صلاح عباسی
معاملە بزرگ یا دومین هدف ترکیە در سوریە
Saturday, January 28, 2017
Telegram
چرخش سیاست خارجی ترکیە در سوریە دو هدف عمدە داشت کە البتە دومی بسیار برای ترکیە مهمتر است. اول بە اختصار بە اولین هدف ترکیە می پردازم، هدفی کە بر خلاف هدف دوم تا بە حال بە کرات مورد بحث قرار گرفتەاست.
حصول اولین هدف بدون توافق و جلب حمایت ایران و سوریە و موافقت ضمنی روسیە ممکن نبود. یعنی ورود بە جرابلس و پیشروی بە سوی شهر الباب مستلزم رعایت آداب و مقدمات سیاسی و دیپلماتیک خاصی بود از جملە توافق با سوریە در بارە آیندە الباب. طبق این توافق ترکیە متعهد می شود کە الباب را بعد از کنترل بە سوریە بسپارد و با توجە بە دل پری کە ایران و سوریە از ترکیە داشتند، توافق و تفاهم با این دو کشور بدون همکاری ترکیە با این دو دولت در حلب و الباب و جرابلس ممکن نبود. ترکیە حاضر بە اعطای امتیازات بە هر دو طرف شد. طرف روسی هم قبلا امتیازاتی گرفتە بود. الباب همانند جرابلس تحت کنترل داعش قرار داشت اما اینبار دیگر ترکیە لزومی ندید کە داعش را وادار بە تخلیە شهر کند و مانند مورد جرابلس با توافق قبلی شهر را تحویل بگیرد. ترکیە تصمیم گرفتە بود کە هم بە جبهە روسیە و ایران و هم بە جبهە تحت رهبری امریکا ثابت کند کە با داعش وارد یک جنگ واقعی شدە است و داعش با دست زدن بە یک عملیات تروریستی خونین در هنگام برگزاری مراسم سال نو در یک کلوب معروف استانبول انتقام این دخالت نظامی را گرفت و رسما ترکیە را در لیست دشمنان خود قرارداد. لیستی کە تقریبا تمام کشورها و سازمانهای جهان را در خود دارد.
هدف اصلی ترکیە از این مداخلە و رودررو شدن با داعش، همچنانکە همە می دانند، خود داعش نبود، بلکە هدف کردهای سوریە بودند. دلیل همکاری ضمنی ایران و سوریە نیز همین بود. ترکیە می دانست کە بعد از تصرف شهر منبج از سوی کردها نوبت شهر الباب است و بە همین دلیل پیشدستی کرد و قبل از اینکە نیروهای سوریە دموکراتیک و در راس آنها یگانهای مدافع خلق این شهر را از چنگ داعش بیرون بیاورند نیروهایش را بە جنگ داعش و در آن شهر فرستاد. جنگی کە هنوز هم تکلیفش یکسرە نشدە است.
در جریان همین جنگ هم از نیروی هوایی امریکا تقاضای کمک کرد کە بر خلاف تصور عموم دلیل این تقاضا کە البتە از سوی امریکا مورد موافقت قرار نگرفت ناتوانی نیروی هوائی ترکیە نبود. امریکا مخالفت کرد و سیاست یک بام و دو هوای ترکیە یا در حقیقت هم از آخور و هم از توبرە خوردن دولت اردوغان را نپذیرفت.
اولین هدف ترکیە قیچی کردن کانتون های روژئاوا از وسط یا بە عبارت دیگر ممانعت از بە هم وصل شدنشان از طریق راە الباب یا جرابلس بود. در حقیقت معنای سپر فرات همین حایل شدن سپرنظامی یا دست آهنین ترکیە در میان کانتون ها ی غرب و شرق فرات ست.
نمی توان انکار کرد کە ترکیە بە اولین هدف خود رسید و در حال حاضر نە تنها نیروهایش را در مقابل کردهای شرق و غرب فرات بسان حایل سپر ساختە است، بلکە منتظر و مترصد فرصت برای پیشروی بە سوی شهر منبج نیزمی باشد. شهری کە قبلا از سوی نیروهای سوریە دموکراتیک آزاد شدە است و نیازی بە آزاد سازی مجدد ندارد. در حقیقت مانع اصلی بر سر راە ترکیە برای حملە بە منبج حضور چند دە تن امریکائی در آن شهر است. با حضور تعدادی امریکائی ترکیە جسارت حملە بە این شهر را ندارد چون چنین حملە ای دومین هدف ترکیە را با شکست روبرو می کند. ترکیە منتظر چراغ سبز امریکا و خروج امریکائی های مستقر در منبج است، اما مخالفت امریکا با تقاضای ترکیە مبتنی بر حمایت هوایی در جنگ الباب نشان داد کە فعلا خبری از چنین موافقتی نیست.
٢
تقریبا حدود صد سال بعد از پایان جنگ جهانی اول کە در طی آن عرب ها بە کمک انگلیسی ها از چند جبهە و با نقش آفرینی ماجراجوی مشهور لورنس عربستان و مستشارانی مانند سایکس و پیکو کە قرارداد کشورهای جدیدالتاسیس بە نام آنها نامگذاری شد، بعد از صد سال می بینیم حداقل دو کشور از این مجموعە، یعنی سوریە و عراق، دو کشور کم سن و سال، در عرف دولت ها صد سال عمر بسیار کوتاهی است، با تنش ها و بحرانهای مذهبی و قومی شدیدی روبرو شدند و همچنان روبرو هستند.
جنگ جهانی اول همچنانکە همگان می دانند بە خروج نیروهای ترکیە از مناطق وسیع خاورمیانە و فروپاشی امپراتوری عثمانی انجامید.
دولت ترکیە در آخرین ماە های سال ٢٠١٦ و همزمان با شروع عملیات نظامی موصل، بە تکرار دعاوی ارضی خود بر برخی از مناطق از دست رفتە جنگ جهانی اول پرداخت. مقامات ارشد ترک از جملە خود اردوغان شاید علنی تر از هر زمانی چنین ادعاهایی را مطرح کردند. با صراحت کامل و بدون پردە پوشی، مسئولان کشوری و لشکری ترکیە بە یاد جهانیان آوردند کە زمانی هم ولایت موصل و هم ولایت حلب جزو امپراتوری عثمانی بودە اند و الحاق مجددشان از نظرجمهوری ترکیە هیچ اشکالی ندارد. شاهد بودیم کە اردوغان نقشە های غبار گرفتە قدیمی بازماندە از قبل از جنگ جهانی اول را از تاریکخانە بیرون کشید و گفت بازگشت بە مرزهای قدیمی حق مسلم ماست.
٣
در طی چند ماه پیش از جنگ بینی وبین اللە فرمایشی و ساختگی جرابلس، به راستی چه گذشت که ترکیه ناگهان اینگونه تغییر موضع داد؟ نه تنها از دعاوی ارضی اش عقب نشست بلکه به دولت عبادی و همچنین دولت بشار اسد اطمینان خاطر داد که چشم طمع به خاک دو کشور ندارد و بیرون کشیدن نقشه های غبار گرفته از موزه ها صرفا یک شوخی بوده است. می توان گفت کە ترکیە در دعاوی ارضی و عظمت طلبی و توسعە طلبی بازماندە از امپراتوری عثمانی و نوعثمانی گرائی جدیدش جدی نبود بلکە هدف اصلی حفظ انسجام ناسیونالیستی و یک پرچم یک ملت یک کشور بود. دولت اردوغان سر آن نداشت کە بر روی اپوزیسیون و بخصوص حزب دموکراتیک خلق ها گشودە شود و ورود آنها را بە عرصە رقابت سیاسی بپذیرد. بە همین دلیل همزمان حملە را از دو جبهە آغاز کرد. هم کردهای سوریە و هم حزب دموکراتیک خلق ها آماج حملات اردوغان قرار گرفتند. اردوغان برای جبران شکست اتخاباتی اولیە اش و پایین آوردن ورای حزب دموکراتیک خلق ها نیازمند یک جنگ داخلی با کردها بود. نمی توان انکار کرد کە اردوغان موفق شد در یک فضای جنگی انتخابات را بە دور دوم بکشاند و با بە وجود آوردن وضعیت اضطراری در مناطق کردنشین آرای کردها را حدود چهار در صد پائین بیاورد و با دامن زدن بە تبلیغات ناسیونالیستی بخشی از آرای حزب حرکت ملی را بە صندوق های خود سرازیر کند و گام اول را بە سوی یک نظام سیاسی مطلقە از طریق تشکیل دادن یک دولت غیرائتلافی بر دارد. از آن زمان بە بعد اردوغان با اضطراری کردن وضعیت گام های قاطع و بە وضوح قابل درک و روشنی بە سوی تغییر قانون اساسی و سیستم ریاستی و سلطان شدن بر داشتە است.
در پردە بعدی سلطان میراث دار امپراتوری ناگهان ترکیه با ایران و روسیه از در همکاری درآمد و همزمان نیز از امریکائی ها در جریان جنگ الباب تقاضای کمک و حمایت هوائی کرد به عبارت دیگر از امریکا خواست که از ترک ها نیز همانند کردها حمایت هوائی کند. آیا این چرخش نتیجە بحرانی هویتی نبود کە دولت ترکیە در اثر قدرت گیری کردها در سوریە خود را با آن مواجە می دید؟
همچنانکه گفتم موضوع جنگ الباب و سازش ترکیە با همە طرف ها یعنی سوریە و روسیە تقاضای کمک هوایی از امریکا را اصلا نباید در چهارچوب ضعف ارتش یا نیروی هوائی ترکیه دید. بلکه موضوع به دومین هدف ترکیه برمیگردد. هدفی که بر خلاف اولین هدف از طریق روسیه و ایران و اسد قابل برآورده شدن و تحقق یافتن نیست مگر اینکە ترامپ رسما در جنگ سوریە بە جبهە روسیە بپیوندد و تابع سیاست های پوتین گردد. امری کە با وجود پیش بینی ناپذیری ترامپ هم حتی چندان محتمل نیست.
دومین و اصلی ترین هدف ترکیه این است که در جنگ بر علیه تروریسم جایگزین کردها شود و امریکا با گرفتن قول و قرار و تضمین از معشوقە قدیمی اش ترکیە و بخشیدن بیوفائی اش با داعش کریە و زمخت یار جدیدش(کردها) را رها کرده یا دست کم مقام و موقعیت دلبر درجه یک را به ترکیه بازگرداند. اما ترکیە در عین ابراز این خواستە یا شکوە از امریکا، هم به صورت آشکار و هم تلویحی و با قهر و عتاب اعلام کرده است که چشم دیدن رقیب را ندارد و این خانه یا بە عبارت دیگر این عملیات، عملیات خشم فرات، یا جای من است یا جای رقیب.
همچنانکه می دانیم شرط ترکیه برای شرکت در جنگ رقه حذف نیروهای کرد از عملیات خشم فرات بود و احتمالا هنوز هم هست. می گویم احتمالا چون تاکتیک ها و خط قرمزهای ترکیە چندان ثابت نیستند. تنها چیزی کە در سیاست دولت ترکیە ثابت است استراتژی مهار کردهاست. سپر فرات فیلی بود که ترکیه با کمک ایران و اسد و اسلامگرایان هوا کرد. اسد و ایران برای محدود کردن کردها از طریق ترکیه با هوا کردن این فیل موافقت کردند. اسلامگرایان نیز به دلایل پشتیبانی مرزی ولوجستیکی و تجهیزاتی کە از سوی ترکیە دریافت می کردند.
ترکیه کم کم متوجه شد که دیگر نمی تواند از طریق اسلامگرایان نه اسد را ضعیف کند(ورود روسیه معادله را به نفع اسد عوض کرده بود) و نه جلوی پیشروی کردها را بگیرد.
داعشی های تجهیز شده از سوی ترکیه و کشورهای عربی و مجهز بە سلاح های پادگان موصل و بقیه انبارهای اسلحه به تصرف درآمده نیز همچنانکە شرحش رفت، چنانکە اتفاق افتاد در جنگ کوبانی به دلیل جانفشانی گریلاها، و همچنین حمایت هوائی امریکا با شکست روبرو شدند.
شکستی کە عرصە را هم بر داعش و هم بر ترکیە تنگ کرد و بدینگونە شرط بندی ترکیە بر سر داعش بە عنوان نیروئی کە کردهای سوریە را سرکوب خواهد کرد باشکست روبرو شد.
در جنگ کوبانی نه فقط هزاران بنیادگرای مسلمان از اروپا بازگشته یا از کشورهای اسلامی برای جهاد آمده شرکت داشتند بلکه حمایت برخی از میلیونرهای سنی در کنار حمایت تسلیحاتی قطر و دولت ترکیه از داعش و نیز صدها زندانی بنیادگرای آزاد شده از زندانهای بشار اسد نیز دخیل و نقش آفرین بودند.
ایران و سوریه در دو مرحله به بنیادگرایان سنی کمک کردند. بار اول در جریان سقوط صدام حسین، برای اینکه به فراخوان القاعده برای جهاد بر علیه امریکای اشغالگر عمل کنند تمام زندانیان بنیادگرای سنی را از زندانهایشان آزاد کردند. هدف اصلی اشان جلوگیری از شکل گرفتن نظم و ثبات و امنیت در عراق بود. هدفی کە بە قیمت جان و آسایش مردم عراق و بە وجودآوردن یک جنگ مذهبی و فرقە ای بە آن رسیدند. آنگاە با خیال آسودە از امریکا در باتلاق عراق سخن بە میان آوردند. یا از جنگ در خارج از مرزها، جنگی کە اگر درخارج بە آن دست نیازیم در خانە سراغمان می آید. امریکا آخر کار ناچار شد کە عراق را برای آرام شدن بە دست ایران بسپارد. اما ایران سنی ها را بدتر از پیش بر علیە دولت شورانید.
با ر دوم این دو کشور در جریان جنگ داخلی سوریه تجربه موفق پیشین را بار دیگر تکرار کردند. بار دیگر تمام بنیادگرایان زندانی را برای جهادی دیگر آزاد کردند. در یک فاصلە دە سالە دو بار این سناریو با موفقیت در خدمت ایران و سوریە قرار گرفت. یکبار ثبات و امنیت عراق را از بین برد امریکا را بە استیصال کشاند و بار دوم گروهای مخالف اسد را در مقابل هیولایی بە نام داعش قرار داد. اتاق های فکر در تهران و دمشق چنین سناریوهایی را طراحی کردند. البته انتظار نداشتند که به این شدت از سوی داعش غافلگیر و بخصوص در جریان فتح موصل از کردە پشیمان شوند. اما داعش چنانکه انتظار می رفت و همچنانکە ذکرش رفت به جنگ داخلی با دیگر گروهای اپوزیسیون مشغول شد و سنگینی بار جنگ داخلی را تا حدود زیادی از شانە بشار اسد و ایران کە تا آنزمان آماج حملات یک اپوزیسیون تقریبا یکپارچە و متحد بودند برداشت و بە هر حال سودش بە مراتب بیشتر از زیانش بود.
جنگ داخلی توان اپوزیسیون سوری را فرسود و از لحاظ وجە جهانی نیز داعش این اپوزیسیون را بدنام کرد و کم کم کمک های نظامی بە اپوزیسیون میانەرو یا معتدل قطع شد چون اغلب کمک های نظامی بە دست داعش می افتادند. روسیە آب را برای ماهی گیری مناسب دید و زیر علم جنگ با تروریسم اما در حقیقت برای ترمیم وجە خود بە عنوان ابرقدرت از قدرت افتادە و گرفتن امتیاز از غرب در مسائل مورد مناقشە وارد معرکە شد و تلفات انسانی چند برابر افزایش یافت. کاری کە ایران و روسیە در سوریە کردند فقط با جنایات امریکا در ویتنام قابل مقایسە است.
٤
دومین هدف ترکیە از طریق روسیە و ایران قابل برآوردە شدن نیست. برای برآوردن این هدف ترکیە باید بار دیگر تغییر جبهە بدهد. باید در مقابل چشمان روسیە و ایران بار دیگر بە جبهە امریکا و متحدان بپیوندد البتە بە شرطی کە بە سادگی قبول شود. اینبار ترکیە چە امتیازاتی باید بپردازد؟ ترکیە می داند کە دیگر تهدید هایی از قبیل پایگاە هوائی انجیرلک را می بندم یا آنرا بر روی رقیب باز می کنم دیگر کارایی ندارد.
تهدید بە باز کردن مرزها و فرستادن پناهندگان هم دیگر فایدە ندارد. سال گذشتە مرکل یک میلیون پناهندە را پذیرفت. اولین انتقام اتحادیە اروپا بستن پروندە درخواست عضویت ترکیە در اتحادیە اروپا بود. پیوستن بە معاهدە شانگهای آیا میتواند جایگزین مناسبی برای همکاری اقتصادی با حوزە یورو باشد؟
ارزش لیر ترکی بە شدت افت کردە است و اقتصاد ترکیە وضعیت مطلوبی ندارد. بحران بە داخل خود ترکیە بازگشتە است. هم بحران تروریسم داعشی و هم بحران پناهندگان و هم بحران اقتصادی. از بین رفتن مذاکرات صلح با کردها و زندانی شدن رهبران حزب دموکراتیک خلق ها و بە این سیاهە بیفزائید همچنین دفاع از داعش در جنگ بر علیە کردهای سوریە را نیز هم در مرحلە قبلی. جنگ کوبانی حتی در مقطع کنونی نیز و هم تا آیندە ای دور آثار و نتایج مخرب خود را بر دولت ترکیە آشکار کردە است و می کند از. نتایج همین سیاست های غلط یکی هم همین تشدید شکاف و تضاد کردهای ترکیە با دولت است.
چنانکە گفتە شد دومین هدف ترکیە این است کە در جنگ با تروریسم بە عنوان جایگزین قربانیان واقعی تروریسم یعنی کردها پذیرفتە شود و جای کردها را در سوریە برای امریکا بگیرد.
ترکیە می خواهد با جایگزین شدن کردها در جنگ سوریە وزن و اهمیت استراتژیک شان را برای امریکا کم کند و پائین بیاورد. سوال این است کە تا چە اندازە بە این هدف خواهد رسید؟
ایفای نقش متحد زمینی ایالات متحد امریکا بە همین سادگی ممکن نخواهد بود.
اگر ترکیە سیاست کنونی اش را، یعنی بە عنوان نیروی زمینی بر علیە النصرە و داعش وارد جنگ شدن را، چند سال پیش و بە زمانی کە کوبانی در محاصرە بود را، در دستور کار خود داشت و سیاست تشکیل یک دولت سنی گرای اخوانی را در سوریە کنار گذاشتە بود و تمام استراتژی سیاسی اش را معطوف بە همکاری نظامی و سیاسی با امریکا کردە بود شاید اکنون بە اکثر اهداف خود در سوریە رسیدە و عمق استراتژیک کردهای سوریە را بە شدت محدود و دامنە همکاری ایالات متحد را با آنها کوچک و ناچیز و کم اهمیت ساختە بود. اما ترکیە دیر از خواب بیدار شد.
ترکیە از طریق داعش می خواست آتش بە خانە کردها بیفکند اما نبرد با داعش کردهای سوریە را آبدیدە و قدرتمند کرد طوری کە اکنون صاحب ارادە ای پولادین و با تجربە ترین نیرو در جنگ با داعش هستند.
بە قول ترانە های عامیانە عاشقانە دیگر خیلی دیر شدە است.
٥
اما ترکیە هنوز هم شانسی بزرگ برای رسیدن بە دومین هدفش دارد. ورود ترامپ بە صحنە و سازش ترامپ با پوتین و اسد اگر بە این معنا باشد کە امریکا راە حل پوتین و اسد را برای آیندە سوریە می پذیرد بە این معنا نیز خواهد بود کە در این آیندە جای چندانی برای یک نظم دموکراتیک وجود نخواهد داشت. دولت اسد خواهان تثبیت یک دولت متمرکز و اقتدارگرا است. چنین دولتی منافع روسیە را هم بهتر تامین می کند چون جایگزین شدن دولت اسد با یک حکومت دموکراتیک بە معنای پایان روسیە در سوریە خواهد بود. تنها راە حل روسیە در چنین صورتی جدا کردن قسمت علوی نشین کە هوادار روسیە هستند می باشد. بسیار مشکل است تصور کرد کە در یک نظم سیاسی جدید ایران و روسیە در سوریە جایی خواهند داشت. اما روسیە همچنانکە گفتە شد اهداف مهمتری دارد و در صورت گرفتن امتیازات کافی پشت ایران و اسد را خالی خواهد کرد.
اسد و ایران هردو ترکیە را بە عنوان متحد امریکا در جنگ بر علیە داعش بە کردها ترجیح می دهند. هم ایران و هم بشار اسد ترجیح می دهند کە ترکیە در شمال سوریە بە شرط عدم همکاری با اسلامگرایان منطقە نفوذ داشتە باشد. از نظر ایران و اسد این عدم همکاری شامل نیروهای میانەرو هم می شود. یعنی ترکیە دیگر نباید از مخالفان اسد حمایت نماید اما در مقابل می تواند با کردها وارد جنگ شود. این سناریو مورد قبول روسیە و امریکا نیست. نمی خواهند منطقە روژئاوا کە در آنجا صلح و آزادی و دموکراسی وجود دارد بە محل جنگ و خونریزی و بی ثباتی بدل شود.
در رابطە با موضوع یا معضل سوریە البتە استراتژی روسیە و امریکا تا بە حال متفاوت بودە است. امریکا در دوران باراک اوباما نمی خواستە کە مناطق تحت نفوذ اسد تقویت شوند و بطورکلی استراتژی اش مبتنی بود بر تقویت مناطقی بود کە نە اسد و نە اسلامگرایان در آنجا نفوذ ندارند.
استراتژی روسیە و ایران برعکس، تقویت مناطق تحت نفوذ بشار اسد بود و همچنان هست. آیا ترامپ تغییری در این استراتژی خواهد داد؟ آیا همراە روسیە بە تقویت بشاراسد خواهد پرداخت؟ در آنصورت ترکیە شاید متحد مناسب تری برای امریکا باشد. آیا ممکن است اسد با خودمختاری کردهای سوریە موافقت کند؟ بسیار بعید بە نظر می رسد و احتمالا چنین توافقی موقتی خواهد بود. قدرت گیری مجدد بشار اسد خبر خوبی برای کردها نخواهد بود بخصوص اگر ترکیە و اسد بر سر کردها با ایران بە توافقاتی رسیدە باشند.
نباید از یاد برد کە هم ایران و هم سوریە احتمالا ترجیح می دهند کە با ترکیە بر علیە کردستان سوریە همکاری کنند و گرایش ترامپ بسوی اسد و پذیرش راە حل اسد و پوتین بە نفع کردها و بە نفع دموکراسی در سوریە نخواهد بود.
پیام ترکیە برای رئیس جمهور جدید امریکا چنین است، آنچە را کە کردها در جبهە زمینی انجام می دهند ما ترک ها هم حاضریم انجام بدهیم بە شرطی کە کردها را کنار بزنید. یعنی ترکیە حاضر است شروط امریکا و همچنین روسیە را بپذیرد و فقط بە یک شرط، جلوگیری از حضورکردها.
ایران نگرانی ترکیە را بە خوبی درک می کند و اگر استراتژی ترکیە در سوریە فقط متمرکز بر تضعیف کردها باشد و در دفاع از اسد بە جبهە روسیە و ایران بپیوندد در آنصورت ترکیە را تهدید بە حساب نخواهد آورد اما همە اینها فقط در صورتی موضوعیت خواهد داشت کە ترامپ با روسیە متحد شود. در غیر اینصورت هر گونە نزدیکی ترکیە بە ایران و روسیە موضع کردها را در جبهە تحت رهبری امریکا بە عنوان متحد تقویت خواهد کرد. احتمال محتملتر است این است کە پوتین بە ترامپ نزدیک شود و شرایط امریکا اسرائیل را برای محدود کردن نفوذ ایران بپذیرد و حکومتی غیر وابستە بە ایران بر سر کار بیاید. در اینصورت امریکا اشتباە عراق را تکرار نخواهد کرد. یعنی اجازە نخواهد داد کە حکومت آیندە سوریە همانند عراق حیاط خلوت ایران باشد.
٦
کردهای سوریە متحد اصلی در عملیات خشم فرات هستند. یعنی بە آسانی قابل حذف نیستند. کردها بە سوسیالیسم و راە سوم عقیدە دارند. از ناسیونالیسم دور شدە اند و با امریکا اتحادی تاکتیکی دارند. آیندە این اتحاد از سوی دولت ترامپ معلوم نیست کە چە سمت و سوئی خواهد یافت.
امید دولت ترکیە این است کە با کابینە ترامپ وارد معاملە شود. پیام جدید ترکیە بە امریکا این است کە انتظار دارد امریکا ترکیە را بە کردها در جنگ بر علیە تروریسم ترجیح بدهد. و در مقابل سیاست های منطقە ایش را مطابق میل امریکا تنظیم نماید. در صورت چرخش ترامپ بە سوی پوتین ترکیە فقط کافی است کە بە جبهە روسیە و اسد بپیوندد. ممکن است اتحاد ترکیە و پوتین و ترامپ بە معنای پایان حضور و نفوذ ایران در سوریە باشد. چنین اتحادی شاید بە معنای سازش و معاملە دو ابرقدرت نە فقط بر سر ایران بلکە بر سر اسد هم باشد.
روسیە وایران می دانند کە ترکیە در نهایت تابع سیاست های امریکا است. روسیە نیز ایران و اسد را همچنانکە گفتیم بە عنوان کارت هایی برای گرفتن امتیاز بە کار می گیرد و در صورت کسب امتیاز کافی بە راحتی آنها را مورد معاملە قرار خواهد داد.
پس دست ترکیە از هر دو سو خواندە شدە است. جبهە روسی ترکیە را در نهایت متحد ناتو می داند و جبهە ناتو هم احتمالا انتقام ترکیە را از نافرمانی هایش خواهد گرفت.
اگر سیاست های ایران بە دلیل حمایت از اسد و حماس و حزب اللە و بطورکلی آنچە کە هلال شیعی خواندە می شود تا کنون در تقابل با سیاست های امریکا و اسرائیل قرار گرفتە بود، سیاست های ترکیە نیز بە دلیل پشتیبانی مخفیانە و نیمە علنی از بنیادگرایان اسلامی و حمایت از تشکیل حکومتی اسلامی در سوریە در تقابل با سیاست های غرب قرار داشت.
ایران پشت گرم بە قدرت گیری مجدد اسد و حمایت روسیە همچنان بە پیشبرد سیاست هلال شیعی در منطقە می پردازد. سیاستی کە هزینە های سنگینی برای خاورمیانە داشتە است. سیاستی کە جنگ فرقە ای شیعە و سنی را شعلەور کردە و باعث خرید میلیاردی تسلیحات نظامی از سوی کشورهای سنی گردیدە است. خاورمیانە بر روی انبار باروت نشستە است، انباری کە هر لحظە ممکن است در جایی شعلەور شود.
ایران بە سیاست های نامطلوب خود همچنان ادامە می دهد در حالی کە بە نظر می رسد ترکیە سیاست های نامطلوب خود را تغییر دادە است. احتمالا پوتین و ترامپ معاملە بزرگی را در پیش رو دارند. معاملە ای کە با مشورت و توافق میان دو تا از راستگراترین انسانهای جهان یعنی ترامپ و ناتانیاهو در مورد سرنوشت سوریە با یکی دیگر از بزرگترین راستگرایان جهان یعنی پوتین انجام خواهد گرفت.
خطوط کلی این معاملە در چند ماە آیندە روشن خواهد شد.
مطالب مرتبط:
کلمات کلیدی:
چند لحظه منتظر بمانید...
بازنشر مطالب پایگاه خبری و تحلیلی روژ تنها با ذکر منبع مجاز است