در تجربه ی « روژاوا» ، محتوا و درونمایه ی این تجربه عامدانه نادیده گرفته شده است، محتوایی که بدون تردید برآمده از یک نگرش خاص سوسیالیستی است. بر وفق تجارب یک قرن گذشته، حاکمیت در مقام فرم، قادر به سازش با هر محتوایی از جمله سوسیالیسم است؛ بنابراین تاکید و تمرکز بر مساله حاکمیت یا قدرت فائقه صرف نظر از نمودهای مختلف آن میتواند حائز اهمیت زیادی باشد. نقطه ی شروع ارزیابی ما از وضعیت روژاوا ادعای الغای حاکمیت و لو در شکل محدود آن است. در آنجا ادعا میشود که از طریق الغای حاکمیت و « پلیس» ، و ظهور سازماندیهای جدید و خودجوش اجتماعی شیوه ی مدیریت جامعه به نحو اساسی متحول شده است. از آنجا که این « نظام خودمدیریتی» محصول مبارزات پ ک ک است، درک دقیقتر آن نیازمند مروری بر مبارزات و تحولات فکری این حزب است.
واقعیت آن است که پ ک ک تنها جریان جدی و قابل توجه کرد است که برای مدتی طولانی (نزدیک ۲ دهه) خود را پیگیر اعمال و استقرار حاکمیت در معنای دقیق آن میدانست. بدون تردید عبور از مفهوم حاکمیت مشروط به حاکمیت [ مطلق ] و وداع با سنت میرنشینی در فضای فکری جهان سوم گرایی و کمونیسم سه قاره ای امکانپذیر شد، فضایی که در آن ملتهای غیر غربی با به چالش کشیدن حقوق بین الملل اروپایی، به مبنایی برای تاسیس حاکمیت دست یافتند، گرچه رهایی این ملتها صرفا به مدد مارکسیسم حاصل نشد، اما بدون تردید مارکسیسم جهان سومی افق های جدیدی فراروی آنها گشود. گفتن ندارد که به لحاظ تاریخی و مفهومی، مسئله ی کرد و مسئله ی مستعمرات از بیخ و بن با هم تفاوت داشتند. با این حال عبدالله اوجالان در اواخر دهه ی ۱۹۷۰ می کوشید تا مسئله کرد را به طور کامل در این فضای مفهومی ادغام کند و بدین منظور مفهوم « کردستان به مثابه ی یک مستعمره» را جعل کرد، این راهی بود که او در رساله ی مانیفست: راه انقلاب کردستان پیمود. افزون بر این او برای توجیه تزهای بی سابقه ی خود به حواشی نظریه ی مارکسیسم پناه برد و با رجوع به مقدمه ی انگلس بر نسخه ی ایتالیایی مانیفیستِ کمونیست اتحاد کردستان را لازمه ی برپایی یک کردستان سوسیالیست خواند. {٢}
پ ک ک سالها بر این تز پافشاری کرد اما سرانجام در اواسط دهه ی ۱۹۹۰ عملا و در ۲۰ ژانویه ی ۲۰۰۰ رسما آن را کنار نهاد، زیرا در این مدت مشخص شده بود که مواجهه ی علنی و تمام عیار با نظام سایکس پیکو و نیز قدرتهای منطقه ای و جهانیِ حامی آن خصوصا در عصر پساشوروی نابخردانه و پیشاپیش محکوم به شکست است.
پس از یک دوره ی ده ساله و در حالی که همگان انتظار داشتند پ ک ک تحت تاثیر موفقیتهای جنبش کرد در عراق به ایده ای چون فدرالیسم یا خودگردانی روی آورد، اما این گروه اعلام کرد که متعاقب نقد رادیکال سوسیالیسم واقعا موجود، با حاکمیت و لو در شکل مشروط و محدود آن وداع گفته است. این تصمیم البته با سیر تحول اندیشه ی چپ و نگرش آن نسبت به دولت در اواخر قرن بیستم و اوایل قرن پیشرو همسو بود. به تعبیری دقیقتر بخش عمده چرخش نظری پ ک ک متاثر از آنارکوفمینیسم مورای بوکچین و اندیشه ی افرادی چون آنتونیو نگری بود. اینچنین بود که پ ک ک در نهایت حاکمیت را منشا شر و خشونت خواند و بدیل آن را استقرار اجتماعات خودجوش و کمونال اعلام کرد. تا چند سال قبل که پ ک ک فرصتی برای عینیت بخشیدن به ایده هایش نداشت، داوری در مورد این ایده ها و میزان جدیت آنها کار به غایت دشواری به شمار می رفت. {٣}
اکنون قریب سه سال از تاسیس کانتونهای سه گانه در کردستان سوریه و قریب چهار سال از سیطره ی جریانات همسو با پ ک ک بر کردستان سوریه میگذرد و به مدد تجربه ی حکمرانی پ ک ک میتوان جایگاه ایده های جدید این حزب و احیانا رسوبات و یا حتی احیای ایده های پیشین این حزب را در صورتی جدید مورد ارزیابی قرار داد.
اغلب چنین تصور میشود که مبانی فکری و حقوقی کانتونهای سه گانه ی روژآوا به مدد عبور از مفهوم حاکمیت حاصل شده است. به گونه ای که در آنجا بر مبنای ایده ی خودمدیریتی، کمونهای محلات و روستاها سازمان یافته اند و این کمونها به مجالس خلق، نهادهای قضایی و اجرایی گره خورده اند. در نگاه اول چنین به نظر میرسد که هیچ امکانی برای تجمیع قدرت و تبدیل آن به قدرت برتر وجود ندارد، قدرت از درون اجتماعات مردمی میجوشد و توسط آنها اعمال میشود و مسئله ی حاکمیت و پلیس منتفی میشود.
اما در برابر این چشم انداز نظری و آرمانی، ماشین کانتونها چگونه عمل میکند؟ در واقع عملکرد آنها طوری است که گویی حاکمیت و دولت در کاملترین شکل خود حضور دارند و به سیاق فرم دولت سازوکارهای اعمال سلطه هرچند به شکل ضمنی تری حضور دارند. در اینجا شاید اشاره به تمثیلی تاریخی رهگشا باشد، همانطور که الغای مناسبات سرمایه داری در کشورهای سوسیالیست نتیجه ای جز تعمیق این مناسبات نداشت، در کردستان سوریه نیز الغای دولت و حاکمیت نتیجه ای جز تعمیق نهادهای مرتبط با دولت و حاکمیت نداشته است. گویی لویاتان « با صدها نقاب در تکاپو است» و میتواند در هیاتی مبدل خود را با هر قدرت فائقه ای سازگار کند. بنابراین هرگاه لویاتان از عرصه ی سیاست ناپدید شد، کشف نشانه های بارزش میتواند افشاگر وجود و حضورش در پس زمینه باشد. {٤} با تاسی به اشمیت میتوان گفت که وجود برخی نشانه های متقن حاکمیت نظیر حق انحصاری اعلان جنگ و عقد صلح باید ما را نسبت به جستجوی دیگر نشانه های حاکمیت وسوسه کند. {٥} از این منظر در کردستان سوریه با رجوع به این نشانه ها میتوان رد قدرت برتر و مطلقی را گرفت که تمایلی به افشای حضور خود ندارد اما بر احیای حاکمیت در کلیت خود دلالت میکند. این قدرت برتر و مطلق در نهاد « دفاع اجباری» با همان خدمت نظام اجباری بیشتر و بهتر از هر جای دیگری خود را نشان میدهد. دیری است که کانتونهای سه گانه قوانینی برای خدمت اجباری تدارک دیده اند که بر اساس آنها تمام جوانان ذکور بین ۸۱ تا ۰۳ سال به مدت ۶ ماه در دوره های خدمت حضور می یابند. اکنون قانون دفاع اجباری علیرغم مخالفت وسیع گروههای مخالف در سراسر کردستان سوریه اعمال میشود. گفتن ندارد که نهاد خدمت نظام پس از انقلاب فرانسه ایجاد شد و یکی از مهمترین نشانه های ظهور دولتهای مدرن و تحقق ایده ی حاکمیت است. الزام شهروندان به جنگیدن و مردن براساس تصمیم و تشخیص حاکم، هر اندازه که ضرورت داشته باشد با ایده ی « زیست آزادانه» در تعارض قرار دارد؛ زیرا مطابق منطق حاکمیت « در امور دولتی و خاصه در جنگ شهروندان اراده ی خود را انکار میکنند. » {٦} نیک میدانیم که در چشم انداز نظری کانتونهای سه گانه ایده ی « زیست آزادانه» در تقابل با مفهوم « حاکمیت برتر و مطلق» قرار دارد اما عملکرد کانتونها مانند هر دولت دیگری مبتنی بر انکار اراده ی شهروندان و الزام آنها به پیروی از تصمیم و اراده ی حاکم در شرایط اضطرار است.
اتحاد کانتونها در غیاب زمینه ای حقوقی
طی سه سال گذشته کانتونهای سه گانه از الغای حاکمیت به مثابه ی کانون بنیادین ستم و یکی از اصلیترین شرهای زمانه سخن میرانند اما در عمل به ساز و کاری برای احیای حاکمیت و مناسبات دولت و حاکمیت تبدیل شده اند. اشاره به نکته ای دیگر میتواند ماهیت این کانتونها را بیش از پیش آشکار سازد. به لحاظ نظری تقریبا هیچ ساز و کار حقوقی برای ایجاد هم کنشی و اتحاد میان کانتونها پیشبینی نشده است، اما با وجود این هم کنشی خیره کننده ای میان آنها وجود دارد که تا آستانه ی وحدت مطلق میان آنها بسط می یابد. با توجه به شکست تجربه ی کردستان عراق در زمینه ی یکپارچه سازی نهادهای حکومتی سلیمانیه و اربیل طی دو دهه ی گذشته، طرح این پرسش ضرورت می یابد که در غیاب هرگونه سازو کار حقوقی مقتضی، هم کنشی و اتحاد کانتونها چگونه تضمین و محقق شده است؟ {٧}
بر اساس استدلالهای یادداشت پیشرو پاسخ این است، قدرتی دوفاکتو و غیرحقوقی تنسیق و هماهنگ سازی کانتونها را تضمین کرده است. در اینجا نیز دست حاکمیت پنهان به گونه ای دیگر رو می شود. مطابق چشم انداز نظری کانتونها، ما با سه اجتماع سیاسی متمایز و به تبع آن سه نظم قانونی متفاوت سر و کار داریم. آنها تجلی اراده ی آزادانه و مستقیم مردم در شرایط اضطرار هستند، از قانون در صورت متعارف آن و حاکمیت عبور کرده اند و از این رو هیچ نسبت حقوقی با حاکمیت سوریه ندارند و گذشته از این، جز عضویت در « شورای هماهنگی کانتونهای روژاوا» ارتباط مشخصی با همدیگر نیز ندارند. بیایید در اینجا نیز پوزیتیویسم حقوقی کلزن را بیازماییم. سه نظام هنجاری که بر سه هنجار نهایی (سه قانون اساسی متفاوت) استوار هستند، در واقعیت امر اشکال و نمودهای قدرت غیرحقوقی واحدی هستند. این همان قدرتی است که گهگاهی و در قالب نهادهای چون « دفاع اجباری» خود را آشکار میسازد و علیرغم « الغای حاکمیت» در نظامهای سه گانه ی روژآوا اعمال میشود. این قدرت دوفاکتو آنچنان مهار امور را در دست دارد که حتی وجود سه نظام قانونی متفاوت نمی تواند خللی در قلمروی یکپارچه ی اِعمال آن ایجاد کند. با گذشت زمان مسائل وضوح بیشتری یافته اند. خود اعلام « فدراسیون غرب کردستان و شمال سوریه» و ادغام کانتونهای سه گانه بر وجود قدرتی واحد در پس پرده و اراده ی یکپارچه سازش دلالت میکند. {٨}
چرا این قدرت غیر حقوقی از افشای خود طفره میرود؟!
حضور یک قدرت غیرحقوقی مطلق و برتر در پس کانتونهای سه گانه یکی از تامل برانگیزترین سویه های تجربه ی کردستان سوریه به شمار میرود، چراکه این قدرت در تار و پود نظم قانونی کانتونها گرفتار نشده است، بلکه برعکس نظم قانونی کانتونها در کمند آن گرفتار آمده است. این قدرت بر شکل کاملا متمایزی از حاکمیت دلالت میکند که دائما در تاریکی بسر میبرد و مایل نیست حضورش از طریق قید و بندهای قانونی افشا شود. اما قوام و دوام هر کانتون بر قدرت دوفاکتوی مزبور استوار است. {٩}
قدرت بالفعلی که در ورای مناسبات حقوقی و سیاسی کردستان سوریه به طور نامحسوس حضور دارد، همان قدرتی است که دو دهه برای اعمال حاکمیت در قالب « کردستانی سوسیالیست و یکپارچه» جنگیده و بخت و اقبال خود را در این زمینه آزموده و بدین آگاهی دست یافته است که از نظر قدرتهای جهانی و منطقه ای اعمال حاکمیتی که مستلزم شناسایی باشد، امری خطرناک و تنش زا تلقی میشود، زیرا چنین امری مستلزم انکار حاکمیت دیگران، بازنگری مرزها، تغییر جغرافیای منطقه و احیانا فروپاشی نظمی صد ساله است. واقعیت این است که پ ک ک اکنون با دکترین عبور از حاکمیت خود بسیاری از این نگرانیها را مرتفع ساخته و به تعبیری در سیمای ضداشمیتی پیگیر مضامینی اشمیتی است. فرم کانتون که برخلاف دولت ملی مدعی چیزی فراتر از اداره ی محلی امور نیست، بسیار انعطاف پذیر است و در شرایط مقتضی میتواند همچون یک خودگردانی تمام عیار در حاکمیت دولت ها اختلال ایجاد کند. از آن بیش فرم کانتون میتواند مرزهای بین المللی را نادیده گیرد. این امر در پرتو مباحث اخیر در مورد امکان تشکیل کانتون شنگال به خوبی قابل درک است. تاسیس احتمالی کانتون شنگال و حتی در نظر گرفتن آن همچون یک فرض میتواند واقعیتهای زیادی را آشکار سازد. بدیهی است که از لحاظ نظری کانتون شنگال بخشی از خاک عراق باقی می ماند، اما عملا از نظم قانونی مستقلی برخوردار میشود. اما اگر از منظر آن قدرت بالفعل پنهانی و وحدت بخش به مساله بنگریم، کانتون شنگال بدون ساز و کار حقوقی مقتضی به کانتون های کردستان سوریه پیوند خورده و حاکمیت عراق و نیز مرز بین المللی میان شنگال و قامیشلو دیگر محلی از اعراب نخواهد داشت. این تکاپوها فقط به شنگال منحصر نشده و طی ماههای اخیر حاکمیت دولت ترکیه در مناطقه همچون جزیره، نسیبین شدیدا به چالش کشیده شده است. در آنجا نیز میتوان نشانه های آشکار تلاش برای اختلال در حاکمیت ترکیه از طریق ایجاد کانتونهای متعدد را روئیت کرد. {٠١}
استراتژی کانتونیزه کردن کردستان تاکنون دو سوءفهم اساسی به بار آورده است که در حقیقت هر دو به یک میزان اسیر رتوریک پ ک ک مبنی بر عبور از حاکمیت شده اند. از سویی طرفداران پدک (حزب دمکرات کردستان عراق) این استراتژی را به مثابه ی تجزیه ی مضاعف جغرافیای کردستان تخطئه میکنند و از سوی دیگر برخی افراد و جریانات چپگرا آن را بسان چرخشی پارادایمی مورد ستایش قرار میدهند. در چارچوب استدلالهای این یادداشت، کانتونیزه کردن کردستان چیزی جز یک استراتژی صبورانه و انعطافپذیر نیست که قدرتی دوفاکتو و پنهانی جهت اعمال اختیارات حاکمانه در پیش گرفته است و بنابراین جوهره ی آن با استراتژی تاسیس کردستانی یکپارچه و سوسیالیست چندان متفاوت نیست. {١١} با رجوع به آرای آگامبن این پرسش سر بر می آورد که در چارچوب این الگو چه کسی قانون را از کار انداخته و به بازی گرفته است، مردم یا قدرت فائقه؟ {٢١} *
___________________________________________________________________________
پانویس:
١. مفهوم حاکمیت مشروط یا محدود جعل مفهومی جدیدی نیست و کاربرد آن خصوصا در قلمروی روابط بین الملل مسبوق به سابقه بوده است. برای نمونه برخی تحلیلگران از حاکمیت کشورهای سوسیالیست در سایه ی دکترین برژنف چنین برداشتی داشتند. در دهه های اخیرتر و خصوصا پس از برآمدن پارادایم جهانی شدن نیز حاکمیت کشورها تحت سیطره ی روندهای بین الملی مشروط و محدود تلقی میشد. در یادداشت پیشرو حاکمیت مشروطه بر موارد اینچنینی اطلاق نمیشود و مراد از آن نوعی حاکمیت است که توسط حاکمیتی دیگر محدود شده و متقابلا آن را محدود میکند. تکاپو و پویایی بخش عمده ای از جنبش کرد به جز جمعیت احیا کردستان در ایران و دو دهه ی اول حیات پ ک ک را میتوان ذیل این مفهوم قرار داد. البته اشاره به حاکمیت به عنوان یکی از جدیترین مسائل پیشروی جنبش کرد و تمرکز بر آن در یادداشت پیشرو نباید به نادیده گرفتن بسیاری از مضامین و مفاهیم دیگر منجر شود که بخش هایی از جنبش کرد در قالب برنامه های سوسیایستی پیگیر آن بود.
٢ - در مقدمه ی ایتالیایی مانیفیست دستیابی به اتحاد ملی در ایتالیا پیش شرط استقرار سوسیالیسم در این کشور شناخته می شود. بنگرید به مانیفیست کمونیست، ترجمه ی محمد پورهرمزان صفحه ی ۲۱. در اینجا نیز نوعی مواجهه با سنت امارت و میرنشینی به چشم میخورد، گویی ذهنیت میرنشینی نخستین مانع استقرار سوسیالیسم در کردستان است. ایده ی برپایی « کردستان یکپارچه و سوسیالیست» در کنگره ی دوم پ. ک. ک به تصویب رسید.
٣ - بهرنگ صدیقی در دو مقاله ی « از اوجالان تا بوکچین قصه ی کوبانی چگونه آغاز شد؟» و « حیات فکری اوجالان» این تجدینظر فکری را به تفصیل مورد بررسی قرار داده است.
٤ - اوجالان در یادداشتی که توسط روزنامه ی ایتالیایی ال مانیفیستو منتشر شد، غلبه بر « روح مدرنیته ی سرمایه داری» را امری به غایت دشوار میداند زیرا از دیدگاه او نظام سرمایه داری « با هزاران نقاب در تکاپو» است. من این عبارت پردازی او را در بستری دیگر و جهت نقد یک تجربه ی سیاسی ملهم از آرای او به کار گرفته ام. هرچند از مخاطرات این تغییر بستر به خوبی آگاهم زیرا تفاوت آشکاری میان احیای مناسبات سرمایه داری و استحاله ی جنبشهای ضد سرمایه داری از یکسو و احیای لویاتان در هیاتی مبدل، خصوصا در مورد اخیر وجود دارد. احیای مناسبات سرمایه داری نتیجه ی ناخواسته ی مبارزات پیگیر سوسیالیستی به شمار میرفت در حالیکه دشوار میتوان احیای حاکمیت را نتیجه ی ناخواسته ی یک مبارزه ی معطوف به تحول در آئین حکمرانی تلقی کرد، به تعبیر درست تر آنچه که در مورد اخیر با آن سروکار داریم بیشتر بر استتار حاکمیت دلالت میکند تا الغای آن. اما حتی اگر نگاه خوشبینانه تری اتخاذ کنیم، می توانیم استدلال کنیم که مبارزه با لویاتان لزوما نمیتواند آن را از دور خارج کند.
٥ - اشمیت، الاهیات سیاسی، صفحه ی ۳۴
٦ - با اندکی تغییر، برگرفته از تولستوی، آنا کارنینا، ترجمه سروش حببیبی، صفحه ی ۷۱۰۱
٧ - پس از تشکیل کانتونهای سه گانه نهادی تحت عنوان « شورای هماهنگی کانتونهای روژآوا» سربرآورد. بدیهی است که یک نهاد مشورتی نمیتواند زمینه ساز چنین وحدتی باشد، اگر قدرتی مطلق آن را تضمین نکند. البته در ابتدا مقرر شده بود که تمام جغرافیای کردستان سوریه در چارچوب یک نظام خودمدیریتی سازماندهی شود و حتی در این راستا پیش نویس یک سند قرارداد اجتماعی یا همان قانون اساسی متشکل از ۶۰ ماده منتشر شد که به تصریح قامیشلو را پایتخت « روژاوای کردستان» اعلام میکرد. بعدها گویا در پی مخالفت اعراب ساکن استان حسکه تعداد نظامهای خودمدیریتی افزایش یافت. اما از آنجا که تعداد نظامهای خودمدیریتی یا کانتونها در میزان اعمال قدرت تفاوتی ایجاد نمیکرد، خواسته ی اعراب استان حسکه پذیرفته شد.
٨ - توجه به این واقعیت میتواند روشنگر نکات زیادی باشد. نخستین تلاشهای برای ایجاد کانتونهای خودگردان با این استدلال صورت گرفت که به دلیل عدم حضور دولت، تاسیس یک نهاد موقت برای تمشیت امور مربوط به زندگی روزمره ی مردم ضرورت یافته است، در آن هنگام ادعا میشد که با بازگشت نهادهای یک دولت مشروع و توافقی کانتونهای موضوعیت خود را از دست خواهند داد. اما به موازات پیروزی های اخیر یگانهای مدافع خلق و قوت یافتن احتمال شکلگیری کریدور کردی، کانتونهای خودگردان نیز به سمت اتحاد نظری در قالب « فدراسیون غرب کردستان و شمال سوریه» [ اتحاد شمال سوریا و روج آفا خیز برداشتند. انتخاب عنوان « فدراسیون» برای این موجودیت سیاسی جدید به نوبه ی خود تامل برانگیز است. بر وفق عرف سیاسی و حقوقی فدراسیون بر یک اتحاد فدرالی متشکل از چند دولت منطقه ای اطلاق میشود که خود واجد حاکمیت است. بعید می نماید که تقریرگران ایده ی فدراسیون، از دلالتهای مشخص این عنوان بی اطلاع بوده باشند.]
٩ - برخی فاکتهای تاریخی این واقعیت را تصدیق می کنند که بدون این قدرت بالفعل و غیرحقوقی کانتونها قادر به ادامه ی حیات نیستند و از آن بیش این فاکتها حتی تقدم و تاخر زمانی قدرت بالفعل و نظام قانونیِ کانتونها را برملا میسازند. برای نمونه در نخستین ماههای بحران سوریه و قبل از آغاز جنگ داخلی نهادی شبه نظامی تحت عنوان « Koma Nirxen Rojava» [ جمعیت ارزشهای روژآوا ] اعلام موجودیت کرد. این نهاد در ابتدا از طریق ایجاد مراکز کنترل و بازرسی در محلات، حاکمیت دولت را به چالش می کشید. در ماه های آتی این نهاد جای خود را به یگانهای مدافع خلق داد، که تقریبا برای خود شان ارتشی خلقی متصور است. دو سال بعد کانتونهای سه گانه متکی بر سه قانون اساسی تشکیل شدند. آنها بلافاصله این ارتش خلقی را که یکی از نمودهای آشکار قدرت دوفاکتوی وحدت بخش به شمار میرود به عنوان تنها نیروی نظامی مشروع شناسایی کردند.
۱۰ - به سیاق کردستان سوریه در شنگال و کردستان ترکیه نیز میتوان تقدم و تاخر میان قدرت غیرحقوقی و شاکله ی سیاسی و قانونی کانتونهای احتمالی را مشاهده کرد. در شنگال ماهها قبل از تشکیل « شورای خودمدیریتی خلق شنگال» نهادی شبه نظامی تحت عنوان « یگانهای مدافع شنگال» اعلام موجودیت کرده بود. گفتن ندارد که این نهاد تحت نظارت و آموزش « نیروهای مدافع خلق» و « یگانهای مدافع خلق» شکل گرفت. در کردستان ترکیه به موازات پیشرفت روند صلح و افزایش احتمال عقبنشینی پ ک ک از جبهه ی ترکیه نهادی شبه نظامی تحت عنوان « جنبش جوانان میهن پرست و انقلابی» اعلام موجودیت کرد. کردار و گفتار این جتبش شباهت بی نظیری با « جمعیت ارزشهای روژآوا» دارد. [ از نیمه ی دوم سال ۵۱۰۲ به این سو و متعاقب از سرگیری جنگ در کردستان ترکیه، جنبش جوانان میهن پرست و انقلابی و بعدها یگانهای مدافع غیرنظامیان در شهرهای سور، جزیر،سلوپی، نصیبین، شرناخ و... اعلام خودگردانی کردند. این اقدام با واکنش شدید ارتش ترکیه مواجهه شد. طی چند ماه نبرد سنگین ارتش توانست یه حیات این خودگردانیها خاتمه دهد. در جریان این نبردها شهرهای مورد اشاره تخریب شده و صدها هزار نفر بی خانمان شدند.]
١١ - از این لحاظ استراتژی کانتونیزه کردن صبورانه تلقی میشود که قدرت فائقه و غیر حقوقی اولا بسته به میزان اعمال پذیری قدرت در یک کانتون، جلوه ی خاصی به آن می بخشد. برای نمونه ممکن است که یک کانتون احتمالی در کردستان ترکیه در قیاس با کانتون های روژآوا نمود متفاوتی داشته باشد و اختیارات آن کمتر باشد. از سوی دیگر استراتژی کانتونیزه کردن در پی عبور نامحسوس از مرزهای بین المللی است و نهایتا برخلاف استراتژی کردستان یکپارچه و سوسیالیست نیازمند آن نیست که در لحظه ای تاریخی تمام جغرافیای کردستان را گرد هم آورد، بلکه آنها را در قالب قطعاتی کثیر به تدریج کنار هم می چیند. هرچند که این هدف بلندپروازانه به نظر میرسد اما در پرتو برخی نمونه های تاریخی نمیتوان شکست آنرا محتوم دانست. برای مثال دولت لبنان متعاقب یک جنگ داخلی طولانی عملا طی چند دهه ی گذشته از اعمال حاکمیت خود ناتوان مانده و در این کشور وضعیت بدیعی شکل گرفته است که در آن حزب الله در مقام نهادی غیر از دولت، بسیاری از حقوق و نشانه های انحصاری حاکمیت منجمله حق انحصاری اعلان جنگ و عقد صلح را به نفع خود تخصیص زده است. اما عدم جستجوی شناسایی و غیرحقوقی باقی ماندن به عنوان یک ترجیح خود مساله ای به غایت مهم است و می تواند به تکرار الگوهایی منجر شود که در آنها قدرتی فائقه به جای انبوه مردم یا طبقات خاصی تصمیم می گرفت و اعمال میشد.
٢١ - بنگرید به جورجو آگامبن (۷۸۳۱): والتر بنیامین در برابر کارل اشمیت در مجموعه قانون و خشونت،۱۷۱. اگر شق دوم، درست باشد، آنگاه پرسش دیگری طرح میشود: آیا مفهوم، در کلیت خود، افقهای جدیدی را فراروی ما می گشاید یا برعکس، بر وفق آنچه در عمل میبینیم، افق ما را تیره و تار میسازد، در حالت اخیر مفهوم پردازی صرفا به نوعی لفاظی و آرایه های زبانیِ مستقل از دنیای واقعی تبدیل میشود.
مطالب مرتبط:
کلمات کلیدی:
چند لحظه منتظر بمانید...
بازنشر مطالب پایگاه خبری و تحلیلی روژ تنها با ذکر منبع مجاز است