موضوع روز:

اردلان باستانی

پدیدەای بە نام علی زادە را چگونە بخوانیم؟

Thursday, February 25, 2016

نوشتن از امثال علیزاده اگر سخت نباشد، کاری است ناخوشایند. 

نوشتن از یک تغییر در ظاهر بزرگ اما در ذات کوچک، تغییری که بزرگ است اما رو به کوچکی است. تغییر نه در روش‌ها، بیان‌ها که تغییر در جبهه و تغییر در همان ذات اندیشیدن.

چه شد که این تغییر اتفاق افتاد و چگونه یک فرد به ظاهر وفادار به آرمان‌های زحمت‌کشان یک شبه پا پس می‌کشد و پای سفره‌ی غدار می‌نشیند، گِلی است که تا خشت شدن کاری زیاد می‌خواهد که در حوصله‌ و زمان این نوشته‌ی از سر ناچاری نمی‌گنجد. 

علیزاده را نباید در کالبد یک شخص دید، او یک برند است، برندی که با حزب توده و اکثریتی‌ها جان گرفت، کیانوری و نگهدار بالغش کردند و علیزاده آمده است که توان دوباره‌اش دهد. نفسی باشد در گلوی خشک شده‌اش. 

علیزاده‌ فیلسوف متفاوت است. سبک زندگی او متفاوت بودن و منورالفکری تنها مانده است. او همیشه در موضعی می‌ایستد که به زعم خود متفاوت و او یکه‌ی ایستاده در آن است. 

"فیلسوف" جوان در خرداد ۹۲ انتخاب کرد، انتخاب کرد که با خودش هم متفاوت باشد، با همان خودی که به همه‌ی ما نشان داده بود. در شب مبارکه‌ی ۲۳ خرداد و پس از "مسوول فاجعه" خواندن اصلا‌ح‌طلبان، نور ملکوتی "معمار بزرگ سیاست خارجی" به ضمیرش می‌تابد و فردایش "خطر میکند" و رای می‌دهدبا این پشتوانه که به جای نفی معنایی که حاکمین به انتخابات داده‌اند می‌توان خلاقانه این معنا را انکار کرد و یک معنای اثباتی و ایجابی به آن تحمیل کرد. 

"فیلسوف" تنها رای به تغییر خودش داد، او انتخاب کرد که همچنان متفاوت باشد و اینبار از خودش هم متفاوت شود. تفاوتی که بین مرده و زنده هست. 

او در آن انتخابات فقط روحانی را انتخاب نکرد، بلکه مسیر جدید تفاوت‌مندی را هم انتخاب کرد. مسیر‌ی که برای طی آن باید همه‌ چیز را تغییر داد. 

اول از همه در انکار خلاقانه‌ی معنای گذشته‌ی خود کوشید. معنای گذشته را باید خلاقانه انکار کرد تا معنایی نوین زاده شود. انکار با بالا آوردن معناها و باورها؛ آنهم نه از ذهن که از روده، باید همه‌ی گذشته را از روده به معده بازگرداند و از معده به حلق و از حلق هم بالا آورد. 

ته تا سوراخ سر که تمیز شد، اینبار باید گرسنگی را علاج کرد، بدن دفع سم کرده و گرسنه است، بدن رنجور از بالا آوردن مکرر است. شانه‌ها باید جان داشته باشد تا زیر بار توبه‌ی بی "چک و لگد" شکسته نشود. 

علیزاده‌ی گرسنه و رنجور برای جان گرفتن نیاز به سفره دارد و چه خوانی سیر کننده‌تر از خوان ولایت‌مداری. نشستن پای این سفره و خوردن از آن برای همچون علیزاده‌ها تنها با قاشق کیانوری و نگهدار میسر است. قاشق "استکبار ستیزی". 

همان "استکبارستیزی" که حزب توده و اکثریتی‌ها (اگر بشود این صفت را برازنده دانست) را به همگامی با سپاه و دستگاه سرکوب واداشت. همان استکبارستیزی که "خلخالی" را از قصاب به تحول‌خواه ارتقا می‌بخشد و از عموم می‌خواهد به او رای دهند. 

"فیلسوف استکبارستیز تنها" سیر ناشدنی است، او در خوردن از این خوان بر پیش‌کسوتان طریقت‌اش هم پیشی می‌گیرد و اکنون شاگرد زبده‌ای است که فوت از نگهدار هم ربوده است. استادی خیره دست است. 

پرخوری تا حدی که گاف بزرگ خامنه‌ای در توافق و قبول خفت برجام را معماری بزرگ سیاست خارجی می‌داند، به بازی "برجام یا جنگ" تن می دهد و حتی اصول‌گرایان را رساننده‌ی ایران به امنیت ملی. 

او همزمان هم می‌خورد و هم گذشته را بالا می‌آورد، بخشی از گذشته‌ی سمی هنوز در او وجود دارد و باید پاک شود یا شاید همان بخش از گذشته که هنوز پاک مانده است.
اینبار باید تکلیف را با سرکوب و مجریانش، سرکوب و مفعولانش، سرکوب و منتقدانش مشخص کرد. تکلیف را باید با حقوق اقلیت‌ها و همزمان با صدای بریده بریده‌ی آنها مشخص کرد. 

اسم رمز امنیت ملی را باید از سرکوب‌گران به عاریه گرفت و در یک همپیمانی آشکار با دستگاه سرکوب برچسب تروریست زد بر پیشانی هر نیرویی که انحصار قوه‌ی قهریه را به چالش بکشد و در مقابل قامت سرکوب عرض اندام کند. 

"علیزاده‌ی استکبار ستیز" بر خلاف گفتمان امریکایی می‌ایستد و تحت تاثیر هژمون آن قرار نمی‌گیرد و حوثی‌ها را تروریست نمی‌داند. او زیر چتر استکبار نمی‌رود و از حق ملت فلسطین دفاع می‌کند و اسراییل را نامشروع می‌داند (البته که اگر موضعش هم‌راستای "پرس‌ تی‌وی" نبود  شاید این تنها موضع قابل دفاع او تا امروز می‌بود). اما در خصوص ایران او نه تنها زیر علم سرکوب‌گران سینه می‌زند که حتی در مشروعیت بخشی به آن هم می‌کوشد. 

چون بارزانی در صف استکبار است او نتیجه می‌گیرد که کردها با پول اسراییلی‌ها می‌خواهند در شمال غرب ایران کشور کردستان بزرگ بسازند. آگاهانه چماق تمامیت ارضی را به دست می‌گیرد و بر سر کسانی می‌زند که حق تعیین سرنوشت را برای خلق‌ها به رسمیت می‌شناسند و برای آن مبارزه می‌کنند.

امینت ملی از دید او راه نیافتادن جوی خون و ‌آسیاب نکردن گندم از آن است. "کجا در ۳۷ سال گذشته ما نسل کشی داشته‌ایم؟". از همین یک سوال می‌توان فهمید که او کشتار کور سپاه در کردستان و ترکمن‌صحرا و قتل و عام هزاران کمونیست و مجاهد را چیزی کمتر از نسل‌کشی می‌داند.

فعالین حقوق بشر را دمکوب می‌کند که "چرا شرایط کشور را درک نمی‌کنید" و گزارش‌هایی تهیه می‌کنید که خطر بالکانیزه شدن و یا سوریه شدن ایران را افزایش می‌دهد. گزارش‌هایی که به باور او در میان مردم و حکومت ایجاد گسست می‌کنند و احتمال بروز نارضایتی و متعاقبا جنگ داخلی را افزایش می‌دهد. 

از دید او کشتار هر روزه‌ی اقلیت‌ها و "مجرمان مواد مخدر"،  تعرض سیستماتیک به زنان و کودکان، سرکوب‌های جنسی و جنسیتی، آسمیله کردن فرهنگ‌ها و باز گذاشتن دست نیروی سرکوب و امنیتی در انجام هر عملی، هزینه‌ای است که برای امنیت ملی باید پرداخت کرد و فعالان حقوق بشری درک این مسایل را ندارند و یا به پول‌های غربی آلوده شده‌اند و آگاهانه در جهت برهم‌زدن این امنیت گام برمی‌دارند.  

موضع ضدسرمایه‌دارانه‌ی علیزاده در "بی‌بی‌سی" و دیگر رسانه‌های محبوبش همان‌قدر قابل باور است که افغان دوستی خیریه‌وار همه‌ی ما ایرانی‌ها. 

رسانه‌ی خط اصلی با بولد کردن و تمرکز بر روی امثال علیزاده چند هدف دارد: 

اول اینکه می‌خواهد رسوایی تفکر علیزاده را به اسم "فعالین چپ" ثبت کند و دوم می‌خواهد راست‌گرایان افراطی مانند مجید محمدی و آرامش را در تقابل با علیزاده به جایگاه برحقانه بنشاند. در آخر اینکه رسانه‌ با قدرت تبلیغی خود و دادن تریبون هفتگی به علیزاده می‌خواهد در مشروعیت بخشی به سرکوب دستگاه‌های امنیتی و تقویت راست‌گرایان داخل حکومت نیز مشارکت کند، در همان حالی که ژست کذایی بی‌طرفی رسانه‌ای را به رخ می‌کشد.



Telegram Icon

به تلگرام پایگاه خبری و تحلیلی روژ بپیوندید

مطالب مرتبط:

دمیرتاش: من عضو HDP هستم و خواهم ماند ...یک عذرخواهی بزرگ به مردم بدهکاریم

نه فقط روسیه بلکه پولهای ترکیه نیز نباید بر انتخابات آمریکا تاثیر بگذارد!

تلاش ترکیه برای نفوذ در کمپین انتخاباتی جو بایدن

انتخابات ۳۱ مارس راه را به ما نشان داد

آیا روشنی روز در ترکیه برآمده است؟

کلمات کلیدی:


بازنشر مطالب پایگاه خبری و تحلیلی روژ تنها با ذکر منبع مجاز است

تحلیل خبر

analis picture

قاتلانی بی خبر از مقتول؛ روایت قتل امید حسنی

آسمان شهر ابری است و از شب گذشته باران امان نمی دهد. شهر همچون تمام روزهای انقلاب "ژن، ژیان، آزادی" ملتهب است وآبستن حوادث تلخ و شیرین. مردم هنوز عزادار زانیار الله مرادی و عیسی بیگلری هستند؛ دو جوانی که شامگاه ۲۳ آبان و در جریان اعتراضات مسالمت آمیز در عباس آباد به قتل رسیده بودند. سومین روز مراسم جان باختن این دو جوان مصادف شده با چهلم شهدای ۱۶ مهر.

یکشنبه ۲۸اسفند۱۴۰۱/ ۱۴:۵۵


خبر


مصاحبه

Interview Picture

هیچکس نباید از انتقاد من برای تضعیف HDP استفاده کند. من عضو HDP هستم و خواهم ماند. من می خواهم همه این را به خوبی بدانند

پنجشنبه ۱۱خرداد۱۴۰۲/ ۱۷:۵۶