موضوع روز:

احمد آلتان

امیدوارم، زیرا که…

Wednesday, May 27, 2020




احمد آلتان روشنفکر ترک محبوس در زندان سیلوری این‌ مقاله را برای واشنگتن پست نوشته است! 
مترجم: آزاد کریمی

امیدوارم، زیرا که…
زندانی بودن در دورانی که همه در خانه هایشان حبس شده اند، احساس بودن در درون آکواریومی در قهر دریا را به انسان میبخشد. در این “قرنطینه” اجباری  ۲۴ ساعته، از طریق روزنامه هایی که با تاخیر یک روزه به ما می‌دهند  و کانالهای محدودی که اجازه تماشای آن را می‌دهند، میبینم که گرفتار اضطراب و نگرانیی کشنده شده اید. من هفتاد سال سن دارم و زندانی هستم. به عنوان انسانی که با  بودن در قعر آب و همچنین هدف مرگ بودن، از بیشتر شما آشنایی بهتری دارم میخواهم بگویم که: ناامید نشوید! ما شاهد ایجاد شکاف در تاریخ توسط گسلی عظیم هستیم که تمام ابعاد حیات را به لرزه درآورده است. این شکاف و شکست، وعده آینده ای پر از امید را به ما می دهد. 

من به ترس و وحشت موجود واقف هستم. به مانند میلیاردها گوزنی هستیم که باید از از رودخانه ای پر از تمساح از میان آبهای کدر، خود را به آن سوی ساحل برسانیم و برای این هدف دچار جنون شده ایم. تصویر کاملا انعکاسی از تصویر جهنم است. اما این فاجعه بعد از ۴-۵ ماه به پایان می‌رسد و انسان به مرحله ای جدید از تاریخ و سرزمین و کشتزارهایی حاصلخیز خواهد رسید. 

این نظم و قانون این سیاره عجیب است که با سرعت هزاران کیلومتر در ساعت در خلا می چرخد و ما نامش را زمین گذاشته ایم؛ باید حتما فاجعه ای را پشت سر بگذارد تا به شرایط بهتری برسد.  با استفاده و بهره گیری از جنگ‌ها و شیوع بیماری‌ها، پیشرفت می‌کنیم. 

این فاجعه واقعیتهای بسیاری را به ما نشان داد که مدتهاست آنها را نادیده گرفته ایم و به ما نشان داد که باید به کدام سمت حرکت کنیم. به نظر من قرن بیست و یکم بعد از این همه گیری (کرونا) آغاز میشود. شاید برای مدتی کوتاه چنین به نظر برسد که به سوی عقب بازگشته ایم، اما این مسئله چندان طول نخواهد کشید. 

قبل از هر چیز در این بحران همه گیری، دیدیم که ساختارهایی به نام “دولت” به هیچ دردی نمیخورند. معلوم شد که ساختار کنونی دولت دیگر عمرش به پایان رسیده است. در واقع ادامه پیدا کردن یک سازمان اداری متعلق به دوره ماشینهای پستی، تا زمان حال،  در تضاد با ماهیت اشیا است. دولت‌ها مانع پیشرفت بشر هستند. در واقع این بیماری در سایه اشتباهات دولت‌ها و مدیرانشان که ناشی از عطش جاه طلبی آنهاست، این چنین شیوع پیدا کرد. اگر چین از همان اول دروغ نمیگفت و مدیران دولت‌های دیگر نیز بی تفاوت نمی بودند، فاجعه به این ابعاد وسیع نمیرسید. 

به نظر من در آینده ای نه چندان طولانی جهان به فدراسیونی متشکل از “دولت شهرها” تبدیل خواهد شد و جهانیان در خواهد یافت که باید این تحول را انجام دهند. ملتها، مرزها و پرچمها در هنگام “فاجعه های مشترک” بر ضد بشریت عمل میکنند و ما این امر را در هنگام همه گیری ویروس کرونا به خوبی دیدیم. 

حقیقت دیگری که مشاهده کردیم این بود: مهارت و توانایی پیروزی در انتخابات با توانایی مدیریت جوامع کاملا متفاوت است. حتی مهارتهایی کاملا در تضاد با همدیگر هستند. به طور کلی بیشتر کسانی برنده انتخابات ها هستند که بیشتر دروغ میگویند و بیشتر حماسه سازی میکنند. آنها نمیتوانند جوامع را به شکلی هوشمندانه مدیریت کنند. در این فاجعه ما با مثالهای زیادی از این دسته روبرو شدیم.

دموکراسی برای خروج از این آچماز یک راه حل دارد؛ اداره دولت‌ها و یا “دولت شهرهایی” که از تشکیل آنها سخن گفتم به شکل “باشگاههای ورزشی”! در باشگاههای ورزشی یک گروه هیئت مدیره انتخاب می شود اما تیم را یک گروه حرفه ای اداره میکند.  تیم ملی انگلستان را یک ایسلندی، تیم ملی ترکیه را یک رومانیایی و تیم کره جنوبی را یک آلمانی برای مسابقات آماده می کند. اجبارا وارد مرحله ای میشویم که شهرها و دولت‌ها توسط انسانهای متخصص در تکنولوژی و از ملیتهای مختلف اداره خواهند شد. معتقد هستم که این همه گیری به این نوع تحولات سرعت میبخشد. 

همراه با این فاجعه ما یکی از بزرگ‌ترین تحولات تاریخ را تجربه و تمرین نمودیم. هنگامی که انسانها به ناچار در خانه‌هایشان محبوس شدند، انسان از زنجیره تولید به دور ماند. در سایه اینترنت، مشارکت ذهنی انسان در امر تولید افزایش یافت و مشارکت فیزیکی انسان کاهش چشمگیری یافت. در قرن بیست و یکم انسانها با بدن خویش کار نخواهند کرد. لازم است که یک نظام اقتصادی جدید را کشف کنیم. بزودی در عمل به این امر پی میبریم که این یک امر اجتناب ناپذیر است. یاد می گیریم که این باعث فاجعه میشود اگر که عده ای از انسانها به اندازه ای پول داشته باشند که نتوانند آن را خرج کنند در حالی که عده ای دیگر از انسانها بدون پول و محافظت باقی بمانند.

اگر نتوانی یک بازاریاب را در چین نجات دهی، توان نجات نخست وزیر انگلستان را نیز نخواهی داشت! و دوباره این شعار سه تفنگدار را کشف خواهی کرد: “ یک نفر برای همه و همه برای یک نفر!” 

این راه را برای یک شعار ذهنی بزرگ در زندگی ما باز میکند؛ اگر میخواهی نجات پیدا کنی باید از طرف مقابل نیز محافظت کنی! نتیجه خودخواهی، مرگ خواهد بود. این همه گیری با کشتن ما این حقیقت را به ما یاد می‌دهد: اگر نمیتوانیم از بازاریابی چینی محافظت کنیم، نخواهیم توانست از خود نیز محافظت نماییم. این اولین مرحله از نظام آگاهانه ای است که پلهای بین انسان و انسانیت را بر روی پرتگاههای بین این دو میسازد. 

این ذهنیت، تمام مفاهیم و روابط را نیز تغییر می‌دهد. نوع جدیدی از انسان در بین ما زاده میشود که باور دارد که “هرگونه بدی در حق دیگری، به معنای بدی در حق خویش است!”. می توانید تصور کنید که این امر باعث چه تغییراتی خواهد شد؟

در نتیجه این بیماری همه گیر انسانها شاید برای اولین بار به این آگاهی دست یافتند که بخشی از جریان بزرگی به نام بشریت هستند و تفاوت‌های نژادی، دینی و زبانی و همچنین از کشوری مجزا بودن، بی معنی است و قایق سوار کامبوجی،  رئیس جمهور آمریکا، ثروتمند فرانسوی و سبزی فروش ترک، کنت ایتالیای و پاریای هندی همه در این ترس و بیچارگی ( ناشی از کرونا) مشترک هستند. 

این ویروس تنها انسانهای مسنی همچون من را از پا در نمی آورد بلکه تمام مفاهیم و باورها و افکار و ساختارهایی را نیز که پیر شده اند در هم می‌کوبد. 
ما به طرز دردناکی در حال عبور از آستانه ای هستیم که در آن جهانی جدید و از همه مهمتر انسانی جدید در حال شکل گیری است. 
در حال حاضر در میان این لرزشها و تکان‌های شدید، من به آینده خوشبین هستم. حرفهایم یک اتوپیا نیست. یک خوشبینی احمقانه هم نیست. باور دارم که سخنانم به حقیقت خواهد پیوست و همچنین میدانم که من آن روز را نخواهم دید. اینها را در حالی مینویسم که در سلول یک زندان، منتظر حمله سریع اپیدمیی هستم که موجب کشته شدن افراد در سن میشود. نه برای خودم بلکه برای انسانیتی که بخشی از آن هستم، خوشبینم. 

نوامبر گذشته، اداره زندان همراه نهار یک تربچه به ما داد. هم سلولیم تربچه را در لیوانی کاغذی قرار داد و و آن را پشت میله های آهنی پنجره گذاشت. تربچه در آنجا شروع به پوسیدگی کرد. اما به تازگی جوانه ای سبز زده است. جوانه بزرگ‌تر شد. و گلهایی سفید بر روی آن ظاهر شدند. هر روز صبح بیدار میشوم و به این گلها نگاه می‌کنم و شاهد این کلیشه عظیم هستم: تربچه، هم میمیرد و هم متولد میشود. تربچه ضعیف و بدبخت از مرگ‌ خویش، گلهایی جدید می آفریند. در حالی که میمیرد، خوشبینی و امیدش را از دست نمی دهد و در تلاش برای رسیدن به آینده است. 

شاید در حالی که دارید این نوشته من را می خوانید من هم بیمار شده باشم. اما چه فرقی میکند؟ 
اگر یک تربچه در حال مرگ درون یک لیوان کاغذی، می‌تواند گل بدهد، یک پیرمرد زندانی نیز می‌تواند خوشبین باشد. 
از یک تربچه که ناامیدتر نیستم...



Telegram Icon

به تلگرام پایگاه خبری و تحلیلی روژ بپیوندید

مطالب مرتبط:

دمیرتاش: من عضو HDP هستم و خواهم ماند ...یک عذرخواهی بزرگ به مردم بدهکاریم

جنگ نقده و عوارض آن

جنگ اوکراین، پایان افسانه حقوق بشر

سال‌های فراموش‌شده‌ی ناسیونالیسم کردی

ملی گرایی و خواب‌ها

کلمات کلیدی:


بازنشر مطالب پایگاه خبری و تحلیلی روژ تنها با ذکر منبع مجاز است

تحلیل خبر

analis picture

قاتلانی بی خبر از مقتول؛ روایت قتل امید حسنی

آسمان شهر ابری است و از شب گذشته باران امان نمی دهد. شهر همچون تمام روزهای انقلاب "ژن، ژیان، آزادی" ملتهب است وآبستن حوادث تلخ و شیرین. مردم هنوز عزادار زانیار الله مرادی و عیسی بیگلری هستند؛ دو جوانی که شامگاه ۲۳ آبان و در جریان اعتراضات مسالمت آمیز در عباس آباد به قتل رسیده بودند. سومین روز مراسم جان باختن این دو جوان مصادف شده با چهلم شهدای ۱۶ مهر.

یکشنبه ۲۸اسفند۱۴۰۱/ ۱۴:۵۵


خبر


مصاحبه

Interview Picture

هیچکس نباید از انتقاد من برای تضعیف HDP استفاده کند. من عضو HDP هستم و خواهم ماند. من می خواهم همه این را به خوبی بدانند

پنجشنبه ۱۱خرداد۱۴۰۲/ ۱۷:۵۶