یاسر گلی
یك روایت شخصی دربارەی چند پرسش سیاسی
Sunday, September 17, 2017
Telegram
در ١٢ سپتامبر ٢٠١٧، متن زیر را برای ارائە بە نشست گروە Mapping colonialism در موسسە روزا لوگزامبورگ (در برلین) ارائە كردم. موضوع كلی نشست، پرداختن بە مسالەی مقاومت سیاسی در هر بخش از كردستان و پیوند آن با رفراندوم اقلیم كردستان بود. بخش قابل توجهی از متن، كلیاتی است كە چیز تازەای برای خوانندەی فارسی زبان ندارد. اما باز نشر آن بە دلیل پیوند این كلیات با مسالەی اخیر رفراندوم احتمالی استقلال اقلیم كردستان، برایم نقش یك موضعگیری شخصی را دارد.
حضار محترم!
پذیرفتن هرگونە دعوت برای صحبت كردن در زندگی آوارگی همیشە برایم مسالەای چالش برانگیز بودە است. گرەهای شخصی سركوب شدە وقتی با زبانی الكن تركیب میشوند مجالی جز پرت و پلا گویی و یا در بهترین حالت سكوت پیدا نمیكنند. صحبت كردن دربارەی جهنم خاورمیانە در زمین امن و پیمودەی اینجا همیشە حامل آن وجدان معذبی است كە اجازەی نزدیك شدن بە بازگویی حتی بخشی از حقیقت را برایم ناممكن میكند. مكان زندگی من در اروپا و بە عنوان یك خاورمیانەای، قطعا مهر تائیدی است بر حفظ فاصلەام با مركز تنش، با توپوس اصل ماجرا. بنابراین آنچە را كە میتوانم بە عنوان یك فراری در این چند دقیقە با شما درمیان بگذارم نە تجربیات دانستە، كە تنها بخش كوچكی از شكافها و تناقضات با واسطە و بیواسطەای است كە تقریبا سە دهە وجودم را چند پارە كردە است، بی آنكە توان پر كردن آنها را داشتە باشم.
اولین رویداد مرتبط سیاسیو بی واسطەای كە بسیار دور بە یاد دارم بە اواسط دهەی ٨٠ میلادی باز میگردد؛ ٤ سالە و بە همراە مادرم در صف طولانی ملاقاتیهای زندان سنندج بودیم. یكی از پسر عموهای مادرم كە پیشمرگ بود، توسط سپاە پاسداران انقلاب در شهر ترور میشود، و تقلا برای تحویل جنازە بە بازداشت تعدادی از افراد فامیل منجر شد. جنازەی او هیچوقت تحویل دادە نشد و در شهری دیگر، بدون مزار و بی نام و نشان در بیابانی بە نام 'لعنت آباد' دفن شد.
دو سال بعد چند نفری از اقوام و دوستان خانوادگی در خانەامان جمع شدە بودند تا بە اخبار ممنوعەی احزاب كرد گوش دهند: صدایی پارازیتدار آن طرف موجهای رادیویی اسامی افراد نظامی كشتە شدە در درگیریهای روز گذشتە را میخواند: درگیریمیان احزاب كرد و نظامیان ایران در نزدیكی شهر پیرانشهر، كە یكی از هم روستائیهای سربازمان توسط نیروهای پیشمرگەی كرد كشتە شدە بود.
در دوران كودكی هیچ امكان فهمی نە از ترور و سربازی داشتم و نە از ظلم و مقاومت مسلحانە. تنها از خلال اخباری كە همیشە پدرم گوش میداد میدانستم كە جنگ جهانی دوم شش سال طول كشیدە است، و جنگ تازە تمام شدەی منطقەای ایران و عراق هشت سال. و خود این مسالە برای من تبدیل بە تناقض تناسبات شدە بود: اگر بزرگ یعنی طولانی و كوچك یعنی كوتاە، پس چرا یك جنگ منطقەای و كوچك از یك جنگ جهانی و بزرگ طولانیتر میشود. و امروزە این سوال بە نوعی دیگر برایم بی مفهوم و بی جواب است: اگر جنگ جهانی با آن همە ابعاد و گستردگی تنها شش سال طول كشید، پس چرا مقاومت و مبارزەی كردها در خاورمیانە دهەها از پی دهەها ادامە دارد و تصوری هم بر پایان آن وجود ندارد؟
نزدیكترین بستر تحولات معاصر كردستان بە چند سال پیش از تولدم بازمیگردد. در سال ١٩٧٩ مبارزات چندین دهەی مردم ایران بە بار نشست و انقلاب پیروز شد. 'اتحاد سلبی' مردم برای سرنگونی نظام پادشاهی نتیجە داد، و حاكمان هنوز استقرار نیافتە مرحلە بە مرحلە دست بە محدودتر كردن هر گونە فعالیت خارج از دایرەی قدرت خود برای 'اتحاد ایجابی' دوران پس از انقلاب زدند. جشن انقلاب جای خود را بە نمایش قدرت و تثبیت جایگاە حاكمان جدید دادە بود. اگر حضور همگانی و فعال مردم بە عنوان بازیگرانی فعال، خلاق و آگاە شرط پیروزی جشن انقلاب بود، اما نمایش قدرت بە تماشاگرانی منفعل و جاهل نیاز داشت كە بە خانەهایشان برگردند و از رسانەها و مجاری حاكمیتی جدید (مساجد و كمیتەهای نظامی انقلاب) پیگیر فرامین تازە باشند. البتە مردم میبایست كە پیشاپیش و بدون هیچ اما و اگری اقتدار حاكمیتی را بە تازەواردان تفویض میكردند. و اولین مانع آنها برای تثبیت قدرت خویش پس از پایان انقلاب تمام آن زخمهای كهنە و تازەی سرباز زدەای بود كە میبایست بە شكلی یكدست و قاطعانە بخیە زدە میشدند، چە از راە تحمیل یك قرائت تحجری از ایدئولوژی اسلامی و چە بە واسطەی سركوب مستقیم.
اما برای بسیاری و از جملە مردم كردستان انقلاب نە پایان ماجرا كە شروع دورانی تازە شدە بود. سیاست برای آنها تفویض مدیریت بە دولت لیبرال موقت و بە رسمیت شناختن اسلحەی كمیتەهای حاكمیت نبود. آلترناتیو آنها در برابر مدیریت تحمیل شدەی مركز، تشكیل شوراهای سراسری در شهرها و روستاهای كردستان بود، و در مقابل سركوب و زور بازو نشان دادنهای ارتش و دیگر نیروهای مسلح، ایجاد و سازماندهی نیروهای محافظت خلقی و احزاب مسلح بود.
یكی از اولین جرقەهای سماجت بر پایان نیافتن انقلاب و وفاداری بە دوران جدید در شهر مرزی مریوان رخ داد، در تابستان ١٩٧٩: اعتراض مردم شهر بە دم و دستگاە تبلیغاتی حاكمان بە عنوان نمادی از پروسەی بە انفعال كشاندن مردم و ایجاد زمینەهای انحراف افكار عمومی با اخبار و برنامەهای دروغین و تحریك آمیز. مردم و سازمانهای برآمدە از انقلاب بە سازماندهی تظاهراتی مسالمتآمیز در برابر ساختمان رادیو و تلویزیون دست زدند. در راە بازگشت، مردم خواهان خروج نیروهای مسلح همپیمان حاكمان جدید، مذهبیهای كرد و قیادە موقت (نیروهای حزب دمكرات كردستان عراق كە پس از انقلاب برای سركوب مخالفتهای مردمی كردستان بە همكاری با رژیم جدید روی آوردە بود) از ساختمان ساواك (ادارە امنیت رژیم سابق) میشوند كە درانجام بە سوی مردم تیراندازی شدە و چندین نفر از طرفین كشتە میشوند.
مذاكرات میان فرستادگان حكومت و نمایندگان مردم آغاز میشود. اما در نتیجەی اصرار حكومت بر تحویل تمام اسلحەهای در اختیار مردم و احزاب، و بە رسمیت شناختن نهادهای حكومتی جدید گفتگوها بە بن بست میرسد و حكومت ستونهای نظامی را از شهرهای اطراف بە سمت مریوان روانە میكند. در مقابل مردم شهر كامیاران با بست نشینی در جادەها مانع رسیدن نیروهای نظامی بە مریوان میشوند. حین مذاكرات بینتیجە فواد مصطفی سلطانی بە نمایندگی از مردم بە مصطفی چمران نمایندەی خمینی و دولت موقت اعلام میكند كە “چناچنه بر تصرف نظامی شهر اصرار دارید، ما برای جلوگیری از بروز درگیری و کشتارمردم، شهر را تخلیه خواهیم کرد.” این اقدام در نهایت بە كوچ تاریخی مردم مریوان بە بیرون از شهر میانجامد. دو هفتە شهر از سكنە خالی میشود و تنها چند گروە مسلح برای محافظت از اموال مردم در شهر بە گشت زنی میپردازند. پس از بازتاب گستردەی این نافرمانی و مقاومت، برای حمایت از آنها، نزدیك بە پانزدە هزار نفر از مردم سنندج و دیگر شهرها و روستاهای منطقه، از راە جادە و با پای پیادە برای اعلان حمایت از این كوچ، بە یك راەپیمایی دویست كیلومتری میان دو شهر اقدام میكنند. مسیری كە شش روز طول كشید و سرانجام خود را بە اردوگاە 'كانی میران' در پانزدە كیلومتری مریوان رساندند.
در اوایل آگوست مذاكرات نتیجە داد و طی توافقاتی میان طرفین، نظامیان رژیم بە جز ارتش از شهر خارج شدند و ادارەی امور انتظامی شهر از سوی مردم بە تائید حاكمیت رسید و مردم بە خانەهایشان بازگشتند. اما چند روز پس از بازگشت، نیروهای ارتش و پاسداران برای اشاعەی رعب و وحشت اقدام بە بازداشت چندین نفر از مردم و زیر پا گذاشتن توافقات كردند.
چند روز پس از این رویدادها، خمینی در ١٩ آگوست ١٩٧٩ علیە تمام مردم و احزابی كە در كردستان مقاومت میكردند و از تسلیم شدن در برابر حاكمیت سر باز میزدند، اعلان فتوای جهاد كرد و آن را غائلەی كردستان نامید. موارد زیر تنها تیر بارانهای اعلان شدەای است كە در همان هفتەی اول پس از فتوای خمینی در شهرهای كردستان اجرا شد:
١٩ آگوست: ١١ نفر در زندان كرمانشاە
٢٠ آگوست: ٧ نفر دیگر در همان زندان
٢٥ آگوست: ٩ نفر در پادگان نظامی شهر مریوان
٢٧ آگوست: ١١ نفر در فرودگاە سنندج و در مقابل دوربین خبرنگارها
٢٨ آگوست: ٢٠ نفر در شهرستان سقز
پس از فتوای خمینی و دستور اولین رئیس جمهور وقت ایران (ابولحسن بنی صدر كە در حال حاضر در پاریس زندگی میكند) تمام شهرهای كردستان از آسمان و زمین آماج حملات نیروهای مسلح رژیم قرار گرفت. شروع این قتل عامها در همان شش ماهگی اول انقلاب است.
حاكمیت تثبیت نشدەی جدید بە شدت دنبال قبضەی كامل قدرت و در نتیجە یكدست كردن تمام تنوعات سیاسی، طبقاتی، مذهبی، ملی و ... بود. كردستان در همان ماەهای اول بە یكی از اولین قربانیان و محذوفان دایرەی تعریف آنها از انقلابی بودن تبدیل شد. این تعریف در یك دورەی كوتاە چند سالە آنچنان محدود گردید كە منجر بە حذف تمام نیروهای سیاسی دیگر شد (حتی آنهایی را كە در سركوب كردستان نقش فعالانەای داشتند).
حاكمیت جنگ منطقەای هشت سالە با عراق را پشت سر گذاشت و با قتلعام هزاران زندانی سیاسی در تابستان ١٩٨٩ وارد مرحلەی سازندگی كشور و تثبیت رهبری جدید خود پس از مرگ خمینی شد. اگرچە از شدت اعدام مخالفین سیاسی در زندانها كاستە شد، اما دولت راستگرای هاشمی رفسنجانی از فضای اقتصادی و سیاسی تازەی ناشی از گشودن درهای ایران بە روی شركای تجاری منطقەای و اروپایی استفادە كرد و بە تصفیە حساب خونین با فعالین و رهبران سیاسی مخالف نظام در كشورهای مختلف پرداخت. امری كە در سكوت كامل مجامع بینالمللی بە اجرا درآمد و صدها نفر از آنها در كشورهای خاورمیانە و اروپایی بە جوخەهای ترور سپردە شدند.
تجربیات من با سر كار آمدن محمد خاتمی ( آگوست ١٩٩٧) و شعارهای توسعەی سیاسی و جامعەی مدنی او آغاز شد. این دورە بە یكی از پر تنشترین دورەهای حاكمیتی جمهوری اسلامی تبدیل شد، فضا بە نسبت گذشتە بازتر بود و مطبوعات آزادانەتر منتشر میشدند. اگرچە قتلهای خارج از كشور مشخصا پس از حكم دادگاە آلمان در محكومیت رهبران ایران در ترور رهبران كرد در رستوران میكونوس تاثیر زیادی بر توقف ترورهای بینالمللی داشت، اما
ترورها در داخل كشور همچنان ادامە داشت كە نهایتا بە عنوان قتلهای زنجیرەای بە مطبوعات داخلی راە یافتند و ظاهرا متوقف شدند.
اما سهم كردستان از این فضای نسبتا گشودە ناچیز بود. راەپیمایی مسالمتآمیز مردم در محكومیت ربودن عبداللە اوجالان (در فوریە و مارس ١٩٩٩) در بیشتر شهرهای كردستان بە خاك و خون كشیدە شد. اگرچە سمت و سوی محكومیتها بە سوی اسرائیل-امریكا و تركیە بە عنوان عاملین ربودن اوجالان در كنیا بود، اما نفس مسالەی جان گرفتن همبستگی سیاسی دوبارەی مردم در خیابانها پس از نزدیك بە دو دهە سركوب و خفقان برای حاكمیت غیر قابل قبول بود.
مسالە، ویژە كردن كرستان و جدا كردن مبارزات آن از تمام اشكال مبارزە و مقاومت در دیگر نقاط ایران نیست. تاریخ انكار و امحا سیستماتیك این ملت در چهار كشور خاورمیانە و استمرار همراە با فراز و نشیب مبارزەها و مقاومتهای كردهای بخشهای دیگر تاثیر متقابلی بر روی بخشهای دیگر كردستان داشتە است. همین امر مسالەی كرد را واجد آن مازادی كردە است كە بە راحتی قابل تقلیل بە تاریخ مبارزات و سركوبهای مختص بە هر یك از این چهار كشور حاكم نیست. تحولات سیاسی باشور میتواند بعد تازەای را بە فضای ركود روژهلات ببخشد، آنچنان كە سیر رویدادهای روژآوا توانست مختصات سیاست در دیگر بخشهای كردستان را جابەجا كند.
تحولات سیاسی بعد از روی كار آمدن محمد خاتمی موجب برجستە شدن گفتمان 'جامعەی مدنی' و 'توسعەی سیاسی' شد. بە طور شخصی در چندین انجیاو فعال شدم، از فعالیت در انجمنزنان، روزنامەنگاری و فعالیتهای حقوق بشری گرفتە تا مشاركت در تشكیل اتحادیەی دمكراتیك دانشجویان كرد كە قصد داشت فعالیتهای مختلف دانشجویان كرد در ایران را هماهنگ كند.
بە واسطەی فعالیتها و نحوەی كنش و واكنش بە چندین اعتراض عمومی در شهرهای كردستان و انتخاباتهای مختلف كم كم نشانەهای شكاف فعالیت سیاسی بە عنوان 'چیزی كە درست كار نمیكند' در برابرم ظاهر شدند: مسالەی ارتباط فعالیت مدنی با سیاست، درگیر شدن با رابطەی اخلاق و موضعگیری سیاسی برای بە فعالیت واداشتن دیگران، چالش با قانونی كە مرزی برای بكارگیری خشونت از سوی حاكم نمیشناسد، و در برابر، انتظاری كە از یك فعال مدنی یا سیاسی میرفت برایم چیزی جز پاسفیزم نبود، مسائلی كە بە نحوی از انحا با اخلاق و اقتدار درگیر بودند.
گفتمان غالب حاكمیت در بهترین حالت 'آزادی دوری جستن از سیاست' بود، و سیاست برای ما 'سازماندهی جمعی' برای رسیدن بە اهدافی اجتماعی در جهت بهتر كردن وضع موجود. اما نكتەی قابل توجە رسوخ ترجمەی دیگری از گفتمان حاكمیت در مبارزات مدنی و سیاسی ما بود.
در پروسەای چندین سالە گفتمان غالب سیاستمداران اصلاح طلبان و فعالین مدنی حوزەهای مختلف عملا بە سمت بە زیر سوال بردن هرگونە 'امر جمعی'ای رفت كە تصور مثبتی از 'خیر' داشت. برای آنها امر جمعیای كە قصد داشتە باشد وضعیت سیاسی را متحول كند با دو مشكل اساسی روبرو بود: از طرفی برای آنها تاریخ معاصر و پیروزی لیبرالیسم بر كمونیسم نشان دادە بود كە فرد از جمع واقعیتر است و افراد برای گرد هم آمدن و برپا كردن بهشت روی زمین بە توهمی تحت نام كلی 'ایدئولوژی' نیازمندند كە بە چیزی جز جهنم ختم نخواهد شد (كمونیسم و فاشیسم دو نمونەی بارز آن بودند).
از طرف دیگر شكلی از اخلاقگرایی در فعالیتها نضج گرفت كە هر تعهد اجتماعیای را در هزارتوی محافظەكاری گیر میانداخت. تصور فراروی از وضعیت موجود بە دشنام 'ساختار شكن' ترجمە شد. و یك ساختار شكن هم فضای موجود را برای فعالیتهای آنها امنیتی میكرد (كە دربارەی مناسب بودن امكانات اوضاع بسیار غلو میكردند) و هم در تضاد با اخلاقگرایی بود، چرا كە موجب تحریك خشونت قانون و حاكم میشد كە بە چیزی جز مصیبت و یا مرگ ختم نمیشد.
امروزە گفتمان امنیت و بیگانە هراسی چنان بر سیاست سیطرە یافتە كە نقاط اشتراك میان اپوزسیون ایرانی با نظام ولایت فقیە بە نقاط افتراق آن میچربد. اپوزسیونی كە خود سالها در لیست انتظار ترورهای جمهوری اسلامی ایران بود و شعار فراروی از وضع موجود را میداد.
بیگانەهراسی از مشخصەهای بارز سیاست امروز در خاورمیانە است. نە تنها حاكمان و ملتهای سردست، بلكە حتی ستمدیدگان نیز میتوانند بە راحتی اسیر گفتمان هویتی برآمدە از آن شوند. میتوان نمونەی اخیر رفراندوم استقلال در باشور كردستان، علیرغم دمكراتیك بودن آن بە عنوان همەپرسی از مردم و مشروعیت قانونی آن در عرف بینالملل، را از همین زاویە نیز خواند. كسانی قرار است نمایندەی نتیجەی تقریبا مشخص این رفراندوم باشند كە قرار نیست هیچ بعد رهایی بخشی را بە سیاست مردمان تحت ستم ببخشند. تجربەی خاورمیانەی بیگانە هراس در صد سال اخیر خود گویای حد نهایی ظرفیت این پروژە در ایجاد زندگی بهتر برای ستمدیدگان و بە حاشیە رفتگان بودە است. مگر آنكە با استدلال متفاوت بودن ناسیونالیسم كردی در برابر انواع عربی، فارسی و تركی آن همدلی كنیم، چیزی كە بە شخصە در این جهنم خاورمیانە باوری بە آن ندارم.
در میانِ خلاِ بوجود آمدەی ناشی از این جمود و خمودگیِ سیاسی و عدم جسارت و توانایی در خلقِ ایدەها و نظریەهای تازە، پارادایم كنفدرالیسم دمكراتیك تلاش كرد كە بە نوعی با نقد كردنِ این ترسِ همە از همە و بە نوعی عبور از سیاستِ هویت محور امكان ایجاد راە سومی را فراهم كند. ارادەای برای ساختن یك 'ملت دمكراتیك' و اصرار بر اینكە هنوز كورسوی امیدی برای زندگی مسالمت آمیز خلقها و ملتها در كنار هم وجود دارد. ایدەهایی كە بە واسطەی مابەازای واقعی مقاومت همان مردم بە كوچە پس كوچەهای روژآوا خزید و از یك شعارِ سیاسیِ صرف بە دستورِ كارِ كانتونها و كومینها در شمال سوریە و بخشی از مناطق شنگال تبدیل شد. پروژەای كە بە عنوان یك آلترناتیوِ دست یافتنی در برابر گفتمانِ ناسیونالیستیِ واكنشی- كە نهایتا مجبور بە تن دادن بە بر عهدە گرفتن نقشی در این خون بازی است- قرار گرفت.
مطالب مرتبط:
کلمات کلیدی:
چند لحظه منتظر بمانید...
بازنشر مطالب پایگاه خبری و تحلیلی روژ تنها با ذکر منبع مجاز است