موضوع روز:

سیامک شعاعی

پیشمرگان كومه له در بلندیهای دالاهو (بخش اول)

Wednesday, December 30, 2015




تابستان ١٣٦٣ بود. تازه چند روز بود که به همراه تيمی كوچک ازماموريتی صرفا برای شناسايى محور ورودى منطقه قالخانى برگشته بودیم. فعاليت در منطقه كرمانشاه به علت حضور کم شمار نيروهاى پيشمرگه به این آسانی نبود. اكثر مردم منطقه دالاهو از پيروان آیین یاری (اهل حق) بودند و بنا به همين دليل هم همواره و به صورت سيستماتیک مورد اذيت، تبعيض و ستم جمهوری اسلامى قرار می گرفتند. به خاطر همین سیاستهای دولت اكثر مردم آن منطقه به اجبار تن به سياست مسلح شدن اجبارى نيروهاى سركوبگر اسلامى داده بودند. از سوی دیگر نیز به علت جنگ با عراق حكومت اسلامى با اجراى سياست زمين سوخته بسيارى از روستاهاى نزدیک به جبهه هاى جنگ را تخريب كرده و اهالی آنها را به مناطق درونى كوچ داده بود.  پيروان آيين یاری مردمانى بسيار ساده و مهربان بودند واز همان بدو حضور نيروى پيشمرگ كومه له در منطقه قالخانى از هيچ گونه كمكى به نيروهاى پيشمرگ كومه له دريغ نمی كردند.

اولین واحدهای پیشمرگ "کومه له" در بدو ورود به منطقه با حمایت و مهمان نوازی خاص این مردم روبرو شدند. وجود رفقای زن در صفوف ما نیز به نوعی احترام خاصی نسبت به ما در میان این مردم به وجود آورده بود.

هدف از ماموريتهاى مكرر تيمهای اولیه ما پيدا كردن راههاى ورودى از ميان ميادين وسيع مين، راههای گذر از كانالهاى حفارى شده و پايگاهاى مرزى رژيم، ارتباط با مردم منطقه، هدايت نيروهاى رزمى گردان دالاهو به مناطق پشت جبهه و به خصوص منطقه كرند و تا حدودى گسترش دايره نفوذ نيروهاى رزمى پيشمرگ به اطراف شهر كرمانشاه بود. به علت عدم دسترسی به دستگاه های مين ياب می بايست با تقبل ريسكهاى خطرناک، تنها با بسنده كردن به قدرت شنوایی و تجارب شخصى و تنها یک گوچا ن (عصاى چوبى) كار شناسایی و پاكسازى محور ورودى و خروجى از میادین مين را پيش ببريم. حتى پس از شناسايى راههاى ورودى هنوز هم بيم آن می رفت كه گشتيهاى رژيم با شناسايى اين راهها تله هاى انفجارى و به خصوص مين هاى جهنده روسى در مسیر کار بگذارند.

از نكات ديگر و مهم هدايت كاروانهاى نظامى، ديسيپلين بود. پيشمرگها باید در یک مسير واحد حرکت می کردند و در بیشتر مسیر می بايست حتى براى چند سانتيمتر از مسير تعيين شده خارج نشوند. خوشبختانه اكثر  ما اين ماموريتها را با موفقيت به پيش می برديم و انتخاب مخفيگاهها در فاصله نه چندان دور از مراكز نيروهاى ارتش و سپاه و يا در كنار جاده نظامى و تداركاتىِ "ازگله- دول دری"، در چند ده متری نيروهاى تامين جاده باعث می شد كه نيروهاى دشمن كمترين شكى به محل اختفاء ما ببرند.
گذشتن از نقاط مرزى نيازمند حركتى دقيق و برنامه ريزى شده بود. در گير شدن در اين مناطق با توجه به حضور چند ده هزار نفرى و تمركز واحدهاى زرهى طرف مقابل می توانست به بهاى گرانى براى نيرو هاى ما تمام شود. در طول اين ماموريت و تا رسيدن به مناطق مسكونى ميبايست ذخيره آب ومواد خوراکی چند روز را با خود حمل می کردیم.

بالا خره پس از ماموریتهای شناسایی متعدد توسط تیمهای شناسایی و تا حدودی آشنائی مردم منطقه ثلاث و بابا جانی از کومه له و حزب کمونیست ایران و پس از ارزیابیهای فرماندهی ناحیه کرمانشاه از اوضاع خاص منطقه دالاهو، زمان حركت دوباره گردان دالاهو به منطقه قالخانى مهیا شده بود.

حوالی غروب يكى از همان روزها، واحدهاى گردان دالاهو با گذر از دامنه هاى کوه "بمو" و در حالى كه چند تن از رفقاى مسئول نظامى دسته به عنوان شارزا (راهنما) از جلو ستون حركت می كردند با گذر از ميادين وسيع مين گذارى شده و عبور از مقابل پایگههای رژیم، پس از ساعتها راه پيمايى، قبل از روشن شدن هوا به دره اى در كنار جاده نظامى-تداركاتى ازگله رسيدیم و در در "ونار" یکی از پادگانهای رژیم مخفى شديم. مخفيگاه ما تا جاده ازگله فاصله زيادى نداشت و به راحتى می توانستيم عبور و مرور وسايل نقليه و گاه نفرات نيروهاى دشمن را مشاهده كنیم.

با نزديك شدن غروب روز بعد، به آرامى و با استفاده از پوشش منطقه، با آرايش ستون وار از مخفیگاه خارج شدیم و به سوى مناطق دالاهو حركت كرديم.

پیشتر با توجه به اطلاعاتی که از طريق مردم محلى در ماموریتهای قبلی به دست آورده بودیم، متوجه حساس شدن رژیم و گسیل نیروی زیادی از شهرهای کرند، کرمانشاه و جوانرود به منطقه، از وحشت حضور نیروی پیشمرگ کومه له و حزب کمونیست ایران بودیم.

البته اين واكنش رژيم براى ما با توجه به حساسیت نظامی و ژئو پلتیکی منطقه کرمانشاه امری غير عادى نبود؛ برای همین نيروهاى ما بیشتر مناطق عملیاتی را به کوهپايه هاى دالا هو و آن هم به لحاظ موقعیت استراتژیک و دفاعی محدود کرده بودند. چند روزی از حضور ما در منطقه می گذشت که يک روز من به همراه تيمى متشكل از "بهرام كرمانشاه" و "رحمت مفاخرى" با پايين رفتن از كوه پايه هاى دالاهو براى تامين مواد خوراكى به سمت يكى از روستاهاى اطراف حرکت کردیم. بعد از گذشتن از دشتى وارد روستا شديم. بر خلاف معمول سكوت مرگبارى بر روستا حاكم بود و اين احساس به آدم دست می داد كه انگار خالى از سكنه است. هنوز به مركز روستا نرسيده بوديم كه به ناگاه چند نفر مسلح در مقابل ما ظاهر شدند. اول فكر كرديم كه از افراد بسيجى روستا هستند. اما با نزديكتر شدن به آنها متو جه شديم كه لباس و تجهيزات اين افراد حرفه اى تر است و بيشتر به نيروهاى جاش شباهت دارند تا بسيج محلى.

حالا ديگه فاصله ما و آنها به دو يا سه متر بيشتر نمی رسيد.

Telegram Icon

به تلگرام پایگاه خبری و تحلیلی روژ بپیوندید

مطالب مرتبط:

کشته شدن دو نیروی سپاه در چالدران

درگیری میان نیروهای پیشمرگه حدکا و کومله با سپاه در منطقه چومان

بازداشت دو پیشمرگه کومله توسط نیروهای عراقی

امیر حسن پور، زبان شناس و مبارز کمونیست درگذشت

کردستان در عصر "اعتدال"؛ کجا ایستاده‌ایم؟

کلمات کلیدی:


بازنشر مطالب پایگاه خبری و تحلیلی روژ تنها با ذکر منبع مجاز است

تحلیل خبر

analis picture

قاتلانی بی خبر از مقتول؛ روایت قتل امید حسنی

آسمان شهر ابری است و از شب گذشته باران امان نمی دهد. شهر همچون تمام روزهای انقلاب "ژن، ژیان، آزادی" ملتهب است وآبستن حوادث تلخ و شیرین. مردم هنوز عزادار زانیار الله مرادی و عیسی بیگلری هستند؛ دو جوانی که شامگاه ۲۳ آبان و در جریان اعتراضات مسالمت آمیز در عباس آباد به قتل رسیده بودند. سومین روز مراسم جان باختن این دو جوان مصادف شده با چهلم شهدای ۱۶ مهر.

یکشنبه ۲۸اسفند۱۴۰۱/ ۱۴:۵۵


خبر


مصاحبه

Interview Picture

هیچکس نباید از انتقاد من برای تضعیف HDP استفاده کند. من عضو HDP هستم و خواهم ماند. من می خواهم همه این را به خوبی بدانند

پنجشنبه ۱۱خرداد۱۴۰۲/ ۱۷:۵۶