مایکل یانگ
پهلوان پنبهها
Thursday, May 17, 2018
Telegram
مایکل یانگ-carnegie
برگردان به فارسی: آزاد
در هفتمین سالگرد قیام سوریه، یکی از اصلیترین قربانیان آن انترناسیونالیسم لیبرال است.
در تاریخ ۲۴ آوریل ۲۰۰۷ دبیر کل وقت سازمان ملل، بانکی مون، به دمشق رفت تا با رئیس جمهور سوریه، بشار اسد، دیدار کند. بر اساس توضیحات افشا شده از این جلسه که در روزنامهی لوموند فرانسویزبان به چاپ رسید مهمترین موضوع مورد بحث، لبنان و به ویژه دادگاه ویژه رسیدگی برای این کشور بود که تحت فصل هفت منشور سازمان ملل متحد میتوانست برای محاکمه قاتلان نخست وزیر اسبق لبنان رفیق حریری برپا شود. سوریه نخستین متهم این جنایت بود، و اسد در اینباره به بان هشدار داد. رئیس جمهور سوریه به دبیرکل سازمان ملل میگوید ثبات فرقهای در لبنان شکننده است و تلویحاً منظورش این است که هر موضوعی که رژیم سوریه را هدف بگیرد، پیامدهایی در لبنان خواهد داشت. اسد ادامه میدهد که اگر محکمهای تشکیل شود، به ویژه تحت کنترل فصل هفتم منشور سازمان ملل، «میتواند به راحتی بحرانی ایجاد کند که به سمت جنگ داخلی منحرف شود و اختلافات را میان سنی و شیعه از مدیترانه تا دریای خزر برانگیزد». اشاره ناگهانی او به شیعیان ذهن را به این امر متبادر میکند که او از نقش حزب الله در ترور حریری باخبر بوده است.
اما پیغام به زبان نیامده دیگری هم در گفتار اسد بود. او تأکید میکرد که زمانی که مسئله باقی ماندن در قدرت مطرح باشد خط قرمزی نمیشناسد. و در هفتمین سالگرد قیام سوریه ما نه تنها میدانیم که تا کجا حاضر است پیش برود بلکه میدانیم نهادهای بینالمللی چقدر در جلوگیری از این وضعیت ناکارامد بودهاند.
درگیری در سوریه موقعیتی بنیادین را در مقابل نظم بینالملل قرار داده اشت. تهدیدات اسد نسبت به بان کیمون گزافهگویی نبودند. سوریه با توجه به قرارگیریاش در قلب جهان عرب اغلب سرزمینی بوده است که رخدادها در آن تأثیرات منطقهای وسیعتری داشتهاند. خانواده اسد، هم حافظ و هم بشار، در شیوههای بقای رژیم و قدرت خود، بیثبات کردن کشورهای همسایه را در نظر داشته و گنجانده بودند. با آتش افروزی در مناطق پیرامونی خود، بقیه را مجبور کردهاند برای مذاکره بر سر راهحل راهی دمشق شوند. این امر در دهه ۹۰ صدق میکرد، زمانی که سوریه حزب الله را برای حمله به نیروهای اشغالگر اسرائیلی در جنوب لبنان تشویق میکرد تا خود را در مذاکراتش با اسرائیل تقویت کند. زمانی هم که رژیم اجازه داد آنچه بعدها به داعش تبدیل شد، در سوریه قدرت بگیرد تا کشورهای خارجی بر سر مسئله عملیات ضدتروریسم با مقامات سوری مذاکره کنند، همین امر صادق بود.
اسد در راستای نجات رژیم خود پس از ۲۰۱۱ حد و مرزی برای شرارتهای افرادش قائل نشد. آنها به دفعات از سلاحهای شیمیایی استفاده کردند، بحران انسانی در ابعادی باورنکردنی ایجاد کردند از جمعیتی ۱۷-۱۸ میلیونی سوریه، ۵.۵ میلیون سوری از موطن خود آواره و ۶.۱ میلیون نفر نیز در داخل کشور بیجا شدهاند؛ بخشهای بزرگی از روستاها و شهرها را ویران کردهاند با بمباران غیرنظامیان، بیمارستانها، مدارس و تأسیسات تأمین آب؛ در کشتارهای جمعی دخیل بودهاند با هزاران نفر کشته در داخل زندانهای رژیم.
با این همه، هیچ کدام از این رخدادها باعث کنش هماهنگ بینالمللی برای خاتمه دادن به خشونت یا مجازات عاملان آن نشده است. کشورهای دموکراتیک غربی که پایههای نظم بینالمللی قانونمدار هستند، در نشان دادن واکنش به این قتلعام بزدلانه عمل کردهاند- حتی زمانی که با آن همدل نبودهاند، با بیتوجهی اجازه ادامه این اعمال را دادهاند. در واقع، به نظر میرسد جامعه بینالمللی علیه قربانیان عمل میکند. در ۲۰۱۵ اتحادیه اروپا فقط به خاطر احتمال پذیرفتن پناهندگان سوری در این جوامع در آستانه فروپاشی قرار گرفت، در عین حال ایالات متحده سال گذشته درهایش را به روی سوریها بست. مورد سوریه نه تنها لکه ننگی بر نظام بینالمللی است بلکه ثابت کرده کشورهایی که دفاع از انترناسیونالیسم از آنها انتظار میرود طبلهای توخالی بیش نیستند.
در همین حال، قویترین پشتیبانان اسد هیچ بهایی برای مشارکت در سرکوب وحشیانه مردم سوریه نپرداختهاند. ایران به توسعه قدرت خود در منطقه ادامه میدهد، در حالی که کشورهایی اروپایی مشتاقاند به دنبال فرصتهای جذاب اقتصادی در جمهوری اسلامی بروند. ایالات متحده تحت رهبری یک دلقک تلویزیون که سیاست خاورمیانهاش در حد تیترهای خبری بیمحتوا و متناقض است، سیاست نامنسجمی دارد. پوتینها و اسدهای این دنیا، غرب را میفهمند، نحوه برخورد با آن را آموختهاند و به نحوی قابل درک آن را تحقیر میکنند. همانطور که پهنهی اعمالشان در سوریه را گستردهتر میکنند، میدانند که واکنش در مقابلشان حداقلی خواهد بود.
به عبارت دیگر، سوریه تنها دربارهی کشور سوریه نیست. این کشور به نحوی مؤثر بر دوره فترت کوتاهمدت پایان قرن بیستم زمانی که مداخله بشردوستانه در اوج محبوبیت بود، نقطه پایانی گذاشت. نسلکشی سربرنیتسا در بوسنی قرار بود در روابط بینالمللی لحظهای باشند «که هرگز تکرار نخواهد شد» اما در سوریه به نظر میرسد هر ماه سربرنیتساهای جدیدی به وجود میآیند، در حالی که محاصره سارایوو در مقابل محاصره حلب یا غوطه شرقی رنگ میبازد. در حالی که وضعیت غیرلیبرال (illiberalism) در جهان گسترش مییابد، حقوق بشر محدود میشود و جوامع غربی به این افول دامن زدهاند. عدم تحمل و رواداری وضعیت باب روز است و عوامفریبان و آتشافروزان بیمایه قدرت میگیرند. سوریه شاید تنها دلیل کل این وضعیت نباشد اما قطعا عاملی مهم در دست کشیدن غرب از ارزشهایش و بخشی از وجود خود بوده است.
برخورد اسد با بانکیمون به شدت نمادین بود. نماینده ارشد همکاری بینالمللی از یک رهبر مستبد در جهان سوم تهدیدهایی شنید و کاری درباره این تهدیدات از دستش برنمیآمد مگر این که جزئیات گفتگوها را فاش کند. چهار سال بعد، در کانتکسی متفاوت اسد درباره توانایی سوریه در بیثبات کردن منطقه از مدیترانه تا دریای خزر یا آن حوالی حق داشت. احتمالاً جنگ سوریه مدت بیشتری ادامه داشته باشد، اما انترناسیونالیسم لیبرال را میتوان یکی از اصلیترین قربانیان آن به شمار آورد.
دریغ و افسوس بر مردم سوریه که خیال میکردند تاریخ طرف آنها ست. بالاخره، این چیزی ست که آنها از شارلاتانهای غربی شنیدند، شارلاتانهایی که هدف از کلمات تشویقکننده و نیروبخششان این بود که بیتفاوتی خود را در چشمان مردمی زیر ضرب، دلپذیرتر جلوه دهند. در این سالگرد قیام سوریه، تنها دروغها باقی ماندهاند.
مطالب مرتبط:
کلمات کلیدی:
چند لحظه منتظر بمانید...
بازنشر مطالب پایگاه خبری و تحلیلی روژ تنها با ذکر منبع مجاز است