موضوع روز:

صلاح عباسی

مزد فزونتر گورکن و هوموساکرها

Sunday, April 17, 2016

 

در حاشیە سخنا ن علیرضا بانک در رابطە با هوموساکرهای کولبر

این امری شناخته شده است که مرئوسی که در اداره از طرف رئیس اش مورد تحقیر قرار می گیرد، ممکن و محتمل است که همسر یا فرزند یا رفتگر محل را یا هر کسی را که زورش می رسد مورد تحقیر و اذیت قرار دهد. همین منطق را گاهی در مورد ملت ها هم به کار می برند و ناسیونالیسم زخم خورده یا غرور ملی جریحه دار شده را خطری جدی برای صلح و رفتارهای نوع دوستانه مبتنی بر قاعده بنی آدم اعضای یکدیگرند می دانند. تحت برخی شرایط بنی آدم به دشمنان هم بدل می شوند. دشمنانی که مرگ همدبگر را آرزو می کنند. هر نوع فاشیسمی ریشه در پیدایش یک فاعل جمعی یا یک "ما" دارد. مایی طلبکار و آزرده و خواهان احیای شکوه و عظمت و برتری و بر سر جای خود نشاندن دیگری.

مثلا ارتباط میان شکست و احساس مورد اجحاف قرار گرفتن آلمانی ها با رشد و گسترش یهودی ستیزی و راه حل نهایی یا همان تصفیه نژادی. یا رابطه میان رشد اقتصادی سریع ژاپن بعد از جنگ با جبران تحقیری که در اثر شکست متحمل شدند.

هیتلر به عنوان مجری راه حل نهایی فقط نماینده و سخنگوی گفتمانی بود که در فضا وجود داشت و نه پدیدآورنده آن. 

کسانی که از خطر ناسیونالیسم می گویند و هشدار می دهند می دانند که گفتمان ما در مقابل دیگری معمولا صدها هزار و میلیونها هوادار دارد. پدیده ایی است پیچیده و چند بعدی و خیل عظیمی از روشنفکران و تکنوکرات ها و فعالین سیاسی و هنرمندان و نخبگان فرهنگی و ورزشی و اقتصادی و غیره را به خدمت خود در می‌آورد. 

هیچکسی چون فقط عشق اش کشیده است ناسیونالیست یا میهن پرست نمی شود بلکه به عنوان یک فرد از سوی گفتمانی که در جامعه وجود دارد و نسل ها قبل هم وجود داشته است برگزیده می شود. معمولا میهن پرستی نه فقط نشانه تعلق به یک جمع بلکه شرط این تعلق هم هست. به محض فسخ آگاهانه این تعلق روند طرد و تنبیه فرد هم شروع می شود. به یاد بیاورید کل این روند را در چند سال گذشته و کسانی را که طرد شدند و آنهایی را که از آستانه طرد شدگی به آغوش ولرم ناسیونالیسم بازگشتند. نمونه ها زیادند. کلیه بحث هایی که پیرامون تحریم ها و کلنگی سازی های منطقه درگرفت و سهیمی ها و میرفطروس ها و دکتراهای افتخاری پس گرفته شده و فریادها و توهین ها و رگ های گردن به حجت قوی در برنامه های زنده تلویزیونی و محری های حیرانی که توان آرام کردن مهمانان را نداشتند.

شوربختانه جامعه ایران ملغمه ایی از گفتارهای مصیبت بار مذهبی، ملی، قومی، مرکزگرایانه، ضد مذهبی، ضد قومی، ضد مرکزی تولید کرده است. از همه مصیبت بارتر ستایش نظامیان و سرداران و قهرمانان خونریزی ها و خونگیری های حنگ های منطقه است. تو گویی ناسیونالست های گاهی ضد امپریالیست کوته بین از درک این نکته عاجزند که میان مداخله خارجی امپراتوری شیعه در جنگ های هلال شیعی و دستان آغشته به خون سرداران عارف و رهبران بصیر و سرکوب آزادیهای داخلی ارتباط مستقیمی وجود دارد.

ستایش از سرداران عارف و حمایت از به خاک و خون کشیده شدن سوریه چون گویا در آنجا این فاعل جمعی یا در حقیقت تودە گلەوار توسری خورده و تحقیر شده از طریق خوراک دم توپ کردن پابرهنه های افغانی و غیره توان و عمق استراتژیکی ایران را به رخ نوکران سنی امپریالیسم می کشد صرف نظر از اینکه شرم آور است بار دیگر ثابت می کند که تا چه اندازه‌ای با یک گفتار دموکراتیک فاصله داریم.

افتخارات شرم آور دیگری نیز داریم. افتخار به موشک ها و سانتریفوژ ها. و اینهمه در حالی که مدافعان حق مسلم هسته ایی و موشکی و بقیه بنیاد های نظامی و امنیتی صدها میلیارد دلار از داراییهای مالی ایران را بر باد داده اند. محیط زیست را نابود کرده اند و بیشرمانه از ظرفیت‌های صد وپنجاه میلیونی جمعیتی حرف می زنند. تو گویی برای میلیونها معتاد و کارتن خواب و هزاران مرکز نگهداری کودکان بی سرپرست چاره اندیشی کرده اند. تو گویی یک زاد و ولد سریع می تواند یک لشکر بیست میلیونی را فراهم آورد. رایش اسلامی آریاییبرای ناسیونالیست ها حق مسلمی به نام حق اشتغال یا حق مسلم مسکن و بهداشت یا حق مسلم کار و نان وجود ندارد. حق مسلمی به نام آزادی هم نمی تواند امنیت ایران را تضمین نماید. پس همه این حقوق فعلا جزو حقوق فرعی و تعلیقی و معوقه قرار می گیرند.

در دل چنین فضائی است که ناسیونالیست های شبه فاشیست تاخت و تاز می کنند. کانال ها و شبکه های رادیویی و تلویزیونی را به اشغال خود در می آورند و حیات و زنده ماندن واحدی به نام ایران را با حیات و ممات جمهوری اسلامی پیوند میزنند و از آنسو نیز جمهوری اسلامی هلال مذهبی و هویتی شیعه را به ناسیونالیسم ایرانی گره می زند. پیوندی فرخندە و خجستە.

رهبری جهان اسلام و امت شیعه که قبلا در تقابل با ناسیونالیسم آریایی قرار داشت با آن همسان می گردد. یعنی عمل نمادین مهندس یا دکتر محمود احمدی نژاد بستن چفیه بسیجی بر گردن کوروش کبیر که در زمان خودش بیانگر یک آرزو بود، عملا متحقق می شود. تقابل میان ایرانیت و اسلامیت یا امت و ملت به وسیله سرداران مسلمان و بسیجی که داعیه جانشینی رستم را دارند قرار است حل شود. آشتی دولت و ملت بر سر پست ترین مخرج مشترک یعنی یک امپراتوری ایرانی اسلامی و کمی آزادی سبک زندگی یواشکی داخلی. عقدکنان ناسیونالیسم و مذهب.

چند روز پیش یکی از همین میهن پرست ها در رابطە با کولبرها نوشته بود که هیچ دولتی قاچاق کالا از مرزهایش را تحمل نمی کند. حق و حقوق دولت های بیچاره را که اینهمه برای مردم لابد نمک نشناس زحمت می کشند باید در نظر گرفت. به قانون باید احترام گذاشت. کولبرها قانون را زیر پا می گذارند و قانون حق دارد آنها را به قتل برساند. باید دلمان به حال قانون بسوزد و نه یک مشت گدا گشنه کثیف و زمخت و بی سر و پا که مرگ اشان هیچ اهمیتی ندارد. توجیه قتل کولبرها چون قانون را زیر پا می‌گذارند بیانگر لزوم کشتار و سرکوب و تصفیه تمام اقلیت های قومی و اقتصادی و عقیدتی است. مخرج مشترک مانند غلطک از روی هر کس و هرچیزی کە بر سر راهش قرار بگیرد رد می شود و قرار هم نیست کسی اعتراضی بکند.

بلە هیچ کشوری تحمل آشوب و بی نظمی و زیر پا نهادن قانون را ندارد. این بماند کە خود قانون چیست و چرا مقدس است؟ این کدام فتیش است که بحاطرش باید خون انسانهای بیگناه را ریخت؟ برای اینکه قانون، در این مورد قانون امنیتی و مرزی در جایگاهی بر حق جلوس نماید باید از دیگری انسانیت زدایی شود. بسان حشره ایی مزاحم و نامفید برای اقتصاد و امنیت و رفاه آن مخرج مشترک. دیگری حق ندارد به اقتصاد مملکت ضربه بزند و به جای اینکار باید از گرسنگی بمیرد. تو گویی کولبر حق حیات اقتصادی ندارد تا فتیش جناب عضو طبقه متوسط عضو کلوب مرکزی محفوظ باقی بماند. فتیش امنیت مرزی و تقدس مرز و قانون.

نفرت طبقاتی آغشته با نفرت قومی. یعنی همان قانون و همان نفرتی که مزدوران شهرداری را به جای مرزبانان مهربان و غیور و سلحشور و اهل رشوه و بخیه ، به جان دستفروش ها می اندازد. بله قربانیان اقتصادی بهتر است از گرسنگی بمیرند تا اینکه از راه های غیر شرافتمندانه نان در بیاورند. بجای کولبری و دستفروشی بهتر است با مجوز رسمی و قانونی به بازرگانی و مغازه داری مشعول شوند. سرمایە اش را هم البتە از راههای قانونی تامین نمایند.
به رسمیت شناختن هومو ساکرهای اقتصادی و امنیتی و مذهبی و جنسیتی مانند بهاییان و کولبرها و دستفرو ش ها و دگر باش ها و دگراندیشان البتە پایان سیستم تبعیض است. 

دنبال کردن منظق سخنان آقای علیرضا بانک بلاخره به راه حل نهایی ختم می شود. می خواهم بگویم این منطق سخیف به هیچوجه ملک طلق ایشان نیست. ایشان و امثال ایشان نمایندگان گفتمان فاشیستی معاصز هستند.

انزجار از ضعفای قوم و حاشیه نشینان و آرزوی پاکسازی و تصفیه گروهای وسیع ژنده پوش و گرسنه به همراهی آرزوی حفظ و حراست یک کلیت یکدست ، کلیتی که از طریق له شدن ناهمشکل ها شکل می گیردو این یعنی لزوم شلیک تیر خلاص مرزبانان غیور و از جان گذشته به هزاران بیکار و کولبر و دستفروش که برای سیر کردن شکم دنبال راه های غیرقانونی هستند. دم مرزبانان گرم. و همچنین مامورین شهرداری. فضا را باید از خس و خاشاک های گوناگون پاک کرد. پیش بسوی تصفیە تا حل نهایی.

علیرضا بانک مانند یک بانکدار حسابگر و خونسرد چرتکه نئولیبرال در دست فتیش منطق فاشیستی اش را با بلاهت تمام برای ما روشن می کند. کسانی در آن مرزها امنیت موهوم او را بر هم می زنند. نمی خواهد بداند مردم آنسوی و اینسوی مرز با هم قوم و خویش اند و این مرزها هرگز نتوانسته اند از مناسبات و مراودات خانوادگی و فرهنگی و اقتصادی اشان جلوگیری نمایند. گویی این مرزنشینان امنیت و آسایش و فراغ خاطر او را بر هم زده‌اند که اینچنین برایشان تقاضای مرگ می کند. اسکله ها و برادران قاچاقچی همگی در منطق ایشان خودی هسند. خودی طبقاتی یعنی صاحب ثروت و نفوذ و خودی قانونی یعنی محافظ مرز و فانون. یعنی مرزبان فتیش و مخرج مشترک . یعنی فرزندان میهن. فتیشم مشترک. سود ناچیزی که به حاشیه راند ه شدگان در مقایسه با مافیا های غیرقانونی برادران قاچاقچی می برند غیر قابل تحمل است چون مطرودین را با خونشان و با حنازه شان در معرض دید وجدان بشری می گذارد. کلیت موهوم و فتیش باید حفظ شود و این مرگ ها را باید به نام قانون که همان قانون توحش و حق با قویتر است توجیه و تایید کرد.

منطق فاشیسم منطق مرگ است. فاشیسم مشخص می کند که کدام گروهها لایق زندگی نیستند و مرگشان مطلوب است. 

زمانی که کسانی در شبکه های اجتماعی از مرگ حجاج اظهار خوشحالی کردند به یاد زلزله چند سال پیش در شهر وان کردستان ترکیه افتادم. تعدادی از ترک ها با همین منطق حذف دیگری مزاحم، مزاحم کلیت یکپارچه یا همان فتیشم و فانتاسم مورد آرزو از این زلزله ابراز خوشحالی کردند. کامنت ها و اظهارات شرم آوری فضای وب را فرا گرفت. مرگ کسانی که کلیتی به نام ترکیه را به خطر انداخته بودند جای خوشحالی داشت.

هراس من باری همه از مردن در سرزمینی است که مزد گورکن از آزادی آدمی افزونتر باشد.


Telegram Icon

به تلگرام پایگاه خبری و تحلیلی روژ بپیوندید

مطالب مرتبط:

درس‌های دهەی ١٩٣٠ اروپا برای امروز سوریە

آنها از کردها متنفرند

راهپیمایی شهروندان سنندجی در اعتراض به کشتار کولبران

کشته و مجروح شدن شش کولبر در یک هفته

مرگ چهار کولبر در دومین روز سال ۹۶

کلمات کلیدی:


بازنشر مطالب پایگاه خبری و تحلیلی روژ تنها با ذکر منبع مجاز است

تحلیل خبر

analis picture

قاتلانی بی خبر از مقتول؛ روایت قتل امید حسنی

آسمان شهر ابری است و از شب گذشته باران امان نمی دهد. شهر همچون تمام روزهای انقلاب "ژن، ژیان، آزادی" ملتهب است وآبستن حوادث تلخ و شیرین. مردم هنوز عزادار زانیار الله مرادی و عیسی بیگلری هستند؛ دو جوانی که شامگاه ۲۳ آبان و در جریان اعتراضات مسالمت آمیز در عباس آباد به قتل رسیده بودند. سومین روز مراسم جان باختن این دو جوان مصادف شده با چهلم شهدای ۱۶ مهر.

یکشنبه ۲۸اسفند۱۴۰۱/ ۱۴:۵۵


خبر


مصاحبه

Interview Picture

هیچکس نباید از انتقاد من برای تضعیف HDP استفاده کند. من عضو HDP هستم و خواهم ماند. من می خواهم همه این را به خوبی بدانند

پنجشنبه ۱۱خرداد۱۴۰۲/ ۱۷:۵۶