آزاد حاجی آقایی
میراث ماندگار
Saturday, April 9, 2016
Telegram
احتمالا تبیین منازعات موجود در خاورمیانه و تقلیل پیچیدگیهای آن به یک یا چند عامل بتواند در ساده سازی یا ارائه تصویری روشنتر از آن چاره ساز باشد اما بدون گمان به وانهادن دیگر عوامل دخیل در آن منجر می گردد؛ از دیگر سوی، اما به نظر می رسد در برهه کنونی درهم تنیدگی ناسیونالیسم و اسلام سیاسی در ساختار دولت-ملتهای موجود در خاورمیانه یکی از ارکان رکین سیاست ورزی در عرصه منازعات موجود در خاورمیانه کنونی باشد. در این میان ؛ ناسیونالیسم به مثابه سازه ای گفتمانی توانسته است با بهره گیری از پویشهای درونی خود و در خلال پروسه ای به قدمت تاریخ مدرن خاورمیانه عناصر جدید گفتمانی را اخذ و در شکل دهی به سیاست و تصمیم گیریهای سیاسی ایفای نقش نماید. شاید از این نگاه بتوان به آنچه که در عرصه منازعات سیاسی ترکیه و خاورمیانه می گذرد نگاهی گذار افکند.
اسلام سیاسی-نئولیبرال سنی که داعیه دار ارائه مدل نوینی برای آمیزش دین و دولت در ترکیه به شمار رفته و گویا در حوالی ما نیز قلوبی را به خود مالوف ساخته است، از جمله سازه های گفتمانی است که در بستر تاریخی-سیاسی با گفتمان ناسیونالیستی پیوندی وثیق یافته است؛ به رغم آنچه در افواه شایع است؛ کمالیسم در ترکیه هیچگاه با اسلام به ضدیت مستقیم برنخاست، بلکه «کمالیسم» نقش اسلام را از حوزه عمومی به حوزه خصوصی تحدید کرده و این نقش در شکلی دیگر، در حوزه خصوصی و در پویایی طریقتها به حیات خود ادامه داد. با این عملِ آتاتورک «ملت» به عنوان مفهوم پیوند دهنده تمامی آحاد این جامعه در «عثمانی» جای خود را به مفهوم جدیدی از ملت-شهروند داد که در قالب ملت-دولت مدرن به ايدئولوژي دولت جمهوري تبديل گرديد .
این گفتمان جدید ناسیونالیستی هرچند ریشه هایی در افکار پان ترکهاي برجسته اي مانند محمد امين یارداکول ، احمد آغا اوغلو ، يوسف آکچورا و تکين آلپ داشت که بیشتر آنها در روسیه تزاری زیسته بودند، اما بیشترمتاثر از ایده های ضیا گوک آلپ بود که با نحله پیشین زاویه هایی گرفته و گفتمان ناسیونالیستی را در ساخت ملت-دولت مدرنی جستجو می کرد که ریشه های خود را از سنت و فرهنگ ترکی اخذ می کرد. از همین رو در خلال عصر آتاتورک گذشته ي باشکوه ترکها در نخستين خاستگاههای آن ، زبان ، ادبيات ، تاريخ و جغرافيای آن مورد مطالعه قرار گرفته و رژيم جمهوري سياست ترکي کردن را بر مبناي بخشي از ايده هاي گوک آلپ و آکچورا و نيز تجربه ي بحراني «جنگ استقلال» پایه ریزی کرد. این امر در نهایت به استقرار ملت ـ دولت ترک منجر گرديد که تمامیت ارضی وترکی بودن آن یکی از عناصر گفتمانی تأسيس ناسیونالیسم مدرن بود.
در تمامی این برهه ها اسلام به مثابه یک دین سیاسی از حوزه عمومی رخت بربسته و با مرگ نسل نخستین رهبران ترکیه مدرن گشایشهایی در بازگشت اسلام به حوزه عمومی حاصل آمد. در اواخر دهه ي ۱۹۶۰ ، افرادی مانند احمد توفيق پاکسو ، حسن آکساي و عارف حکمت گونر، تلاش هايي را به منظور تشکیل يک حزب اسلامي شروع نمودند . نجم الدين اربکان که در آن سالها رياست عمومي اتحاديه ي اتاق بازرگاني و صنايع را بر عهده داشت در انتخابات سال ۱۹۶۹ به عنوان يک نامزد مستقل از استان قونيه به پارلمان راه یافت. اسلام سياسي از این دوره با هماهنگ سازي مجدد با هسته ي ـ هويتي ترکیه پديدار شد و حمايت شخصيت هاي برجسته ي طريقت نقشبندي و نورجو نقش فعالي را در تأسيس حرکت جدید اسلامگرایان برعهده داشت. اما سویه دیگر قدرت گیری اسلامگرایان با دگردیسی دیگری در جامعه روشنفکری و استفاده از ناسیونالیسم در این کشور صورت پذیرفت که تا به کنون نیز تداوم پویشهای خود را در عرصه سیاستهای داخلی و خارجی ترکیه حفظ کرده است.
این گروه روشنفکران جناح راست و آکادمیسینهای ناسیونالیستی بودند که دغدغه ترکیت و اسلامیت را همزمان داشتند، این گروه در اواخر دهه ي ۱۹۶۰ کانونی را در واکنش به خيزش جنبش چپ در ترکيه بنياد نهادند و سنتز ترک ـ اسلام اولين بار توسط رئيس این کانون، پروفسور ابراهيم قفس اوغلو در ماه مي سال ۱۹۷۲ فورمول بندي و از آن پس به سياست رسمي این کانون تبدیل شد. در بیانیه رسمی کانون درج شده بود که اين کانون با وفاداري به هسته ي ارزش هاي ملت ترک جهت يافتن راه حلي براي مشکلات مردم ترکيه ، ملت و دولت آن پديد آمده است. کانون، با شعار عمل گرايانه ي « سنتز ترکي ـ اسلامي » هدف خود را مبني بر ادغام و اختلاط اسلامگرايان ترک و ناسيوناليست در اقدامی براي پایان دادن به فعالیت گروه هاي راديکال جناح چپ و خصوصاً کمونيسم آشکار کرد. عبدالقادر دنوک یکی از اعضای کانون روشنفکران نیز در این راستا اظهار داشت که : ايده ي سنتز ترکي ـ اسلامي در واکنش به « حمله عليه ترک بودن » تاسیس گشته است . حمله به زبان ، تاريخ ، هنر ، موزيک ، رسوم و تداوم سنت هايمان و نيز حمله به اسلام ؛ اگرچه هر دوي آن ها موهبت الهي به ما محسوب مي شوند . در چنين موقعيتي بايد چکار کنيم ؟ بايد هيچ اقدامي نکنيم ؟ خاموش بنشينيم ؟
بنابراين در سال هاي ۱۹۷۰ در درک ناسيوناليست هاي افراطي از ناسيوناليسم ترک چرخشي روي داد . آنچه که قبلاً مطابق با ترک بودن ( مليت ) تعريف شده بود اکنون به عنوان آميزه اي از مليت ترک و اسلام سني مورد ملاحظه قرار گرفته بود. کانون صرفا مخالف کمونيسم نبود ، بلکه همچنين مخالف ايده ي پذیرش تمدن غربي در تمامیت آن در ترکيه بود؛ ایده ای که نشات گرفته از برخی از تزهای ضیا گوگ آلپ بود. از يک جهت ، نخستين هدف کانون استقرار ايدئولوژیي بود تا به مثابه بديل کماليسم عمل نمايد ، کماليسمي که به خاطر آشفتگی بر نسل جوان ترکيه تأثير گذارده و مقصر شناخته شده بود . روشنفکران کانون، کمونيسم و اومانيسم را به عنوان عوامل اصلي در انهدام « فرهنگ هاي ملي » در سراسر جهان معرفي مي کردند . آنها کمونيسم را به عنوان تهديدی براي استقلالِ ترکيسم و اومانيسم را به عنوان ابزار امپرياليسم فرهنگي غربي مد نظر قرار دادند.
جنگ سرد و موقعیت استراتژیک ترکیه نیز با پروژه «کمربند سبز» سازمان سیا در این دوره به مفصل بندی اسلامگرایی سنی و ناسیونالیسم ترک مدد رسانید. گراهام فولر رئیس پیشین سیاست CIA در خاورمیانه در مصاحبه ای با مطبوعات ترکیه در نوامبر ۲۰۰۴ این گونه توضیح می دهد : « این [ پروژه ] برای ممانعت از بسط و گسترش اتحاد جماهیر شوروی به سوی جنوب در خلال جنگ سرد بود . من گمان می کنم این ایده از آن ما بود ، در آن زمان تمامی کشورهای مسلمان چنین دریافته بودند که اسلام در مقابل کمونیسم بسیار قوی است». فولر خاطرنشان مي سازد که ترکيه بدين خاطر وارد اين پيمان شد که چپ در این کشور بسيار قدرتمند بود . چنين مسئله اي براي ايران نيز به همان سان صادق بود . طی سال هاي ۱۹۵۰و ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ ، کمونيسم جنبش بسيار قدرتمندي بود و در ترکيه، اسلام در برابر کمونيسم چندان تاثیر گذار نبود ، اسلام ضعيف بود ، اما به خلاف آن چپگرايي از قدرت فراوانی برخوردار بود. با اين وجود ، اگر چه فولر اين پروژه را به عنوان يک طرح بسيار کلی مورد بررسي قرار مي دهد اما هنگامي که آمريکائيان بر آمدن و خيزش اسلام سياسي را در ترکيه تحقق يافته ديدند ، از پذيرش و به رسمیت شناختن آن در موضعی رسمی خودداری کردند؛ با اینجال همچنان اسلام را به عنوان نيرويی ضد کمونيستی در ترکيه می نگریستند.
متعاقب کودتاي ۱۹۸۰ به ریاست ژنرال کنعان اورن نیز ارتش اسلام سني را به مثابه وزنه ي تعادلی در قبال قدرت گروه هاي جناح چپ در ترکيه و مخصوصاً استقلال طلبان کرد و گروه هاي فعال علوي که به صورت ايدئولوژيک متحد مارکسيسم بودند مورد ملاحظه قرار داد. بنابراين اسلامگرايان و ارتش به توافقی تاکتيکي دست يافتند تا جاییکه حاکمان نظامي ، همگام با نگرش ترديد آميز نسبت به اسلام و گروه هاي اسلامي ، اسلام سني را هم به عنوان نيرويي مشروعيت بخش براي سياست هايشان و نيز هم به عنوان ابزار اتحاد و عليه آنارشي مورد ملاحظه قرار مي دادند . بنا به اين دليل ، آنها تلاش نمودند تا حسی از همبستگی اجتماعي را در ميان کساني که اسلام را به عنوان باور مشترک پذیرفته بودند، بيافرينند. اما این امر با تنش همراه بود و سياست هاي متناقض ارتش در ارتباط با اسلام گرایی توسط روشنفکران سکولار و اسلامگرا مورد نقد قرار گرفت . دسته ي اول اين سياست ها را به عنوان تساهل و دليل اصلي احياي مجدد اسلام بنیادگرا در ترکيه نشان مي داد . دومين گروه ، رژيم را براي تلاش در تعريف « آنچه صحيح است ، مذهبي است » محکوم می کرد.
از سوی دیگر؛ متعاقب کودتاي ۱۲ سپتامبر ۱۹۸۰ ، طرز برخورد ژنرال ها نسبت به اسلام نیز مبهم بود . از يک سوي به مخالفت با راديکاليسم اسلامي مي پرداختند و از ديگر سوي درصدد ارتقاء و ترويج فعاليت هاي اسلامي برآمدند . اگر چه ترس از ارتجاع اسلامگرایی سنی يکي از دلايل غلبه ي نظاميان بود ، اما طرفه آنکه ، اين ژنرال ها بودند که اسلام را معرفي و آن را به عنوان بخشي از ايدئولوژي دولت مورد پذيرش قرار دادند. در سال ۱۹۸۷ ژنرال يالچين از فرماندهان ارشد ارتش ترکیه اظهار داشت که سنتز ترک-اسلام به ايدئولوژي رسمي دولت متعاقب کودتا تبديل شد؛زيرا پيامدی ذهني و علمي بود . بنابراين ما به وسيله ي اين واقعيت که انستيتوي عالي آتاتورک سنتز ترکي ـ اسلامي را مورد پذيرش قرار داده است ، خشنوديم . چرا اين پيش آمد به وقوع پيوست ؟ آنها به گرداگرد [ خود ] نظر افکندند و هنگامي که نتوانستند روزنه اي بيابند ، اين ايده را پذيرفتند. حتی حسن بلال ، وزير وقت دولت از حزب مام ميهن نیزاز نقش کانون و ايدئولوژي آن در خلال چهارمين گرد هم آيي عمومي کانون روشنفکران در سال ۱۹۸۷ قدرداني کرد . او اذعان داشت که کانون روشنفکران از جايگاهی مقدس و باور نکردني در زندگي روشنفکري ، علمي و فرهنگي ترکيه برخورداراست و اذعان داشت که نتايج گرد هم آيي علمي که ۹ روز پيش برگزار گرديد ، به راهنمايي براي حکومت و اقدامات رسمي متعدد دولت تبديل شده است . دانشگاه ها و نهادهاي آکادميکي گوناگون اين اقدامات علمي را مورد استفاده قرار داده اند ، ناسيوناليسم ترک آموزه ي رسمي جمهوري ترکيه است. من خواستم قویا و با مباهات اين مسئله را تأييد نمايم.
سنتز ترک-اسلام چرخش بنیادینی را در ایدئولوژی دولت همراه با درک کمالیستی از سکولاریسم به نمایش میگذارد که دولت آنرا برای احترام به مذهب در سپهر خصوصی مورد استفاده قرار داد و پذیرش آن از سوی دولتِ نظامیان به عنوان ایدئولوژی غیر رسمی فرصت چرخش بنیادینی را در فرصت سیاسی برای اسلامگرایان در دهه های بعد مهیا نمود؛ چراکه ارتش در را برای مشارکت ، تاثیر و فعالیت تشکیلاتی توسط روشنفکران اسلامگرا ، روحانیون،فعالان وسیاستمداران [اسلامی] ؛ فعالیتهای تشکیلاتی و بسیج گرایانه ی پیشگامان اسلامگرا باز گذارد.در دوره گشایش بازار آزادی که با اقدامات تورگوت اوزال به وقوع پیوست اسلامگرایان با درپیش گرفتن خط مشی کانون و استفاده از شبکه طریقتهای نقشبندی و نورجو توانستند با قبضه کردن بازار اقتصادی مطالبات سیاسی خود را پیگیری نموده و در خلال پروسه ای بیست ساله قدرت سیاسی را در این کشور قبضه نمایند.
آنچه که اکنون در عرصه سیاسی ترکیه و بخشی از آن در سوریه و عراق می گذرد حاصل تجسم همان ایده آل «کانون رشنفکران» است که اکنون با رویکردی دیگر رویای تاسیس «خلافت عثمانی» را در منطقه خاورمیانه پیگیری می کند. وجه اساسی در هر دو رویکرد مذکور وجود عنصر ناسیونالیسم درجایگاه مقوم بخش امر سیاسی و قدرت سیاسی است که با خرده گفتمانهای خود توانسته است دین را با بازار آزاد اقتصادی همبسته نموده و آن را از عرصه صرف نظر به عرصه عمل درآورد. این امر یادآور قدرت ناسیونالیسم در احضار عناصر مختلف دینی، هویتی، طبقاتی و اسطوره ای و مفصل بندی آنها در راستای کسب قدرت سیاسی است که در برهه کنونی بسیاری آن را به عمد از یاد برده یا بگونه ای دیگر، اما از همان مسیر درصدد دنبال کردن آن هستند.
این یادداشت بازنشر گفتاری است که در ماهنامه شماره سوم «بوکان» منتشر شده است.
مطالب مرتبط:
کلمات کلیدی:
چند لحظه منتظر بمانید...
بازنشر مطالب پایگاه خبری و تحلیلی روژ تنها با ذکر منبع مجاز است