ساسان امجدی
سهیمی، تفسیر تاریخی یا وارونگی تاریخی؟
Wednesday, November 27, 2013
Telegram
ساسان امجدی
"آنان پی در پی، چه از طریق آنچه بر زبان می آورند و چه نمی آورند، دروغ می گویند تا میزان تقصیر خود را کم تر نشان دهند."*
پرداختن به رخدادهای بعد از انقلاب اسلامی سال ٥٧ در کردستان و ارائه تفسیرهای متمایز و حتی ناهمخوان با یکدیگر، نه تنها مذموم نیست، بلکه می تواند کوششی فکری باشد در راستای رسیدن به برداشتی سنجیده از این رویدادها.
گفتگوی پایدار و نقد عقلانی در این باره که می تواند بحث های بی پایانی را به دنبال داشته باشد، از وظایف تاریخ است و گریز از آن ناممکن.
اما با این حال آیا می توان روایت محمد سهیمی از رخدادهای کردستان و یاداشت هایی از این دست را در حوزه چنین گفتگویی تعریف کرد؟ آیا هر شخصی مانند سهیمی مجاز است تا بنا به تعلقات، نگرانی ها و بعضا در جهت تبرئه خود از کردەها و ناکردەها و همچنین عدم شناخت اصول و تئوری شناسی مربوط به نگارش تاریخ چنین روایت های را خلق کند و از آن نتیجەای تا این حد غیرقابل تصور و یک سویه ارائه دهد؟ آیا این قابل قبول است که منشاء خشونت ورزی در یک نظام سرکوبگر را به رخدادی پیوند داد که خود بخشی از یک تلاش برای رهایی از تداوم سرکوب بوده است؟
این دست استدلال ها که توالی گزارش خود از رویدادهای کردستان را از خلع سلاح شهربانی یا پادگان مهاباد یا هر شهر دیگری شروع می کند، بر اساس گسست رخداد از معنا و اهدافی بنا شده که کارگزار در پی آن بوده است.
کل روایت از خلع سلاح پادگانی توسط حزب دمکرات کردستان ایران آغاز می شود، آن هم با زدودن علل، بستر و شرایطی که کنش در آن شکل گرفته و با تاکید بر این گزاره که "تهاجم" به نهادهای حافظ قدرت عین "خشونت ورزی" بوده و در سوق دادن حاکم به اعمال خشونت نقش اساسی داشته است.
در تبیین هر رویداد تاریخی پرداختن به علل و شرایطی که رخداد بر اساس آن شکل می گیرد، ضروری است. مثلا در این مورد، خلع سلاح پادگان مهاباد بنا به کدام علت و علت ها و تحت چه شرایطی روی داده است.
تنها تحلیل و استدلال سهیمی در این باره، واکنشی کردن این عمل است. واکنش به آنچه او عملکرد چند ساعته دولت بازرگان نامیده است. او می گوید بر اساس رفتار حزب دمکرات، این اقدام آنها را می توان واکنش به عملکرد ٢٤ ساعته دولت بازرگان دانست.
ایراد اساسی چنین تحلیلی(اگر قائل به تحلیلی بودن آن بود!) که در حالت بدبینانه تحریفی آشکار و در خوش بینانەترین حالت، سادەانگاری تحولات و نگریستنی تجریدی به رخداد است را می توان اینگونه برشمرد:
١. تقلیل یک خیزش اجتماعی-سیاسی به خلع سلاح یک پادگان توسط حزب دمکرات و نادیده انگاشتن روندی که در پی احقاق مطالبات هویتی و متمایز خود است.
٢. همسان پنداری موجودیت یک نهاد نظامی با مشروعیت دولت موقت و بسنده کردن به این حکم کلی که خلع سلاح این نهاد نظامی، واکنشی به عملکرد دولت موقت بوده است. در حالیکه:
الف) برخی از نهادهای نظامی در آن روزها، هنوز تحت کنترل و نفوذ رژیم سابق قرار داشتند و خلع سلاح آنها می توانست به مثابه مقابله با نهادهای سرکوب گر آنها تلقی شود و نه دولتی که تنها ٢٤ ساعت از عمر آن می گذشت.
ب) با فرض پاکسازی این نهادها از عوامل و اراده رژیم سابق، نیروهای جایگزین نه تنها تجلی اراده و عملکرد دولت بازرگان نبودند که تلاشی صریح در راستای اعمال سلطه نیروهای "انقلابی" اسلام گرا بودند که بنا به قرائت احزاب سکولار کرد، تثبیت سلطه آنان می توانست به معنای از دست رفتن معنای انقلاب برای آنها و حذف شدن در مشارکت سیاسی باشد.
اینکه محمد سهیمی توالی این رویدادها را از ساعت ١٢ و یک دقیقه بامداد روز ٢٣ بهمن ٥٧ مشمول آنچنان تفاوت ماهوی می داند که پادگان ها را از قامت نهاد سرکوب گر رژیم گذشته به عامل تثبیت انقلاب و نماد عملکرد دولت بازرگان تبدیل می کند، برگرفته از همین نگرش است.
یعنی به باور سهیمی، از این ساعت به بعد این پادگان ها به کلی از ماهیت سابق خود فاصله گرفته و بر اساس یک تغییر کیفی به نهادی مشروع مبدل شدەاند که حمله به آن، حمله به دولت موقت تلقی می شود.
اگر این طور نیست، پس تمایز میان این دو اقدام یعنی تسخیر پادگان ها در تهران و کردستان، که تا این حد تصویری متفاوت از خود ارائه می کند ریشه در چه عوامل و تفاوت های دارد؟
مشخص و واضح است که می توان خلع سلاح پادگان مهاباد را عملی در راستای خلع سلاح پادگان های دیگر در ایران از جمله تهران دانست. اما نگارنده(محمد سهیمی) بر اساس تمایز های غیر قابل انکاری هویتی و مذهبی و مطالبات متمایز ناشی از آن، بروز همین رفتار در جغرافیایی که گفتمان فرادست در آن رایج است را نه تنها ناپسند نمی داند، بلکه احتمالا آن را برای دست یابی به قدرت سیاسی ضروری می انگارد. خلع سلاح پادگان در تهران، عملی انقلابی، اما همین رفتار در کردستان آغازی برای خشونت ورزی و القای منطق کشتار به حاکمیت در شرف تاسیس است.
بر اساس همین برخوردهای دوگانه در میان بخش قابل توجەای از اپوزسیون ایرانی و مسبوق به سابقه بودن آن، می توان گفت مشروعیت احتمالی این اقدام با در نظرگرفتن مشخصەهای اتنیکی و مذهبی دیگری و تبعاتی که این ناهمگونی برای کردها ایجاد کرده بود و همچنین حافظە تاریخی آنها در این باره می توانسته متوسل شدن به چنین اقدام را موجەتر و مشروع تر جلوه دهد.
حذف معنا از کنش!
رهایی از این دست پیش داوری ها و به چالش کشیدن این نوع نگاه ناتاریخی در بررسی رخدادهای تاریخی مستلزم مطالعه معناها و پرداختن به آن است.
درک معنای خلع سلاح پادگان ها و یا ارتباط برخی از احزاب کرد با حزب بعث عراق در یک برهه مشخص، به مثابه یک رخداد و یک روند میسر نیست، مگر اینکه توصیف و تبیینی چند سویه از دلایل و چرایی آن را آنگونه که انگیزه و اهداف عامل اقتضا نموده، ارائه دهیم.
توصیفی که به همان اندازه مستلزم ارجاع به اثر غنی بلوریان است، در نظرگرفتن و دخالت دادن اهداف و مقاصد احزاب کرد را نیز در روی آوری آنها به این کنش ها ضروری می نمایاند.
مسئلەای که در این یاداشت به هیچ عنوان به آن پرداخته نشده و از نظر نگارنده آن هیچ جایگاهی در شکل بخشی به رویدادهای مذکور نداشته است.
غیر از این تصورها و نگرش ها که معنای کنش، عمل یا رویداد را بازمی نمایانند، نوع دیگری از معنای کنش، عمل یا رویداد بر حسب رابطه آن با دیگر رویدادهای واقع دربستر یک روایت تاریخی تعیین می شود، که آن هم در بیشتر تفسیرهای از این دست غایب است.
این اصل که معنای هرچیزی را باید در داخل خود آنها تشخیص داد، بدون شک در مورد رویدادها و دورەهای تاریخی باطل است.
ا.سی. دانتو فیلسوف معاصر در این باره می گوید معنای یک رویداد فقط از طریق ارتباط آن با دیگر رویدادها قابل تشخیص و درک است.
محیط یا بستر کنش که بر خلاف دیگر مشخصەهای ذهنی کنش، عنصری عینی است در شکل گیری ماهیت و چیستی پیامدها نقش اساسی دارد.
مایکل استنفورد فیلسوف مورخ معاصر نیز در این باره می گوید: "برای پی بردن به اهمیت تاریخی کنش باید همه رویدادها و شرایط همزمان با کنش، یا به معنای فراگیر، شرایط محیط بر کنش و همچنین رویدادها و شرایط قبل و بعد از کنش به طور کامل درک شوند." به عبارتی درک موقعیت عینی کنش یا روند نمی تواند منفک از محیط پیرامون خود باشد.
ماهیت و چیستی پیامدهای برآمده از این کنش ها نیز تا حدود زیادی متاثر از بستر کنش است. بستری که عمدا یا سهوا همواره از سوی سهیمی ها مورد اغماض و حذف قرار می گیرد.حذفی که پیامد آن، جز رسیدن به نتایجی از این دست، آنگونه که سهیمی به آن رسیده، نیست.
با حذف این بحث از پژوهش های تاریخی، می توان هرنوع پیامدی را به کنش و رخداد تاریخی منتسب کرد. چرا که در این حالت، رخداد مورد نظر فاقد آن مشخصەهای است که بتوان بر اساس آن تبیینی عقلانی ارائه داد و از آن پیامدهای متناسب را استخراج کرد.
با چنین رویکردی می توان هر نوع پیامدی را به رخدادهای دلخواه منتسب کرد و نتایج حیرت انگیز مورد نظر خود را به مخاطب ارائه نمود. کاری که جوهر یاداشت هایی از نوع نوشته محمد سهیمی است.
سخن آخر
با این اوصاف(در این یاداشت تاکید نگارنده تنها بر دو مقوله از اعتبارشناختی تاریخی بوده و می توان از بسیاری جهات، جدی بودن روایت آقای سهیمی را زیر سئوال برد) و با توجه به برآورده نشدن انتظار مخاطب بر اساس ارائه روایتی منصفانه، حرفەای، عقلانی، بی طرفانه و معتبر و جانبدارانه بودن و تک بعدی بودن آن، می توان گفت اصرار بر شکل گیری تصوری اشتباه از ارزش ها و مبارزات پر از رنج یک ملت تنها کارکرد این دست نوشتەهاست.
انگار تاریخ مردم کردستان از همان "تهاجم" به یک پادگان آغاز شده است. "تهاجمی" که از دیدگاه آنها و بدون درگیر شدن با چرایی آن، نه تنها فاقد معنا و خوانشی تاریخی که محرک جمهوری اسلامی برای گرویدن به خشونت و تداوم آن تا به امروز بوده است.
امروزه دیگر سویەی اخلاقی و نه تنها شناخت شناسانه در بررسی های تاریخی، مورد تاکید فیلسوفان این حوزه است.
به قول ولتر تاریخ بستەای از ترفندهاست که بر علیه مردگان به کار می گیریم. مورخان اما امروز تاکید می کنند که برخورد صادقانه با مردگان نه تحمیق آنها با بیان نکاتی بی ارزش و سطحی وظیفە کسانی است که به این حوزه می آیند.
تاریخ تثبیت کننده هویت گروههای اجتماعی، نهادها و ملت ها است و با بررسی چگونگی رفتار آنها در گذشته، خصلت برخی از آنها را توصیف می کند. خصومت با تاریخ این گروههای اجتماعی، تقبیح بخشی از هویت آنها و کشاندن نزاع به جامعه کنونی و مسدود نمودن امکان گفتگو و تعامل عقلانی با یکدیگر است.
رویکردی که بدون در نظر داشتن چنین اصولی، تنها در پی از میان بردن پیوندهای یک ملت با گذشته خود و توجیه چرایی وقوع فجایع در آن است، محرک انتقال نزاع به وضعیت کنونی و عاملی برای جریحەدار کردن برداشت جمعی گروهی از مردمان از تاریخشان است.
*تبیین دانیل جی گلد هاگن از اظهارات برخی از آلمانی ها که به اتهام کشتار یهودیان مورد بازجویی قرار گرفته بودند.
مطالب مرتبط:
کلمات کلیدی:
چند لحظه منتظر بمانید...
بازنشر مطالب پایگاه خبری و تحلیلی روژ تنها با ذکر منبع مجاز است