موضوع روز:

احمد آلتان

حزب عدالت و توسعه به سوی سقوط میرود

Sunday, January 31, 2016


احمد آلتان/ خبردار
برگردان از ترکی: آزاد کریمی 

عده ای تصور می کنند که حکومت کنونی حزب عدالت و توسعه بسیار مقتدر است. این دیدگاه آنان بدون دلیل نیست؛ این حکومت، حکومتی است که با 49 درصد آراء [به گونه ای] عجیب و غریب به قدرت رسیده است، قوه قضاییه، ارتش و رسانه ها را تصرف و به خدمت خود در آورده، گماشتگان خود را همه جا مستقر کرده، هر کس را که دلش بخواهد به زندان انداخته و هر شرکتی را که بخواهد تصرف می کند. حکومت قانون اساسی را هیچ میشمارد و چنان مستقل از قوانین عمل میکند که عملا بر اساس "سیستم ریاست جمهوری" عمل می کنند. خشونتی بی حد و مرز را اعمال کرده و در سراسر کشور رعب و وحشت ایجاد کرده اند و تمام کسانی را که با آنان همفکر نیستند "خائن" نامیده و "پَست" کلمه ای است که در مورد آکادمیسین ها از بانشان جاری است. 

اما من به شما میگویم که حکومت حزب عدالت و توسعه در حال سقوط است. عامل سقوط آن نیز همین قدرت غیرقانونی، بی معنا و بدون مبانی حقوقی خواهد بود. 

سالها قبل یکی از دوستانم زندگی نامه ای را که خوانده بود برایم تعریف کرد. داستان از این قرار بود که یک دانشجوی هاروارد شروع به ورزش بدن سازی میکند و شدیدا و بدون وقفه مشغول تمرین میشود، هر روز بیشتر از روز قبل میخواهد که ماهیچه هایش را قویتر و بزرگتر کند. این مسئله برایش به یک دغدغه و وسواس تبدیل می شود. در اغلب اوقات دغدغه و وسواس می تواند هم عامل شکست و هم عامل پیروزی باشد، میتواند انسان را به اوج برساند و یا سرنگون کند. این پسر آنچنان شیفته بدنسازی می شود که دیگر توجهی به دانشگاه و درسهایش ندارد، تفریح و رفت و آمد با دخترها را هم به کناری می نهد. هر روز ساعت های متمادی را در سالن ورزشی با تمرین سپری می کند. از داروهای انرژی زا استفاده میکند. شانه هایش پهن میشود، ماهیچه های سینه اش جلو میزند، بازوانش سترگ شده و شکمکش یک پارچه عضله می شود. به حدی ستبر و نیرومند که بیننده از دیدنش به وحشت می افتد. برای اینکه چنین ماهیچه هایی داشته باشد رژیمی را در پیش میگیرد که تمام چربی بدنش را میسوزاند. در بدنش ذره ای چربی باقی نمی گذارد. 

یک روز صبح ، به هنگام بیدار شدن از خواب متوجه می شود که نم یتواند بر روی پاهایش بایستد. در حالی که تمام چربی های بدنش را مصرف و تبدیل به ماهیچه نموده است، چربی های کف پاهایش را هم سوزانده و تنها یک لایه نازک پوست در زیر استخوان پاهایش باقی مانده است. برای آنکه بتوانیم بر روی پاهایمان بایستیم ما نیازمند این لایه چربی کف پاهایمان هستیم. در غیر این صورت خواهیم افتاد. مرد جوان ما بدنش را به یک شاهکار تبدیل کرده است، بسان یک جانور عظیم الجثه، قوی شده است اما طبقه ی چربی پاهایش را نیز که او را حمل میکنند از بین برده است. این مرد ستبر غول پیکر را یک بچه سه ساله با یک هل شدید میتواند به زمین بیاندازد. در واقع در عین حال که در قویترین حالت خود به نظر میرسد تمام نیروی خود را از دست داده است. او ورزش را ول میکند و شروع به نوشتن کتابی در این باره می کند. 

وضعیت حکومت حزب عدالت و توسعه نیز درست شبیه وضعیت این پسر است. برای اینکه به این قدرت فرا قانونی واین ستبری مزخرف دست یابند، هر چیز جلو دستشان را تخریب و به قدرت تبدیل کردند. در حالی که شانه ها و بازوهایشان همچون هندوانه باد کرده است، پایه های اساسی و زیر بناییشان همچون کاغذ نازک شده است. نمیتوانند روی پاهایشان بایستند. با یک هل ممکن است زمین بخورند. 

بعد از هفتم ژوئن، حزب عدالت و توسعه تنها برای اینکه سینه اش را باد کند، میبینید که چه چیزهایی را به آتش کشیده و سوزانده است. برای اینکه ملی گراها را با خود همراه کند یک جنگ داخلی خونین و وحشتناکی را شروع کرده است که تاکنون در تاریخ این کشور با آن روبرو نبوده ایم. ممنوعیت های رفت و آمدی را اعمال میکند که اصلا مبنایی قانونی نداشته و تانک ها را به داخل کوچه ها روانه کرده است. خانه ها را بمباران می کنند و بچه ها را در کوچه ها هدف قرار میدهند و از معالجه و درمان مجروحان جلوگیری می کنند تا جان دهند. تنها در حال حاضر 28 زخمی در یک زیرزمین سرد و تاریک منتظر مرگ هستند. آمبولانس ها را به آنجا نمی فرستند.

سازماندهی ای یادآور ارگنکون، که میگویند "نابودش" کرده ایم، دارد روی دیوارها و تخته سیاه مدارس تهدیدهای نژادپرستانه مینوسد. زنان و پیرمردانی را که پرچم سفید در دست دارند هدف قرار میدهد، خانه ها را ویران میکند، شهرک ها را تخلیه می کند، به اندازه توانش خون میریزد و چنان تفرقه ای بین کُردها و ترک ها ایجاد کرده که دیگر در کنار هم زندگی نکنند. دارند نفرت را در دل جامعه می کارند.

از سوی دیگر به کسانی که از او انتقاد می کنند می گوید "بجای من باید از پ.ک.ک انتقاد کنید در غیر این صورت شما را خائن قلمداد خواهم کرد." و اینچنین آنان را تهدید می کند. گویی مسئول امنیت و آسایش در این کشور، بجای حاکمیت سیاسی آن، حزب کارگران کردستان است. با تحریف این امر که حکومت مسئول اداره کشور نیست، برای منتقدان ایجاد مانع می کند. 

اگر پ.ک.ک یکی از نیروهای سهیم در اداره کشور است به ما هم بگویید تا ما از پ.ک.ک نیز انتقاد کنیم. 

با نگاهی ساده به یادداشت های امرالی میتوان فهمید که اگر مسئله ی "صلح" در راستای منافع خودشان باشد چه روابطی میتوانند با حزب کارگران کردستان ایجاد کنند. قبل از آنکه حزب دمکراتیک خلق ها بگوید " اجازه نخواهیم داد رئیس جمهور شوی" و قبل از 7 ژوئن که هنوز آرای حزب عدالت و توسعه نزول نکرده بود، چرا میتوانستید روابطی گرم با پ.ک.ک و آپو ایجاد کنید ولی اکنون وحشیانه ترین نوع جنگ را به پیش میبرید؟!

آیا پ.ک.ک در آن زمان نگهبان پارک شهرداری دیاربکر بود؟! و یا آپو یک دیپلومات بازنشسته بود؟! پ.ک.ک هر آنچه امروز هست آن موقع نیز بود….
اگر صلح میخواهید به سان همان موقع، امروز نیز باید با حزب کارگران کردستان مذاکره کنید.

به امید آنکه بتوانید از این مذاکرات یک "سیستم ریاست جمهوری" استخراج کنید، پا در این راه گذاشتید، اما در پس دیوارهای امیدی که این روند ایجاد کرده بود، یک بافت فاشیستی بی نظیر را پوشش دادید. 

امید سیستم ریاست جمهوریتان را که از دست دادید با خشونتی غیر انسانی شروع به قتل عام زن و بچه های کُردها کردید. هزاران انسان را مجبور به ترک اجباری شهر و خانه و زندگیشان می کنید. 

کشور خونین است. در حال تجزیه است. دارد تقسیم میشود. 

حزب عدالت و توسعه تنها به جدا کردن کُردها و ترک ها از هم اکتفا نکرد. دولت را به یک دولت پایمال کننده قانون تبدیل کرده که دیگر هیچ انسانی در این کشور به قوه قضاییه اطمینان نمی کند. اگر شخصی حزب عدالت و توسعه و یا رئیس جمهوری را که قانون اساسی را زیر پا گذاشته و بر اساس سیستم ریاست جمهوری عمل میکند، مورد انتقاد قرار دهد، او را به دادگاهای" صلح و جزا کشانده" و دستگیر می کنند. با نادیده گرفتن حقوق، اطمینان جامعه را کلا از بین برده اند. امروز در این کشور هیچکس حتی اعضاء خود حزب عدالت و توسعه احساس امنیت نمی کنند. انسان هایی را که بیش از همه به آنها کمک کرده اند از کارهایشان اخراج کرده اند و هر لحظه ممکن است مانند دیگران آنها را نیز دستگیر کنند. هر کس که با "رئیس موجود" بیعت نکند و انتقاد کوچکی بر زبان براند سر از دادگاه در می آورد. جایی که حق و حقوقی نباشد، دولت نیز وجود ندارد. اینها دولت را نیز از بین بردند و به این نیز اکتفا نکردند. آرمان های مشترکی را که میلیون ها انسان از اتنیسیته های مختلف، مذاهب متفاوت و ادیان گوناگون را به عنوان یک "ملت" دور هم جمع کرده بود از بین بردند. دیگر ملتی هم وجود ندارد. دولت وجود ندارد، حقوق وجود ندارد، صلح وجود ندارد، آسایش و آرامش دیگر وجود ندارد و دیگر نمیتوان در این کشور پلیس، قوه قضاییه و ارتش مشترکی یافت. 

همه این موارد باعث می شوند که بازوان حزب عدالت و توسعه باد کند اما پایه هایش را از نازک هم نازکتر کرده است. خودشان هم میدانند که نمیتوانند روی پاهایشان بایستند. در این فکر هستند که یک رژیم دیکتاتور بدتر از رژیم موجود را که خودشان " سیستم ریاست جمهوری" مینامند سریعا تاسیس کنند و با تکیه بر این رژیم خشن، به اقتدار و حکومت خود ادامه دهند. برای آنکه یکپارچگی صفوف طرفدارانشان را نیز حفظ کنند و امواج جریان های ملی گرا را به حرکت درآورند، هواپیمای روسی را ساقط کرده و خود را ستایش می کنند. حتی بر اساس نوشته های روزنامه نگاران طرفدار حزب عدالت و توسعه ، نیروهای مسلح دولت جمهوری ترکیه، دیگر هواپیماهایش را به مرزها ی ترکیه نمی فرستد. به وضعیتی گرفتار شده ایم که دیگر با هواپیمای خودمان، نمیتوانیم مرزهای خودمان را نیز کنترل کنیم. تانک ها را به محله های کرد نشین میفرستند اما هواپیما ها را به مرزها نمی فرستند. زیرا هر هواپیمایی که به مرزها نزدیک شود هدف روس ها قرار خواهد گرفت. 

در جایی که حکومت و دولت دیگر وجود ندارد جولانگاه دزدان و حقه بازها خواهد بود. هر شرکت و بانکی را که بخواهند به ضبط و به تصرف خود در می آورند. تحت نام "مناقصه" بودجه کشور را به افراد مطلوبشان میبخشند. سرمایه گذاران خارجی در حال فرارند، دلار در حال صعود است، تورم و وام های معوقه سر به فلک کشیده اند. اقتصاد را هم فلج کرده اند.

بعد از آنکه همه چیز را از بین بردند نیز به دین پناه میبرند. رئیس جمهور که در تلاش است تا دهیارها و بخشدارها را تبدیل به "خبرچین" کند به بخشدارها دستور میدهد که "نگران قوانین" نباشند و عینا این جمله را به کار میبرد؛ "سرور محبان فرموده اند که مسلمان دو بار از یک سوراخ نیش نمی خورد." و میدانید که منظورش از "سرور محبان" حضرت محمد است. گویی حضرت محمد دستورات بخشدارها را صادر میکند.

اولا حضرت محمد هر اندازه محبوب هم باشند بخشدارها باید تابع قوانین اساسی جمهوری ترکیه باشند. 

دوما بخشدارهای این مملکت از چه زمانی تا کنون بر اساس هویت اسلامیشان دستور میگیرند؟! 

هویت رسمی انسان ها و کارمندان در این کشور مسلمان بودن نیست بلکه هویت مشترک آنان "شهروند جمهوری ترکیه" بودن است. آنان مجبور نیستند که مسلمان باشند، میتوانند مسیحی، یهودی، ارمنی، مجوسی و یا بی دین باشند. اینها با تبدیل مسلمان بودن به هویت یگانه و رسمی در این کشور درصدد نابودی لائیسم هستند. آنان نابودی لایسم را برای خود یک حق میدانند. 

آیا به این دلیل که حزب عدالت و توسعه رای آورده است باید این کشور دست از لائیسم بردارد؟! پس میلیون ها انسانی که طرفدار یک کشور لائیک هستند چه میشوند؟! 

تلاشتان برای تغییر این هویت به میل خودتان، به معنای جرم و پایمال کردن قانون اساسی است. جنبه وحشتناک مسئله این است که اینها حتی مذهبی و دیندار نیز نیستند. در زیر لوای دین، جهت توجیه دزدی هایشان به واسطه آخوندهایشان فتواهای غیر اخلاقی صادر میکنند و میگویند که؛"فساد مالی دولتی، دزدی به حساب نمی آید". با این اعمال شرم آور دارند دین را هم از بین میبرند. 

با این بسیجی که جهت تاراج و غارت به راه انداخته اند " دین و دینداری" را که پایه حفظ اخلاق اجتماعی ماست، از بین میبرند. 

بدون دولت، ملت، لائیسم، حقوق، صلح، اتحاد، امنیت، اخلاق، دین و امید و اقتصاد، حکومت حزب عدالت و توسعه بر اساس کدام مبانی میخواهد به حیات خود ادامه دهد؟! 

چگونه پابرجا خواهد بود؟! شانه ها و بازوانش باد کرده اند اما پایه هایش نازک و نازکتر شده اند….

هیچ گونه ارزش و نهادی که یک جامعه و حکومت بتواند بر روی آن به شکلی سالم بایستد، باقی نگذاشته اند. 

حزب عدالت و توسعه به زودی سقوط خواهد کرد و این آشکار و مبرهن است. 

مهم آن است که تمام کسانی که نمیخواهند این کشور سقوط کند، برای متوقف کردن این گروه که دارند ترکیه را نیز همراه خود به سقوط می کشانند، به محوریت دمکراسی و حقوق متحد شده و مقاومت کنند. 

باید کشور را از این سقوط وحشتناک نجات داد.


Telegram Icon

به تلگرام پایگاه خبری و تحلیلی روژ بپیوندید

مطالب مرتبط:

تعویق حمله نظامی ترکیه به شمال سوریه

جنگ اوکراین، پایان افسانه حقوق بشر

"ما را با دستان و چشمان بسته به پایین پرت کردند"

امیدوارم، زیرا که…

بازداشت سه تن از دانشجویان دانشگاه کُردستان

کلمات کلیدی:


بازنشر مطالب پایگاه خبری و تحلیلی روژ تنها با ذکر منبع مجاز است

تحلیل خبر

analis picture

قاتلانی بی خبر از مقتول؛ روایت قتل امید حسنی

آسمان شهر ابری است و از شب گذشته باران امان نمی دهد. شهر همچون تمام روزهای انقلاب "ژن، ژیان، آزادی" ملتهب است وآبستن حوادث تلخ و شیرین. مردم هنوز عزادار زانیار الله مرادی و عیسی بیگلری هستند؛ دو جوانی که شامگاه ۲۳ آبان و در جریان اعتراضات مسالمت آمیز در عباس آباد به قتل رسیده بودند. سومین روز مراسم جان باختن این دو جوان مصادف شده با چهلم شهدای ۱۶ مهر.

یکشنبه ۲۸اسفند۱۴۰۱/ ۱۴:۵۵


خبر


مصاحبه

Interview Picture

هیچکس نباید از انتقاد من برای تضعیف HDP استفاده کند. من عضو HDP هستم و خواهم ماند. من می خواهم همه این را به خوبی بدانند

پنجشنبه ۱۱خرداد۱۴۰۲/ ۱۷:۵۶