موضوع روز:

صلاح عباسی

بحران نویسندە و بحران مخاطب / بخش سوم

Monday, September 5, 2016


کانون بحث مقالە ادبیات بدون نقد و نقد بدون ادبیات است. در غیاب ادبیات کار نقد باید نفی باشد. در غیاب نقد ادبیات غیرخلاق میتواند بە عنوان ادبیات خلاق معرفی شود.نقد و ادبیات لازم و ملزوم اند. نقد در بهترین حالت بە ما می گوید کە چرا باید یک کتاب را بخوانیم یا چرا با نخواندنش چیز مهمی را از دست نمی دهیم.

١ چند تز غیرقابل اثبات

هنرمند کسی است کە بزرگترین آرزویش نوشتن یا خلاقیت است.این یعنی لذت و مرارت نوشتن مترادف می شود با خلق کردن. چنین هنرمندی بزرگترین آرزویش پذیرفتە شدن در فلان گروە یا فلان انجمن ادبی نیست. 

بزرگترین آرزویش غلبە یافتن بر موانع نوشتن است. نوشتن درگیر شدن با خود و با جهان است.هیچ سازشی در کار نیست. باجی بە هیچکس پرداخت نمی شود. از خودسانسوری متعارف خبری نیست. 

از این هم فراتر چنین نویسندەایی حتی حاضر بە چاپ کتابی نیست کە در ارزش آن تردید داشتە باشد.
هنرمند قلابی بر عکس تمام هم و غم اش متوجە پذیرفتە شدن و چاپ کتاب اش است.
می خواهد بە عنوان یک نویسندە هویتی برای خود بیافریند.

از طریق دوست یابی و و جلب حمایت این و آن منتظر نقدهایی است مثبت در حالیکە تە ذهنش می داند کە اثرش آش دهن سوزی نیست.

در قاموس چنین نویسندگانی یک اثر قرار نیست کە پاسخی بە خلا هستی اجتماعی یا چالش واقعیت باشد بلکە قرار است بحران جایگاە اجتماعی خود نویسندە را حل کند.

یعنی نوشتن مانند ابزاری برای ارضای تمایلات اسنوب مابانە مطرح می شود.

نیازی بە گفتن ندارد کە با چنین هدفی، با این حد نازل از بلندپروازی ادبی، با ابزاری کردن ادبیات در خدمت درست کردن شخصیتی کاذب برای خویش، نمی توان ،آثاری خوب سهل است،حتی آثاری بد هم آفرید.

وقتی شمار و تعداد کثیری از چنین شاعران و نویسندگانی دور هم جمع می شوند وگروهی بە وجود می آورند و بدون اینکە از آثارهمدیگر یا حتی از آثار خودشان هم لذت ببرند بە تمجید از همدیگر می پردازند، کار ادبیات ساختە است.

در این فضا هر تمجیدی حساب شدە است.قانون مبادلە بر چنین جمع هایی حاکم است.مبادلە ای حساب شدە در مقابل انتظاراتی کە اعضای گروە از همدیگر دارند.چگونە میتوان منتظر پا گرفتن نقد و نقادی در چنین جمع هایی بود. همە انتظار دارند کە اثرشان مورد توهین قرار نگیرد. نقد مترادف است با توهین.

و شاید حق هم دارند. اثر آنها از آثر دیگران بدتر نیست و فلان منتقدی کە از فلان اثر بد تمجید کردە است چرا باید اثر بد آنها را نقد کند؟
مگر منتقدان نیز خود بە همین شیوە عمل نمی کنند؟ مگر آنها هم بی بنیاد نشدەاند.؟

پس مرجع قابل اتکایی در کار نیست. هیچ بنیاد ی وجود ندارد.بحران نقد ادبی یعنی نقد نمی تواند چشم اندازی بە نویسندگان و خوانندگان در بارە آثار ادبی چاپ شدە بدهد.

بحران نوشتن هم یعنی خود نویسندگان نمی توانند چشم انداز جهان معاصر خود را ترسیم کنند و بە عنوان میراث ادبی برای نسل های بعد برجای بگذارند. میتوان گفت بحران رئالیسم یعنی ناتوانی از یافتن الگوهایی کە بە تضادها و کشمکش های یک عصر راە می برند. ناتوانی از بیرون کشیدن مواد و مصالح داستانی از دل آشوب ها و کشمکش های عصر.

بحران سبک و ادبیت یعنی زیبایی شناسی رمان هنوز در مرحلە تقلید یا مونتاژ از روی آثار بزرگان و قلە های ادبیات است. و تقلیل دادن مثلا رئالیسم بالزاکی یا سیال ذهن فاکنری بە کاریکاتور.

٢ فرهنگ ادبی چیست و چە ربطی بە رئالیسم دارد.

در اینجا بە جای فرهنگ ادبی میتوان از سرمایە ادبی نیز سخن گفت .

البتە رئالیسم در شعر هم وجود دارد منتهی بسیار پوشیدەتر و پیچیدەتر از داستان و رمان. هر وقت شاعر بە جای بیان مافی الضمیر بە بیان جهان پرداخت یا درون را در رابطە و نسبت با برون بە تصویر کشید همانگونە کە در اشعار نیما و شاملو و سپهری و فروغ می بینیم ، چنین شاعری بە بیان تجربە مشترک می پردازد و دیگران خویشتن را در آن آینە می یابند و....

فرهنگ ادبی یک نویسندە همانا رابطە او با سنت های ادبی است. رئالیسم یک نویسندە نیز نحوە درک و شناخت او از واقعیت های دوران است. ممکن است تجربە برخورد و رویارویی با واقعیت ها ی دوران بە حد کافی در نویسندە وجود داشتە باشد اما شناخت او از سنت های ادبی ناقص باشد یا برعکس.

ممکن است نتواند تجربە اش را از دیدگاە سنت های ادبی تفسیر کند و آنها را از منظر مثلا ادبیات اسلامی بە قالب بریزد. تفسیر تجربە از دیدگاە سنت های ادبی خیلی چیزها را شامل می شود. از ولتر و دیدرو بگیر تا سارتر و کامو و دیگران.عرصە وسیعی کە در آن عقاب پر می ریزد.

نویسندگانی کە از دیدگاە سنت های فرهنگی و مذهبی جامعە شان تجربە خود را تفسیر می کنند بسیار برتر از کسانی هستند کە بە خاطر تمایز یافتن و سری میان سرها در آوردن بە نوشتن روی می آورند. فقط سنت های ادبی جهانی می توانند نحوە درست نگاە کردن بە واقعیت های بومی را بە نویسندە بیاموزند.چنین نگاهی سنت های فرهنگی و مذهبی جامعە خود را نقد می کند چنانکە نویسندگان در اعصار دیگر نیز همین کار را کردەاند.ادبیات جهانی بە همان مفهومی کە گوتە از آن در ذهن داشت. یعنی نویسندگانی کە محصور در سنت های جامعە خود هستند نمی توانند بە این نگاە برسند.

وقتی اکثریت شاعران و نویسندگان یک کشور نە تک تیرانداز بلکە عضو یک گروهان متحدالشکل باشند کار ادبیات آن کشور ساختە است. آثاری شبیە هم فضا را اشباع می کنند. آثاری مصنوعی و خالی از فردیت. فردیتی کە معلوم نیست کجا زندگی کردە و چە دیدە و چە شنیدە.

مقایسە آثار ادبیات قبل و بعد از انقلاب چە چیزی را نشان می دهد؟ اینجا کمیت ترجمە آثار فلسفی و ادبی و تئوری های علوم انسانی و جستارنویسی بعد از انقلاب را در نظر نمی گیرم و صرفا ادبیات خلاقە را مد نظر دارم.

بی دلیل نیست کە نە جنگ ایران و عراق،نە جنگ کردستان، نە دهە شصت و خاوران و نە کل پدیدە انقلاب ایران بازتاب ادبی خود را، مابەازای خود را در ادبیات نیافت.

توپخانە ها غریدند و چند گنجشک بە زمین افتادند. کوه بە خود لرزید و موش زایید.


Telegram Icon

به تلگرام پایگاه خبری و تحلیلی روژ بپیوندید

مطالب مرتبط:

چالش ماندگارِ اتحاد در "یکیتی", از ابو رمانه تا دباشان

بحران نویسنده و بحران مخاطب / بخش دوم

بحران نویسندە و بحران مخاطب

کُردها به سان مصلحان خاورمیانه

رهبران مادام العمر

کلمات کلیدی:


بازنشر مطالب پایگاه خبری و تحلیلی روژ تنها با ذکر منبع مجاز است

تحلیل خبر

analis picture

قاتلانی بی خبر از مقتول؛ روایت قتل امید حسنی

آسمان شهر ابری است و از شب گذشته باران امان نمی دهد. شهر همچون تمام روزهای انقلاب "ژن، ژیان، آزادی" ملتهب است وآبستن حوادث تلخ و شیرین. مردم هنوز عزادار زانیار الله مرادی و عیسی بیگلری هستند؛ دو جوانی که شامگاه ۲۳ آبان و در جریان اعتراضات مسالمت آمیز در عباس آباد به قتل رسیده بودند. سومین روز مراسم جان باختن این دو جوان مصادف شده با چهلم شهدای ۱۶ مهر.

یکشنبه ۲۸اسفند۱۴۰۱/ ۱۴:۵۵


خبر


مصاحبه

Interview Picture

هیچکس نباید از انتقاد من برای تضعیف HDP استفاده کند. من عضو HDP هستم و خواهم ماند. من می خواهم همه این را به خوبی بدانند

پنجشنبه ۱۱خرداد۱۴۰۲/ ۱۷:۵۶