آزاد کریمی
درس هایی از سوریه؛ چه کسی سوریه را ویران کرده است؟
Saturday, August 27, 2016
Telegram
کم و بیش، تمام نیروهای منطقه ای و فرا منطقه ای در بحران سوریه درگیرند. عده ای جانب حکومت را گرفته و بقیه از گروهای مختلف پشتیبانی می کنند. خون، جان و مال مردم سوریه دارد زیربنای منافع دیگران را میسازد. به بیانی دیگر منافع دیگران دارد برای خون ، جان و مال مردم سوریه تعیین تکلیف میکند. اما سوریه چرا به این وضع گرفتار شده است؟ اگر جواب تنها " دخالت بیگانگان" است، پس باید پرسید که چرا مردم سوریه برای منافع بیگانگان همدیگر را سلاخی میکنند؟
قبل از آغاز جنگ، سوریه تقریبا یکی از امنترین کشورهای منطقه بود. رسانه های سوریه و طرفداران حکومت با اتکا به "امنیت" موجود سیاست های خارجی و داخلی حکومت را توجیه میکردند. ابتکار عمل و سرمایه گذاری سیاسی سوریه در لبنان و فلسطین مایه افتخار وطن پرستان سوری بود. آنها معتقد بودند که برای امنیت داخلی سوریه دارند در خارج از مرزها هزینه میکنند. در داخل نیز اقتدار نظامی و امنیتی و اطلاعاتی، بی چون و چرا بود. هیچ کس نه به بهانه مذهب و نه به بهانه تفاوت اتنیکی یارای به چالش کشیدن "اقتدار ملی" و "تجزیه طلبی" را نداشت. حتی سرویس امنیتی کشور به عنوان بخش " باهوش" نظام ، پیش بینی چنین روزهایی را نمیکرد. اما حقیقتا چه کسی کشتی سوریه را سوراخ کرده است؟ چه کسی باعث شده است که چه طرفداران حکومت و این "امنیت" بی نظیر و چه مخالفان آن در آستانه غرق شدن قرار بگیرند؟
یک ضرب المثل کُردی میگوید؛ " وقتی که گاو زمین بخورد، چاقو زیاد میشود". امروز آمریکا، کشورهای غربی، روسیه، ایران، ترکیه، عربستان و دیگر کشورهای عربی نه تنها چاقوهایشان را بخوبی تیز کرده اند بلکه دارند بدن این گاو زمین خورده را تکه تکه میکنند. اما حقیقت چیز دیگری است، آنها قبل از آنکه چاقوهایشان را در آورند، این گاو زمین خورده بود. حقیقتا چه کسی آن را زمین زده است؟ چه کسی خانه مردم سوریه را خراب کرده است؟
جواب بسیار روشن و ساده است؛ مسئول تمام این بدبختی ها، سیاستهای اشتباه و ناکارآمد دولت سوریه است. تجربه سوریه نشان میدهد که سیاست های متکی به اقتدار نظامی و توان اطلاعاتی نمیتواند مانع از تقسیم یک کشور و یا عامل بقای آن باشد. عدم توجه به ساختار متنوع اجتماعی و حقوق اتنیکی و مذهبی عامل اصلی بحران کنونی سوریه است. زیاده خواهی و تمامیت خواهی حکومت و یک قشر خاص متعلق به مذهبی خاص باعث شده است که دولت سوریه چه در زمان اسد پدر و چه در زمان اسد پسر توجه چندانی به حل این مشکلات داخلی سوریه نداشته باشد. آنها بدون توجه به راه حل های سیاسی، وجود اقتدار نظامی را مایه یکپارچگی کشور دانسته اند و بجز خود تمام مخالفین را عامل بیگانه و تلاشگران تجزیه کشور معرفی کرده اند. در سال ۱۹۸۲ هنگامی که اسد پدر شهر حما را با خاک یکسان کرد، ملیگراهای سوری فریاد میزدند که هر گونه تجزیه طلبی و گرایش مجزا را در نطفه خفه خواهیم کرد. اما تاریخ نشان داد که این عقلانیت تمامیت خواهانه آنهاست که سوریه را تجزیه کرده است. با این طرز فکر نه تنها کشور را از بین بردند بلکه هم طرفداران خود و هم مخالفین خود را به قعر دریا کشاندند. آنها سال ها خواسته های متفاوت در داخل کشور را نادیده گرفتند، بر مشکلات سرپوش گذاشتند، هر گونه خواسته جهت تحول در نظام را با زور اسلحه جواب دادند. کشتی را سوراخ کردند چونکه هرگز به رفورم و اصلاحات در سیستم سیاسی خود نیاندیشیدند. نام جمهوری سوریه را به جمهوری عربی سوریه تغییر دادند، کُردها را نادیده گرفتند، سنی ها را سرکوب کردند و اجازه مشارکت سیاسی را به دیگران ندادند. بجای برخوردی منعطف با طیف های مختلف اجتماعی و ادای حقوق آنها، سرکوب و برخوردی رادیکال با آنها را برگزیدند. اما این شیوه برخورد نه تنها مسئله را حل نکرد بلکه بجای ایجاد یک اپوزیسیون دمکرات و میانه رو اپوزیسیونی رادیکال و غیر منعطف را بوجود آورد. هیچ کانال خروجی برای تخلیه پتانسیل اجتماعی جامعه باقی نگذاشتند. از سوی دیگر با ایجاد اتوریته مطلق قشر علوی، شروع به غارت اموال کشور کردند. حقوق شهروندی را پایمال کردند و با این کار آب به آسیاب سازمان های تند رو مذهبی و قومی در کشور ریخته و به آنان مشروعیت بخشیدند. هر کس را که حقوق خود را میخواست به بهانه تجزیه طلبی و یا ارتباط با بیگانگان به زندان انداخته و یا اعدام کردند. اما در واقع تجزیه طلبان اصلی آنها بودند. مکانیزم دولتی را بر ضد جامعه به کار بردند و با این کار شکاف های اجتماعی را افزایش دادند. تصور میکردند با تجزیه جامعه بهتر میتوانند بر آن حکومت کنند. کُردها، آشوری ها، کلدانی ها، سنی ها و علوی ها و… همه را به جان همدیگر انداخته بودند. با منطق خودی و غیر خودی کشور را اداره میکردند. در واقع این حکومت سوریه است که گاو را برای سلاخی توسط دیگران به زمین زده است.
باید از تجربه سوریه درس گرفت؛ این نحوه عمل برای مردم و سیاستمداران ایران نا آشنا نیست. اتکا به اقتدار نظامی نمیتواند مسائل کشور را حل کند. پشتیبانی از این سیاست و عدم توجه به حل سیاسی مسائل، کشتی ما را نیز سوراخ خواهد کرد. تمام کسانی که برای چنین سیاستی کف میزنند بدون شک همچون سوریه مسئول بحرانهای سیاسی کشور در آینده خواهند بود. باید از سوریه آموخت که حل سیاسی و منطقی مسائل کشور همیشه کارآمدتر از ژستهای شعاری است. عدم حل مسائل از طریق سیاسی و تنها اتکا به توان نظامی و امنیتی مانند بادکنکی است که دیر یا زود خواهد ترکید. بنابراین حقیقتا باید از سوریه درس گرفت.
مطالب مرتبط:
کلمات کلیدی:
چند لحظه منتظر بمانید...
بازنشر مطالب پایگاه خبری و تحلیلی روژ تنها با ذکر منبع مجاز است